یا قانون سنگسار کردن شخص زناکار دستور خداوند و قران کریم و سنت می باشد یا مسلمانان از طرف خود این قانون را اجرا میکنند؟
آیا قانون سنگسار کردن شخص زناکار دستور خداوند و قران کریم و سنت می باشد یا مسلمانان از طرف خود این قانون را اجرا میکنند؟
الحمدلله،
حد سنگسار برای زناکار محصن ( افراد متاهل و ازدواج کرده) در شرع ثابت است و شایسته کسی نیست که محبت الله و رسولش را در قلب دارد ولی منکر شریع پاک وی شود چرا که کسی یکی از احکام شرع را انکار کند یا به آن طعنه زند کافر خواهد بود.والعیاذبالله لذا شخص بایستی از اینگونه طرز تفکر که بیشتر ناشی از تبلیغات ملحدین و صلیبیان است برائت جوید و صف خود را از کفار و مرتدان جدا سازد.
شکى نیست که حکم رجم از طریق قرآن و حدیث در اسلام ثابت مانده است، زیرا در کتب سته و از ائمه اربعه نقل شده است، و پیامبر صلى الله علیه و سلم و خلفاى راشدین یعنى ابوبکر و عمر و عثمان و على در زمان حکمشان آنرا تطبیق کرده اند.
در صحیح بخارى (۶۸۳۰) و صحیح مسلم (۱۶۹۱) از عمر بن الخطاب نقل شده است که گفت: “بدرستیکه خداوند پیامبر صلى الله علیه و سلم را به حق برگزیده است، و کتاب (قرآن) را بر او نازل کرد، و از چیزهایى که بر او نازل کرد آیه رجم (سنگسار) بود، پس ما آنرا خواندیم و فهمیدیم و درک کردیم و پیامبر صلى الله علیه و سلم آنرا انجام داد و ما نیز بعد از او انجام دادیم، و من میترسم پس از مدت زمانى کسى بگوید: قسم به خدا که آیه رجم را در قرآن نمیبینیم، و سپس با ترک کردن این فریضه گمراه میشوند، و رجم در کتاب خدا واجب است بر محصن (کسى که ازدواج و جماع کرده باشد) زن و مرد، اگر دلیل اثبات شود، و یا زن حامله شود، و یا کسى اعتراف کند.”
و در روایت ابوداوود (۴۴۱۸) آمده است که عمر سپس گفت: “و قسم به خدا، اگر بجز این نبود که مردم بگویند که عمر قرآن را اضافه کرده است آیه رجم را در قرآن مینوشتم”.
و امام بخارى در کتاب “احکام” بصورت تعلیق (یعنى بدون سند) روایت کرده است که سپس عمر گفت: “اگر بجز این نبود که مردم بگویند عمر قرآن را اضافه کرد، آیه رجم را با دستم مینوشتم”
در واقع این فقط عمر نبود که این را بیان کرده بود، بلکه دیگر اصحاب نیز از آیه رجم اگاه بودند، مثلا عایشه رضی الله عنها گفت: “آیه رجم نازل شد و در صحیفه اى در زیر تختم گذاشته بودم” (صحیح ابن ماجه: ۱۹۴۴)
و “حافظ ابن حجر” در کتابش “فتح الباری” بیان کرده است که آیه رجم از “ابی بن کعب” و “زید بن ثابت” نیز اثبات شده است.
و هنگامى که عمر آیه رجم را در خطبه جمعه بیان کرد، علماء و بزرگان صحابه حضور داشتند و آنرا اقرار کردند و کسى آنرا انکار نکرد، پس بقیه اصحاب نیز از آیه رجم با خبر بودند.
در واقع در مورد آیه رجم علماء در اصول فقه در مبحث “نسخ” بیان کرده اند که این آیه قراءتش از قرآن نسخ شده است و دیگر آیه قرآن بحساب نیمآید ولى حکمش باقى مانده است، و نسخ در قرآن به سه روش رخ داده است:
(۱) هم قراءت آیه و هم حکمش نسخ شود مانند آیه ” عشر رضعات معلومات یحرّمن ” یعنى: “ده بار شیر دادن محرمیت ایجاد میکند”
(۲) قراءتش ثابت بماند ولى حکمش نسخ شود مانند آیه “وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ” (البقره: ۲۸۴) یعنى: “و اگر آنچه که در نفس خود پنهان دارید و یا آشکار کنید خداوند آنرا از شما محاسبه خواهد کرد”
(۳) قراءتش نسخ شود و حکمش باقى بماند مانند آیه رجم، و شاید بهمین علت عمر رضی الله عنه آنرا در قرآن ننوشت زیرا از آنجاییکه قراءتش نسخ شده بود دیگر آیه قرآن بشمار نمیرفت پس نوشتن آن در قرآن جائز نبود. (براى توضیح بیشتر به کتاب “المنتقی شرح الموطأ حدیث رقم ۱۵۶۰ مراجعه شود).
پس براى محصن زناکار، یعنى کسى که آزاد، عاقل، بالغ باشد و با عقد صحیح ازدواج کرده باشد و با همسرش جماع کرده باشد، عقوبتش سنگسار کردن تا دم مرگ میباشد، چه براى زن و چه براى مرد، همانطور که از پیامبر صلى الله علیه و سلم ثابت شده است که “ماعز” و “جهنیه” و “غامدیه” و “دو زن و مرد یهودى” را که محصن بودند و زنا کرده بودند را رجم کرد، و اهل علم از اصحاب و تابعین و غیره آنرا اقرار کرده اند.
پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمودند: ” خذوا عنی، خذوا عنی، قد جعل الله لهن سبیلا البکر بالبکر جلد مائه ونفی سنه والثیب بالثیب جلد مائه والرجم ” روایت مسلم (۱۶۹۰) یعنى: “از من بگیرید، از من بگیرید، خداوند راهى را براى آنها (زناکاران) گشوده است، براى زناکار بکر با بکر (کسى که ازدواج نکرده باشد) یکصد ضربه شلاق و تبعید یک سال، و براى زناکار ثیب با ثیب (کسى که ازدواج کرده باشد) صد ضربه شلاق و سنگسار”
در نتیجه بدل کردن رجم با عقوبت دیگر مانند شمشیر، اعدام، تیر، و غیره بجز سنگسار کردن جائز نیست زیرا حکمت سنگسار اینست که مردم محصن و غیره را از این عمل فاحشه بیشتر بترساند تا دست از آن کار بکشند و یا نزدیک به آن شوند، و این حکم یک مسئله توقیفى است و کسى حق ندارد آنرا با عقوبتى دیگر عوض کند زیرا اگر جائز بود پیامبر صلى الله علیه و سلم آنرا انجام میداد و آنرا براى امتش بیان میکرد.
اما متاسفانه در این زمان کسانى پیدا میشوند که خود را “قرآنیین” یعنى “اهل قرآان” میدانند و میگویند که فقط قرآن کافى هست و نیازى به سنت پیامبر صلى الله علیه و سلم نسیت و از آنجاییکه آیه رجم در قرآن نیست پس رجم صحت و حقیقت ندارد، ولى همانطور که مشخص شد آیه رجم در قرآن بوده ولى قراءتش نسخ شده است در حالیکه حکمش هنوز باقى مانده است، و در واقع این اشخاص نمیدانند یا اینکه نمیخواهند بفهمند که رد کردن سنت پیامبر صلى الله علیه و سلم مانند رد کردن بر قرآن میباشد و در حقیقت ظاهر شدن این اشخاص دلیل بر معجزه پیامبر صلى الله علیه و سلم میباشد، زیرا أحمد و أبو داود و حاکم بإسناد صحیح از “مقدام بن معدی کرب” روایت کرده اند که پیامبر صلى الله علیه و سلم فرمودند: ” ألا إنی أوتیت الکتاب ومثله معه ألا یوشک رجل شبعان على اریکته یقول: علیکم بهذا القرآن فما وجدتم فیه من حلال فأحلوه وما وجدتم فیه من حرام فحرموه” ، یعنى: “بدرستیکه به من قرآن و چیزى مانند آن (یعنى سنت) عطا شده است، اگاه باشید که نزدیک هست مردى (با شکمى) سیر (از خوراک) بر تخت سلطنتش نشسته و میگوید: “(فقط) آنچه که در کتاب خداوند هست را چنگ بزنید، و آنچه که در آن حلال بود را بگیرید و آنچه که در آن حرام بود را ترک کنید (یعنى نیازى به سنت پیامبر صلى الله علیه و سلم نیست).
والله اعلم