زن خوب و صالحه داشتن یک نعمت بزرگ و الهی است. چنانچه رسول اکرم در حدیث صحیحی می فرماید: «إنما الدنیا متاع ولیس من متاع الدنیا شیء أفضل من المرأه الصالحه» (سنن ابن ماجه/ ش: ۱۸۵۵): (دنیا همه اش متاع است و بهترین متاع دنیا زن صالح است). به همین منظور می خواهم در این پست در مورد یکی از زنان صالحه، ام المومنین خدیجه سلام الله علیها و رضی الله عنها مطالبی بنویسم.
خدیجه زنی با اصل ونسب، تاجر و سرمایه دار بود و در بین زنان عرب جایگاه بالایی داشت به همین جهت تجار و سرمایه داران زیادی از بزرگان قبیله خواستگار ایشان بودند. اما با این حال بانو خدیجه برخلاف برخی دختران و زنان امروزی و زمان خودش کسی را به همسری برگزید که یتیم بود و از مال دنیا چیزی نداشت و دارای پست و مقام و جایگاه دنیایی هم نبود.
اما انتخاب بانو خدیجه یک قلب پاک داشت؛ قلبی که الله متعال آن را از رذایل اخلاقی و پلیدی ها پاک کرده بود و قرار بود در آینده محل نزول وحی باشد.
خدیجه با درک و شعور بالایی که داشت توانست به شخصیت والای پیامبر و به ویژگی های منحصربه فرد ایشان پی ببرد و آن کسی که سال ها به دنبالش بود را پیدا کند. لذا محمد بن عبدالله را به عنوان همسر خود انتخاب و با ایشان ازدواج کرد و نتیجه ی انتخاب خدیجه سال ها بعد برای همه معلوم شد زیرا خدیجه با کسی ازدواج کرده بود که او پیامبر آخرالزمان و رسول خدای آسمان ها و زمین بود.
خدیجه و نزول وحی
زمانی که برای اولین بار وحی بر رسول الله نازل شد (در حالی که قلب رسول الله به شدت می تپید) نزد خدیجه آمد و فرمود:
«زملونی زملونی»: (مرا بپوشانید مرا بپوشانید). خدیجه گلیمی بر روی پیامبراسلام انداخت. تا این که پیامبر آرام شد و به خدیجه فرمود: «لقد خشیت علی نفسی»: (به شدت ترسیده بودم). اینجا بود که خدیجه با توجه به معلوماتی که از کتب آسمانی و پیامبران گذشته داشت متوجه شد که شوهرش به چه مقامی رسیده است لذا با جملات تاریخی و زیبایش به پیامبر عزیزمان آرامش داد و فرمود: «کَلاَّ وَاللهِ، مَا یُخْزِیکَ اللهُ أَبَدًا، إِنَّکَ لَتَصِلُ الرَّحِمَ، وَتَحْمِلُ الْکَلَّ، وَتَکْسِبُ الْمَعْدُومَ، وَتَقْرِی الضَّیْفَ، وَتُعِین عَلَى نَوَائِبِ الْحَقِّ»: «نباید بترسی چرا که خداوند تو را تنها نمی گذارد زیرا تو صله ی رحم می کنی، بار کسی که توان حمل ندارد را حمل می کنی، به فقیران رسیدگی می کنی، مهمان نوازی می کنی و مردم را به سوی حق دعوت می کنی». (متفق علیه)
نویسنده: امید خزاعی