«وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَقَدْ هَمَمْتُ أَنْ آمُرَ بِحَطَبٍ، فَیُحْطَبَ، ثُمَّ آمُرَ بِالصَّلاَهِ، فَیُؤَذَّنَ لَهَا، ثُمَّ آمُرَ رَجُلًا فَیَؤُمَّ النَّاسَ، ثُمَّ أُخَالِفَ إِلَى رِجَالٍ، فَأُحَرِّقَ عَلَیْهِمْ بُیُوتَهُمْ».[۱]
«سوگند به آن ذاتی که جانم در قبضهی اوست، بر آن شدم تا دستور جمعآوری هیزم دهم، پس هیزم جمع شود، سپس فرمان نماز دهم، آنگاه برایش اذان گویند، سپس من به مردی امر نمایم تا برای مردم امامت دهد، آنگاه به نزد آن مردانی که – در خانههایشان – ماندهاند، برگردم و خانههایشان را برسرشان بسوزانم».
[۱]– بخاری، ۶۰۸ و مسلم، ۱۰۴۱٫