یکی از عابدان فاضلی که همواره به ذکر و عبادت خدا مشغول بود، برای ما تعریف کردکه: همراه خانوادهام به صحرا رفته بودم؛ آبهای اطراف ما تمام شدند. من به قصد یافتن آب برای خانوادهام، بیرون رفتم و دیدم که آبگیر خشک شده است. نزد آنها باز گشتم. پس با همدیگر به دنبال آب گشتیم، اما یک قطره آب نیافتیم. تشنه شدیم و بچهها، از فرط تشنگی بیتابی میکردند. به یاد پروردگار افتادم؛ بلند شدم؛ تیمم زدم و رو به قبله نموده، دو رکعت نماز خواندم و سپس دستانم را به دعا بلند کردم و اشک از چشمانم سرازیر شد و با زاری از خدا خواستم که به داد ما برسد؛ به یاد فرموده الهی افتادم که میفرماید: ﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ﴾ [النمل: ۶۲] «چه کسی دعای درمانده را اجابت میکند؟..». سوگند به خدا هنوز از جایم بلند نشده بودم و هیچ ابری هم در آسمان مشاهده نمیشد که ناگهان دیدم ابری بالای سرم قرارگرفته است. در جایم نشستم و باران شروع به باریدن کرد و آبگیرهای پیرامون ما پر از آب شدند؛ ما از آن آب نوشیدیدم، غسل کردیم و وضو گرفتیم و خدا را ستایش نمودیم. سپس اندکی آن سوتر رفتم؛ دیدم که هیچ اثری از آب نیست و خشکی، بیداد میکند. دانستم که خداوند، این ابر را به خاطر دعای من آورد؛ از اینرو خدا را ستایش کردم. ﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ مِنۢ بَعۡدِ مَا قَنَطُواْ وَیَنشُرُ رَحۡمَتَهُۥۚ وَهُوَ ٱلۡوَلِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ٢٨﴾ [الشوری: ۲۸] «و خداوند کسی است که باران را پس از آنکه ناامید شدهاند، میفرستد و رحمت خویش را میگستراند و او، کارساز ستوده است».
ما باید با اصرار و زاری از خدا بخواهیم؛ چون تنها اوست که روزی میدهد و هدایت میکند و تنها اوست که اوضاع ما را بهبود میبخشد و تنها اوست که توفیق میدهد و گامهای انسان را استوار میسازد، کمک میکند و به فریاد ما میرسد. خداوند، در مورد یکی از پیامبران و خانوادهاش میگوید: ﴿إِنَّهُمۡ کَانُواْ یُسَٰرِعُونَ فِی ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَیَدۡعُونَنَا رَغَبٗا وَرَهَبٗاۖ وَکَانُواْ لَنَا خَٰشِعِینَ ٩٠﴾ [الأنبیاء: ۹۰] «آنان، در انجام کارهای نیک بر یکدیگر سرعت میگرفتند و از روی بیم و امید، ما را به فریاد میخواندند».