یحیی بن اکثم شبی را در نزد مأمون (خلیفه عباسی) گزراند، یحیی میگوید: پاسی از شب گذشته بود که از خواب بیدار شدم، از جایم برخاستم تا جهت رفع تشنگی آب بنوشم، در همین ضمن مأمون هم از خواب برخاست و گفت: چه خبر است؟ گفتم: تشنهام میخواهم آب بنوشم، فوراً از جایش بلند شد و برایم آب آورد. به ایشان گفتم: ای امیرالمؤمنین، چرا به خدمتگزار نگفتی که این کار را بکند؟ مأمون گفت: زیرا این حدیث نبوی را شنیدهام که «سید القوم خادمهم» «که سردار قوم خدمتگزار قوم میباشد»[۱].
[۱]– تاریخ الخلفاء از علامه سیوطی ۳۳۲٫