در جامعهی اسلامی حکومت متعلق به تمام مسلمانان است و خداوند این حق را به آنان داده است تا بتوانند آنچه که خدا از آنان خواسته است انجام دهند و به اقامهی شرع خدا و تطبیق احکام آن در زمین بپردازند. ولی از آنجایی که امکان ندارد که همهی مسلمانان با هم به اجرای شریعت الهی بپردازند، مسألهی نیابت در حکومت مطرح گردید، بدین ترتیب که مسلمانان از میان خود شخصی را بعنوان امیر و حاکم برمیگزینند تا به نیابت از آنان و با استفاده از قدرت و ولایتی که به وی دادهاند به اجرای شرع خدا بپردازد که بر افراد جامعه هم لازم است از امر و نهی (مشروع) او اطاعت کنند. البته امیر یا حاکم اسلامی باید از طریق شورا و مشورت با عموم مسلمانان یا نمایندگان آنان که اهل حل و عقد نامیده میشوند در مسایل کلانی که به مشورت نیاز دارند به اجرای احکام (و امر حکومتداری) بپردازد. اهل حل و عقد کسانی هستند که از طریق انتخابات توسط مسلمانان واجد شرایط انتخاب میشوند. خداوند خود به امیر و حاکم اسلامی دستور داده است که با مردم به مشورت بپردازد و فرموده است:
﴿وَشَاوِرۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡرِ﴾ [آلعمران: ۱۵۹].
«و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن».
خداوند در مدح مسلمانان هم فرموده است:
﴿وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَیۡنَهُمۡ﴾ [الشوری: ۳۸].
«و کارشان براساس مشورت و رایزنی با یکدیگر است».
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و سلم هم به کثرت با مسلمانان مشورت میکرد که این خود بر وجوب مشورت بر امیر و حاکم اسلامی دلالت میکند، حتی ابن عطیه در این باره گفته است: شورا یکی از قواعد شریعت و از احکام واجب است و هر حاکمی که با اهل دین و دانش مشورت نکند، عزل او واجب است[۱]. بنابراین در حکومت اسلامی حاکم مستبد (جایگاه و) بقایی ندارد.
[۱]– تفسیر قرطبی: ج ۴، ص ۲۴۹٫