حکم پذیرفتن حدیث ضعیف و استدلال به آن در بخش احکام و فضایل اعمال

علما در پذیرفتن حدیث ضعیف و استدلال به آن در احکام و فضایل اعمال، در سه دیدگاه با یکدیگر اختلاف کرده اند:

دیدگاه اول: مطلقا به حدیث ضعیف استدلال نشده و عمل نمی شود. نه در احکام و نه در فضایل و نه در باب تشویق و ترساندن.

دلایل این دیدگاه:

الف) حدیث ضعیف تنها مفید ظن و گمان مرجوح می باشد. درحالی که خداوند متعال ظن و گمان را در بسیاری از آیات قرآن نکوهش کرده است. خداوند متعال می فرماید: «وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» (یونس: ۳۶) «و بیشتر آن‌ها جز از گمان پیروی نمی‌کنند، بی‌تردید، گمان از حق بی‌نیاز نمی‌کند، یقیناً الله به آنچه می‌کنند، داناست».

و می فرماید: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً» (نجم: ۲۸) «و آن‌ها به آن هیچ دانشی ندارند، جز از گمان (بی‌اساس) پیروی نمی‌کنند و یقیناً گمان (انسان را) از (شناخت) حق بی‌نیاز نمی‌کند».

و رسول خدا  صلی الله علیه و سلم فرمودند: «إِیَّاکُمْ وَالظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَکْذَبُ الحَدِیثِ»:[۱] «از ظن و گمان اجتناب کنید. زیرا ظن و گمان، بدترین نوع دروغ است».

ب) آنچه در احادیث صحیح بیان شده، مسلمان را از احادیث ضعیف بی نیاز می کند.

پیروان این دیدگاه:

۱ــ یحیی بن معین رحمه الله؛ ابن سید الناس[۲] در سخن از توئیق محمد بن اسحاق[۳] می گوید: و از جمله کسانی که از وی عدم تفاوت میان احکام و غیر آن (در استدلال به حدیث ضعیف) حکایت شده یحیی بن معین است.[۴]

۲- امام محمد بن اسماعیل بخاری رحمه الله؛ «چنانکه از عملکرد امام بخاری در صحیحش و شدت شرط های وی در مورد راویان بر می آید و با توجه به اینکه هیچ حدیث ضعیفی را تخریج نکرده است، چنین به نظر می رسد که مذهب وی عدم عمل به حدیث ضعیف می باشد. و این دیدگاهی است که شیخ جمال الدین قاسمی بیان می کند.[۵]

۳- امام مسلم بن حجاج نیشابوری رحمه الله؛ با توجه به تقبیح وی در مقدمه صحیح مسلم نسبت به راویان ضعیف، چنان برمی آید که مذهب وی عدم استدلال به حدیث ضعیف به طور مطلق می باشد.

۴- ابن رجب[۶] می گوید: «آنچه مسلم در مقدمه کتابش ذکر می کند، بیانگر این مطلب است که احادیث ترغیب (تشویق) تنها از راویانی روایت می شود که احکام از آنها روایت می شود».[۷]

۵- ابن ابی حاتم رحمه الله می گوید: «از پدرم و ابوزرعه شنیدم که گفتند: به احادیث مرسل استدلال نمی شود و حجت جز با اساتید صحیح و متصل اقامه نمی گردد. و این دیدگاه من می باشد».[۸]

۶- ابن حبان رحمه الله می گوید: «احادیث ضعیفی که روایت می شوند و احادیثی که روایت نمی شوند، در حکم یکسان می باشند. چنانکه به خبر ضعیف عمل نمی شود و وجود آن همچون عدم آن می باشد».[۹]

۷- امام ابوسلیمان خطابی رحمه الله؛ امام محدث ابوسلیمان خطابی به دلیل عدم تمییز میان حدیث صحیح و ضعیف و استدلال به احادیث واهی و ضعیف، از فقها ایراد می گیرد.[۱۰]

۸- ابومحمد بن حزم رحمه الله؛ وی در سیاق بیان صفت نقل در میان مسلمانان می گوید: «و پنجم امری است که چنان نقل شده باشد که ذکر نمودیم. یا با نقل اهل مشرق و مغرب یا با نقل گروهی از گروهی یا فرد ثقه ای از ثقه ای دیگر تا اینکه به رسول خدا  صلی الله علیه و سلم ختم می شود. مگر اینکه در سلسله راویان، فردی مجروح به دروغ یا غفلت یا مجهول الحال بودن و … باشد.

برخی از مسلمانان به چنین روایتی استدلال می کنند اما نزد ما استدلال به آن و تصدیق آن و قائل بودن به چیزی از آن حلال نیست.[۱۱]

۹- قاضی ابوبکر ابن العربی رحمه الله؛ قاضی ابوبکر بن العربی، حارث بن اسد محاسبی[۱۲] را به دلیل استناد به احادیث ضعیف و اینکه آنها را مبنای اصول قرار می دهد، سرزنش می کند.[۱۳] چنانکه شاگردان خود را توصیه می کند خود را به احادیثی مشغول نکنند که سند آنها صحیح نیست.[۱۴]

۱۰- محمد بن علی شوکانی رحمه الله می گوید: «روایت ضعیفی که ضعف آن به حدی باشد که به وسیله ی آن ظن و گمان (صدق و ثبوت آن از شارع) حاصل نشود، حکمی با آن اثبات نمی شود و در اثبات شرع عام بدان استدلال نمی شود بلکه حکم، تنها با حدیث صحیح و حَسَن با دو نوع آن (حسن لذاته و حسن لغیره) ثابت می شود چرا که ظن و گمان صدق و ثبوت آن از شارع حاصل می شود».[۱۵]

۱۱- و شیخ علامه آلبانی رحمه الله می گوید: «آنچه با آن دینداری می کنیم و مردم را به سوی آن فرا می خوانیم این است که: مطلقا به حدیث ضعیف عمل نمی شود نه در فضائل و نه در مستحبات و نه در موارد دیگر؛ چرا که حدیث ضعیف تنها مفید ظن مرجوح می باشد و تا آنجا که می دانم در این زمینه خلافی بین علما نیست. و چون چنین باشد، چگونه گفته می شود: عمل به آن جایز است؟! درحالی که خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن و نیز بر زبان رسولش، ظن مرجوح را نکوهش کرده است».

دیدگاه دوم: به طور مطلق به حدیث ضعیف استدلال شده و عمل می شود. چه در امور حلال و حرام و قرض و چه در فضائل و تشویق و ترساندن (ترغیب و ترهیب) و … البته به دو شرط:

۱- ضعف آن شدید نباشد؛ چون روایتی که ضعف آن شدید باشد، نزد همه ی علما متروک است.

۲- در موضوع مطرح شده، جز آن حدیثی روایت نشده باشد و نیز روایتی که با آن در تعارض باشد، وجود نداشته باشد.

دلایل این دیدگاه:

۱- چون حدیث ضعیف احتمال درست بودن را داشته باشد و متعارضی نداشته باشد، جانب درست بودن روایت آن تقویت می شود، لذا بدان عمل می شود.

۲- حدیث ضعیف قوی تر از رأی و نظر افراد است.

پیروان این دیدگاه:

امام ابوحنیفه رحمه الله: این دیدگاه به امام ابوحنیفه منسوب است.[۱۶]

ابن حزم می گوید: «چون امام ابوحنیفه در موضوعی جز حدیث ضعیف نیابد، از نگاه وی حدیث ضعیف بر رأی و قیاس ترجیح دارد».[۱۷]

و ابن قیم رحمه الله می گوید: «و اصحاب ابوحنیفه اتفاق نظر دارند که مذهب امام ابوحنیفه (در این زمینه) آن است که نزد وی حدیث ضعیف بر قیاس و رأی ترجیح دارد. و بر این مبنا مذهبش را بنا کرده است. چنانکه پیش تر گذشت و حدیث قهقهه[۱۸] با وجود ضعف آن، نزد وی بر رأی و قیاس ترجیح دارد».[۱۹]

۲- امام مالک بن انس رحمه الله:

دیدگاه مالک بن انس نیز چنین است و مقدم داشتن حدیث مرسل و منقطع و بلاغات[۲۰] و قول صحابی بر قیاس، بیانگر این مطلب است. و کتابش «الموطا» بزرگ ترین شاهد بر این مدعاست. چنانکه در بردارنده ی بسیاری از احادیث مرسل و منقطع می باشد.[۲۱]

و ابن العربی می گوید: «تحقیق مذهب مالک نشان می دهد که وی جز مراسیل اهل مدینه را نمی پذیرد».[۲۲]

۳- امام محمد بن ادریس شافعی رحمه الله؛ امام شافعی نیز به احادیث ضعیف متعددی عمل نموده و آنها را بر قیاس ترجیح داده است.[۲۳] چنانکه در یکی از اقوالش حدیث: «مَنْ قَاءَ أَوْ رَعَفَ فَلْیَتَوَضَّأْ، لِیَبْنِ عَلَى صَلَاتِهِ»[۲۴]را با وجود ضعف و ارسال آن بر قیاس ترجیح می دهد.[۲۵]

۴- امام احمد بن حنبل رحمه الله؛ این دیدگاه از امام احمد شهرت یافته است چنانکه ابن قیم رحمه الله می گوید: «اصل چهارم: استناد به حدیث مرسل و ضعیف؛ اگر در موضوع مورد نظر حدیث (صحیح یا حَسَن) وجود نداشته باشد، در چنین شرایطی امام احمد حدیث ضعیف را بر قیاس ترجیح می دهد».[۲۶]

و عبدالله بن احمد رحمه الله[۲۷] می گوید: «از پدرم شنیدم که گفت: «حدیث ضعیف نزد من محبوب تر از رأی است».[۲۸]

و اثرم[۲۹] می گوید: «ابوعبدالله (احمد بن حنبل) را دیدم که چون در اسناد حدیثی از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم چیزی (ضعفی) بود، به آن استناد می کرد. و این زمانی بود که روایتی با درجه ی بالاتر از آن، برخلاف آن نبود. همچون حدیث عمرو بن شعیب».[۳۰]

۵- امام ابوداود سلیمان بن اشعث سحبستانی رحمه الله: «امام ابوداود در عمل به حدیث ضعیف، نهج استاد خود امام احمد حنبل را در پیش گرفت. و چون در موضوعی جز حدیث ضعیف نمی یافت، آن را تخریج می کرد. چرا که حدیث ضعیف نزد وی از رأی افراد قوی تر بود».[۳۱]

و شیخ الاسلام ابن تیمیه می گوید: «و ابوداود مبنای کتاب سنن را روشی قرار داد که امام احمد بیان نمود. و هرکس تأمل کند، متوجه این مطلب خواهد شد. و چه بسا که آن را از احمد گرفته باشد. چنانکه بیان می کند به حدیث عبدالعزیز بن ابی رواد[۳۲] و روایتی که در میان راویان آن کسی باشد که اسمی از او برده نشده[۳۳] عمل می شود. و این زمانی است که فردی قوی تر از او در این روایت با وی مخالفت نکرده باشد. ابوداود در رساله خود به اهل مکه به این مسأله تصریح می کند، آنجا که می گوید: «برخی از احادیثی که در کتاب «السنن» وارد شده است، با سند متصل نیستند، بلکه مرسل و مدلس می باشند. و این زمانی بوده که نزد عموم اهل حدیث، حدیث صحیحی با سند متصل وجود نداشته است. همچون روایت حسن از جابر و حسن از ابوهریره و حکم[۳۴] از مقسم».[۳۵]

این مطلب از ابوداود و احمد و دیگران[۳۶] روایت شده است. و ابن تیمیه رحمه الله می گوید: «جایز نیست در شریعت به احادیث ضعیف که نه صحیح هستند و نه در درجه ی حَسَن، اعتماد شود. اما احمد بن حنبل و برخی از علما روایت حدیث ضعیف در فضایل اعمال را جایز دانسته اند. و این زمانی است که ثابت و دروغ بودن آن مشخص نباشد».

و این در مورد عملی است که به دلیل شرعی دانسته شده مشروع است. و در فضل آن حدیثی روایت شده که دروغ بودن آن دانسته نشده است، در اینصورت جایز است که ثواب ذکر شده در آن روایت برای آن عمل، حق و درست تلقی شود. و این در حالی است که هیچیک از ائمه نگفته است: «جایز است با استناد به حدیث ضعیف، امری را واجب یا مستحب قرار داد؛ و هرکس چنین بگوید، درحقیقت با اجماع مخالفت کرده است.»[۳۷]

و همچنین می گوید: «چنین نبوده که احمد بن حنبل رحمه الله و امثال وی از ائمه به چنین احادیثی در شریعت اعتماد کنند. و هرکس از احمد نقل کند که وی به حدیث ضعیفی که نه صحیح است و نه در درجه ی حَسَن، استدلال کرده، دچار اشتباه شده است».[۳۸]

و ابن قیم رحمه الله می گوید: «منظور امام احمد از حدیث ضعیف ، حدیث باطل و منکر و روایتی که در میان راویان آن متهم باشد و روایتی که عمل کردن به آن جایز نیست، نمی باشد؛ بلکه حدیث ضعیف نزد وی جزئی از احادیث صحیح و بخشی از احادیث با مرتبه ی حسن می باشد. و حدیث را به سه بخش صحیح و حسن و ضعیف، تقسیم نکرده بود، بلکه تقسیم حدیث نزد وی به دو بخش صحیح و ضعیف بود. و ضعیف نزد وی از مراتبی برخوردار بود. چنانکه اگر در موضوعی اثر یا قول صحابی و نیز اجماعی برخلاف روایت ضعیفی که در آن مورد ذکر شده، نمی بود در اینصورت عمل به حدیث  ضعیف نزد وی بر قیاس ترجیح داشت».[۳۹]

اما با اینکه از امام احمد و دیگران جایز بودن عمل به حدیث ضعیف به صورت مطلق نقل شده است، همچنین از ایشان روایتی نقل شده که بیانگر منع این مهم می باشد و بلکه روایت چنین احادیثی فقط در باب فضایل اعمال صحیح می باشد. امام احمد رحمه الله – در روایت میمونی از او – می گوید: «در احادیثی که در باب نرمخویی روایت شده ، می توان با تساهل برخورد کرد. مگر روایاتی که بیانگر حکمی هستند».[۴۰]

و در روایت عباس الدوری از او می گوید: «ابن عباس فردی است که این احادیث (یعنی مغازی و مانند آن) از وی نوشته می شود. و چون مسأله حلال و حرام پیش آید، قومی چنین می خواهیم؛ و چهار انگشت هریک از دستانش را بست».[۴۱] (منظورش این بود که در بحث حلال و حرام به افرادی قوی تر از او نیازمندیم). و البته تساهل در چنین روایاتی زمانی خواهد بود که مقرون به سند باشند. – چنانکه عادت آنان چنین بود- سندهایی که به وسیله آنها می توان قوت حدیث و ضعف آن را دانست. از این رو چون سند ذکر شود، نیازی به تصریح به ضعف حدیث نیست.

دیدگاه سوم: در فضایل و مستحبات و نه عقاید و احکام به حدیث ضعیف استدلال شده و عمل می شود.

دلایل این دیدگاه:

اگر حدیث ضعیف، صحیح باشد با عمل به آن، حق آن ادا شده است. و در غیر اینصورت پیامد عمل به آن، مفسده ای چون تحلیل و تحریم و نیز ضایع شدن حق دیگری نخواهد بود.[۴۲] و در این زمینه به حدیث ضعیفی استناد می کنند که از رسول خدا  صلی الله علیه و سلم روایت شده است: «من بلغه عنی ثواب عمل فعله حمل له اجره و ان لم اکن :قلته»[۴۳] «هرکس به امید ثواب عملی که از من به او ابلاغ شده، آن عمل را انجام دهد، اجر و پاداش ان را دریافت می کند، هرچند من چنین نگفته باشم».

 

 

[۱] – بخاری: ۹/۱۹۸، در فتح الباری؛ مسلم: ۶/۱۱۸-۱۱۹ نووی؛ ابوداود: ۴۹۱۷؛ ترمذی: ۱۹۸۹

[۲] – محمد بن محمد بن احمد بن عبدالله بن سیدالناس، ابوالفتح یعمری شافعی، حافظ و ادیب مشهور؛ از نوشته های وی عبارت است از : عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، مختصرالمسمی نورالعین و … وی در سال ۷۳۴ وفات نمود. نگا: الوافی بالوفیات: ۱//۲۸۹-۳۱۱؛ الدرر الکامنه: ۴/۳۳۰-۳۳۵

[۳] – محمد بن اسحاق بن سیار ابوبکر المطلبی مولاهم المدنی؛ امام اهل مغازی، صدق یدلس؛ و متهم به تشیع و قدری بودن می باشد. وی در سال صد و پنجاه فوت شد. نگا: تقریب التهذیب: ۲/۱۴۴

[۴] – عیون الاثر، ابن سیدالناس: ۱/۱۵

[۵] – قواعد التحدیث، قاسمی؛ ص: ۱۱۳

[۶] – علامه، زاهد، ثقه، حافظ زین الدین ابوالفرج عبدالرحمن بن احمد بن رجب بغدادی ثم الدمشقی حنبلی؛ از نوشته های وی عبارت است از: فتح الباری شرح صحیح بخاری که کامل نشد. شرح ترمذی، لطائف المعارف، القواعد الفقهیه و …؛ وی در سال ۷۹۵ فوت شد. نگا: شذرات الذهب: ۶/۳۳۹؛ البدرالطالع: ۱/۳۲۸

[۷] – شرح علل الترمذی، ابن رجب: ۱/۷۴

[۸] – المراسیل، ابن ابی حاتم: ص: ۷

[۹] – المجروحین، ابن حیان: ۱/۳۲۷-۳۲۸

[۱۰] – معالم السنن، خطایی: ۱/۷-۸

[۱۱] – الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ابن حزم: ۲/۸۴

[۱۲] – حارث بن اسد محاسبی بصری، ابوعبدالله، از علما و مشایخ صوفیه می باشد. محاسبی نامیده شده چون بسیار به محاسبه نفس خود می پرداخت. از نوشته های وی عبارت است از: کتاب الرعایه لحقوق الله، رساله المسترشدین و … وی در سال ۲۴۳ فوت شد. نگا: طبقات الصوفیه، ص: ۵۶-۶۰؛ جمهره الاولیاء، ابن فیض، المتوفی: ۲/۱۹۱-۱۹۷

[۱۳] – نگا: عارضه الاحوذی: ۵/۲۰۱-۲۰۲

[۱۴] – نگا: احکام القرآن، ابن العربی: ۲/۵۸۰

[۱۵] – ارشاد الفحول، شوکانی؛ ص: ۴۸

[۱۶] – نگا: فتح المغیث، سخاوی: ۱/۲۶۷، الاجوبه الفاضله، ص: ۵۱

[۱۷] – نگا: الاحکام فی الاصول الاحکام، ابن حزم: ۷/۹۲۹؛ مناقب ابی حنیفه، ذهبی، ص: ۲۱ مرقاه المفاتیح شرح المصابیح: ۱/۳

[۱۸] – حدیث قهقهه: طبرانی در معجم الکبیر آن را از ابوموسی روایت می کند که می گوید: «روزی رسول خدا در مسجد نماز می خواند که مردی وارد شده و چون کور بود در گودالی در مسجد افتاد، پس بسیاری از مردم خندیدند درحالی که در نماز بودند. پس رسول خدا به خاطر خندیدن آنها امر نمود تا دوباره وضو بگیرند و نماز بخوانند». نگا: مجمع الزواند: ۲/۸۲

[۱۹] – اعلام الموقعین عن رب العالمین: ۱/۹۸

[۲۰] – روایاتی که امام مالک در آن می گوید: «بلغنی یا صیغه هایی مانند آن را ذکر می کند بدون اینکه بگوید چه کسی برای وی روایت کرده است. چنانکه می گوید: بلغنی عن ابی هریره…

[۲۱] – نگا: اعلام الموقعین: ۱/۳۳

[۲۲] – عارضه الاحوذی شرح سنن الترمذی: ۱/۲۴۶

[۲۳] – با وجود میانه روی و اعتدال وی در استناد به حدیث مرسل؛ نگا: الرساله، امام شافعی: ۴۶۲-۴۶۵ مختصرالمزنی المطبوع مع الام: ۷/۷۸؛ و مرسل از اقسام حدیث ضعیف است.

[۲۴] – ابن ماجه: ۱۲۲۱؛ از عایشه روایت است که رسول خدا فرمودند: «من اصابه قاء او رعاف او قلس او مذی فلینصرف فلیتوضا ثم لیبین علی صلاته وهو فی ذلک لا یتکلم»: «هرکس (در هنگام نماز) استفراغ کرد یا دچار خونریزی بینی شد یا چیزی (به اندازه ی پری دهان یا کمتر از آن) بالا آورد یا مذی از او خارج شد، باید نماز را رها نموده و دوباره وضو بگیرد سپس نمازش را ادامه دهد و این زمانی است که سخن نگفته باشد».

[۲۵] – اعلام الموقعین، ابن قیم: ۱/۳۲

[۲۶] اعلام الموقعین: ۱/۳۱؛ المدخل الی مذهب الامام احمد بن حنبل، ابن بدران، ص: ۴۳

[۲۷] – عبدالله بن احمد بن حنبل، ابوعبدالرحمن، وی در اصطلاح علم حدیث «ثبتا، فهما، ثقه» می باشد. و احادیث زیادی از پدرش و دیگران روایت کرده است. و از پدرش المسند و التفسیر و … روایت کرده است. وی در سال ۲۹۰ فوت شد.

[۲۸] – اعلام الموقعین: ۱/۸۱

[۲۹] – احمد بن هانیء طائی؛ گفته شده: کلبی؛ الاثرم الاسکافی ابوبکر، جلیل القدر، حافظ، امام، یکی از کسانی است که روایت های زیادی را از امام احمد روایت نموده و بسیاری از مسائل او را بیان داشته است. وی در سال ۲۷۳ فوت شد. نگا: تهذیب التهذیب: ۱/۷۸-۷۹؛ مختصر طبقات الحنبله، نابلس، ص: ۳۷-۳۹

[۳۰] – عمرو بن شعیب بن محمد بن عبدالله بن عمرو بن عاص؛ قطان می گوید: اگر فردی ثقه از او روایت کند، حجت است. و احمد می گوید: «ربما احتجحنا به». و ابوداود می گوید: «لیس بحجه»: (حجت نیست.) وی در سال ۱۱۸ فوت شد. نگا: الکاشف، ذهبی: ۲/۳۳۲٫

[۳۱] – علوم الحدیث، ابن صالح، ص: ۳۴

[۳۲] – المسوده فی اصول الفقه، ص: ۲۷۵

[۳۳] – عبدالعزیز بن ابی رواد العتکی؛ یحیی بن قطان می گوید: «ثقه لا یترک ما لا یتابع علیه». وی در سال ۱۵۹ فوت شد. نگا: خلاصه تذهیب الکمال: ۲/۱۶۶؛

[۳۴] – حکم بن عینیه، ابومحمد کندی مولاهم الکوفی، عالم اهل کوفه؛ سفیان بن عینیه می گوید: همچون حکم و حماد بن ابی سلیمان در کوفه نیست. و عجلی می گوید: حکم ثقه، ثبت، فقیه و از اصحاب کبار ابراهیم بود. و به سنت و پیروی از آن پایبند بود. وی در سال ۱۱۵ وفات نمود. نگا: طبقات ابن سعد: ۶/۳۳۱-۳۳۲، سیر اعلام النبلاء: ۵/۲۰۸

[۳۵] – مقسم بن بجره و گفته شده: ابن نجده ابوالقاسم؛ و گفته شده: ابوالعباس؛ ساجی می گوید: مردم در مورد برخی از روایت های وی سخنانی گفتند. و ابن سعد می گوید: وی احادیث زیادی را روایت کرده و ضعیف است. وی در سال ۱۰۱ فوت شد. نگا: تهذیب التهذیب: ۱۰/۲۸۸-۲۸۹، رساله ابی داود لاهل مکه، ص: ۳۰

[۳۶] – نگا: فتح المغیث: ۱/۲۶۷

[۳۷] – القاعده الجلیله: ۸۴

[۳۸] – همان: ۸۵

۲۸- الکفایه: ۲۱۳؛ رک: فتح المغیث: ۱/۲۶۷

 

[۴۱] – فتح المغیث: ۱/۲۶۷

[۴۲] – الفتح المبین فی شرح الاربعین، ص: ۳۶

[۴۳] – ابن عبدالبر در جامع بیان العلم و فضله: ۱/۲۲ با این الفاظ: «مَنْ أَدَّى الْفَرِیضَهَ وَعَلَّمَ النَّاسَ الْخَیْرَ کَانَ فَضْلُهُ عَلَى الْمُجَاهِدِ الْعَابِدِ، کَفَضْلِی عَلَى أَدْنَاکُمْ رَجُلًا، وَمَنْ بَلَغَهُ عَنِ اللَّهِ فَضْلٌ فَأَخَذَ بِذَلِکَ الْفَضْلِ الَّذِی بَلَغَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ مَا بَلَغَهُ وَإِنْ کَانَ الَّذِی حَدَّثَهُ کَاذِبًا»: «هرکس فریضه ای را ادا کند و به مردم خیر و خوبی بیاموزد، فضل وی بر مجاهد عابد همچون فضل من بر پایین ترین افراد (از نظر مرتبه) در میان شما می باشد. و هرکس از جانب خداوند متعال فضلی به او رسیده باشد و او مطابق با این فضل و برتری عمل کند، خداوند اجر و پاداش آنچه را به او ابلاغ شده می دهد. هرچند آنچه روایت شده، دروغ باشد». این حدیث موضوع است؛ نگا: تذکره الموضوعات، فتنی، ص: ۲۸؛ سلسله الاحادیث الضعیفه، آلبانی: ۵/۶۸-۶۹٫

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …