حکم ریش در اسلام

شبهاتی پیرامون واجب بودن ریش و پاسخ به آنها

پرسش:تعداد زیادی از علماء فتوا داده اند که گذاشتن ریش بر هر مرد مسلمانی واجب است، و حکمت ریش گذاشتن بر طبق احادیث وارده از پیامبر صلی الله علیه وسلم بخاطر مخالفت و عدم تشبه با کفار است. اما همه ما در تلویزیون می بینیم که بسیاری از یهودیان نیز ریش می گذارند، آیا این امر، حکمت گذاشتن ریش را ساقط نمی کند؟ و موجب نمی شود که ریش بجای واجب بودن مستحب باشد؟ علاوه بر این؛ آیا امر به مخالفت با کفار به سبب اختلاط مسلمانان با کفار در زمان فتوحات اسلامی در صدر اسلام نبود که پیامبر صلی الله علیه وسلم خواستند مسلمانان از آنها متمایز شوند و حال که مسلمانان در کشور خود هستند این تمایز دیگر ضرورتی دارد؟ و تمام اینها موجب نمی شود ریش از واجب به سنت تغییر کند؟

الحمدلله

این سخن که : علت واجب واجب بودن ریش بخاطر مخالف با مشرکین بود و حال که این علت برقرار نیست پس ریش دیگر واجب نخواهد بود.

پاسخ به این شبهه را می توان اینگونه داد که :

اینکه می گویند علت و حکمت ریش گذاشتن (یعنی عدم تشبه با کفار) دیگر باقی نمانده، سخنی خلاف واقع است،
آیا در بین کفار و مشرکین تعداد کسانی که ریش می گذارند بیشتر است یا کسانی که ریش خود را می تراشند؟ بدون شک اکثریت با آنهایی است که ریش خود را تراشیده اند.

نمی توان گفت که تنها علت این حکم برای مخالفت با مشرکین و کفار است تا نتیجه بگیریم هرگاه علت نماند حکم هم نمی ماند، بلکه علتهای دیگری هم دارد، از جمله:
تراشیدن ریش یعنی تشابه ساختن مرد خود را به زنان (که پیامبر صلی الله علیه وسلم از آن نهی کرده اند)، تغییر خلقت خداوندی، و اینکه گذاشتن ریش از سنن فطری و سنت انبیاء است.

پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود:
«عَشْرٌ مِنَ الْفِطْرَهِ: قَصُّ الشَّارِبِ، وَإِعْفَاءُ اللِّحْیَهِ، وَالسِّوَاکُ ..».

مسلم (۲۶۱).

یعنی : «ده چیز از فطرت است؛ کوتاه کردن سبیل، گذاشتن ریش، سواک ..».

و ابن عباس رضی الله عنه روایت کرده :

«لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ المُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ، وَالمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ».

بخاری (۵۸۸۵).

یعنی : «رسول خدا صلی الله علیه وسلم مردانی که خود را شبیه زنان می کنند، و زنانی که خود را شبیه مردان می کنند لعن فرستاد».

پس حتی با فرض باقی نماندن علت «مخالفت با کفار»، باز حکم با وجود علل دیگر پابرجاست.
از جناب علامه ابن عثیمین سوال شد : بعضی از مردم می گویند که علت گذاشتن ریش آنچنان که در حدیث آمده بخاطر مخالفت با مجوس و نصاری است، و این علت اکنون باقی نمانده، زیرا آنها نیز ریش می گذارند.

پاسخ دادند : «جواب ما به این سخن چند وجه دارد:

وجه اول : گذاشتن ریش تنها برای مخالفت نیست، بلکه ریش از (سنن) فطرت است چنانکه در صحیح مسلم آمده، پس گذاشتن ریش جزو فطرتی است که خداوند مردم را بر آن خلق کرده و آنرا پسندیده و خلاف آنرا زشت شمارده است.

وجه دوم : اکنون تمام یهود و نصاری و مجوس ریش نمی گذارند، حتی یک چهارم آنها هم ریش نمی گذارند! بلکه اکثریت آنها آنگونه که مشاهده می شود ریش خود را می زنند.

وجه سوم : هرگاه حکم شرعا ثابت شد بخاطر سببی که نماند و آن حکم موافق با فطرت یا شعائری از شعائر اسلام باشد، در آنصورت حتی اگر سبب آن نیز نماند باز حکم باقی خواهد ماند، آیا نمی بینید که رمل در حین طواف به این سبب بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم و اصحابش را در مقابل مشرکین با قوت و نیرو ظاهر کند، چون مشرکین مکه می گفتند:

کسانی نزد شما می‏آیند که تب یثرب آنان را ضعیف و ناتوان کرده است (برای همین پیامبر صلی الله علیه وسلم امر فرمود که رمل کنند تا نیرومند و قوی ظاهر شوند). این درحالیست که در حجه الوداع (که دیگر مشرکی در کعبه نمانده بود تا مسلمانان خود را قوی نشان دهند).

باز پیامبر صلی الله علیه وسلم در حین طواف رمل می کردند، یعنی با وجود آنکه سبب حکم باقی نماند اما خود حکم پابرجا ماند.

(رمل : نوعی راه رفتن است میان رفتن عادی و دویدن، سریع راه رفتن همراه با برداشتن گامهای نزدیک به هم که در سه دور اول طواف این نوع راه رفتن مستحب است).

پس بر مؤمن واجب است که هرگاه خدا و پیامبرش امری را صادر نمودند بگوید : شنیدم و اطاعت کردم، چنانکه خدای متعال (در توصیف مؤمنین) می فرماید:

{إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ} (نور ۵۱).

یعنی : « سخن مؤمنان، هنگامی که بسوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که می‏گویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم» و اینها همان رستگاران واقعی هستند».

و مؤمنان نباید مثل آنکسانی باشند که می گفتند : شنیدیم ولی مخالفت کردیم! و یا به علت های واهی و عذرهای بی اساس التماس جوید،

اینگونه بودن در واقع شأن کسی است که بطور کامل تسلیم امر خدا و رسول نیست، خداوند متعال می فرماید:

{وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَی اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً} (احزاب ۳۶).

یعنی : « هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است».

و می فرماید:

{فَلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیماً} (نساء ۶۵).
یعنی : « به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند».

نمی دانم آیا کسی که چنین سخنی می گوید می تواند با پروردگارش را در روز قیامت مواجه شود؟!
بر ما لازمست که (کلام خدا و پیامبر) را بشنویم و اطاعت کنیم، و در هر حالتی اوام آنها را اجراء کنیم».

“مجموع فتاوی ابن عثیمین” (۱۱/۱۲۹_۱۳۰) .

و باز جناب علامه در جای دیگری گفتند:
«گذاشتن ریش از سنت انبیاء است، خداوند متعال درباره هارون می گوید که او به برادرش موسی گفت:
{قَالَ یَبْنَؤُمَّ لاَ تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلاَ بِرَأْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِیۤ إِسْرٰۤءِیلَ وَلَمْ تَرْقُبْ قَوْلِی} (طه ۹۴).

یعنی : «ای فرزند مادرم! [ای برادر!] ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویی تو میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی، و سفارش مرا به کار نبستی».

خاتم و افضل پیامبران یعنی محمد صلی الله علیه وسلم نیز ریش گذاشتند، و همینطور خلفای او و اصحابش و ائمه اسلام و عموم مسلمین در عصرهایی غیر از عصر متأخر که (متاسفانه) مخالفت زیادی با سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم و سلف صالخ خود رضی الله عنهم در آن می شود،

پس ریش گذاشتن از سنت انبیاء و مرسلین و پیروانشان است، چنانکه در صحیح مسلم آمده ریش گذاشتن از سنت فطرت است که خداوند مردم را بر آن خلق نموده،
و برای همین قول راجح که رأی برگزیده شیخ الاسلام نیز هست آنست که تراشیدن ریش حرام است، زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم امر به گذاشتن ریش کرده اند.

و اینکه (می گویند) حکمت از گذاشتن ریش برای مخالفت با یهود است و الان (این علت) نمانده، این گفته سخنی غیر مسلّم است، زیرا علت آن، تنها برای مخالفت با یهود نیست، بلکه در صحیحین ثابت شده که فرمودند :مخالفت ورزید، و در صحیح مسلم آمده که فرمود:
«خالفوا المجوس».

یعنی با زرتشتیان مخالفت جوئید،

وانگهی؛ مخالفت با این افراد تنها علت (گذاشتن ریش) نیست، علتهای دیگری هم دارد، مثل:
موافقت با سنت انبیاء علیهم الصلاه والسلام، و موافقت با فطرت، و عدم تغییر خلقت خداوندی که بدان اجازه داده نشده است.

پس همه این علل از موجبات گذاشتن ریش است، ضمن اینکه نشانه مخالفت ورزیدن (با سیما و ظاهر) دشمنان الله نیز است از مشرکین گرفته تا مجوس و یهود، و ادعای انتفای این علت (یعنی علت مخالفت با کفار) ادعای غیر ملمی است،
چراکه اکثر دشمنان خدا از یهود و غیر یهود ریش خود را می زنند، و کسی که از احوال ملتها و کارهای آنها وارد باشد این را می داند، و بالفرض که اکثرشان ریش بگذارند! باز این موجب انتفای مشروعیت گذاشتن ریش نمی شود،
شد، بلکه لازمست بیشتر بدان تمسک جست چرا که آنها خود را به ما شبیه کرده و از ما تقلید و پیروی کردند، و این یعنی آنها امری نیک و پسندیده را برگزیدند و به مقتضای فطرت بازگشتند».

” مجموع فتاوی ابن عثیمین ” (۱۶/۴۶_۴۷) .

والله اعلم

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …