کسی که وجوب نماز را انکار کند کفر ورزیده است، و همچنین ترک کننده آن به صورت مطلق از روی تنبلی و کسالت نیز مرتکب کفر شده است، پس اگر جاهل بود به او تعلیم داده میشود اما اگر عالم به واجب بودن نماز بود ولی آن را ترک کرد از او درخواست توبه میشود؛ اگر توبه کرد پذیرفته میشود و اگر امتناع کرد کافر است و کشته میشود.
و کسی که به صورت مطلق نماز را ترک کند و اصلا نماز نخواند کافر و مرتد میشود و از دین اسلام خارج میگردد.
اما کسی که گاهی نماز میخواند و بعضی اوقات نمیخواند کافر نیست بلکه فاسق گردیده و مرتکب گناه بزرگی شده است و بر نفس خویش جنایت بزرگی کرده انجام داده است و نافرمانی الله و پیامبرش را در بزرگترین فریضهی دین، مرتکب گردیده است.
- الله بلند مرتبه میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰهَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِۗ وَنُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ١١﴾ [التوبه: ۱۱].
«پس [با این حال،] اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، برادران دینیِ شما [مسلمانان] هستند؛ و ما آیات خود را برای گروهی که میدانند، به تفصیل بیان میکنیم».
- عَنْ جَابِرٍ رضی الله عنه قَالَ: سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلی الله علیه وسلم یَقُولُ: «إِنَّ بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الشِّرْکِ وَالْکُفْرِ تَرْکَ الصَّلَاهِ».[۱]
جابر رضی الله عنه از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند که فرمود: «فاصله بین شخص و بین شرک و کفر، ترک کردن نماز است».
- عَنْ ابْنَ عَبَّاسٍ رضی الله عنهما أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه وسلم قَالَ: «مَنْ بَدَّلَ دِینَهُ فَاقْتُلُوهُ».[۲]
ابن عباس رضی الله عنهما از پیامبر صلی الله علیه وسلم روایت میکند که فرمود: «هرکس دینش را تغییر داد (و از اسلام برگشت)، او را بکشید».
کسی که نماز را برای همیشه ترک نماید آثار ذیل بر او مترتب میشود:
- در زندگی: فردی که برای همیشه نماز را ترک میکند جایز نیست که با شخص مسلمان ازدواج کند، و سرپرستیاش ساقط میگردد و حقش در حضانت سلب میگردد و ارث نمیبرد و هر حیوانی را که ذبح کند گوشت آن حرام است و جایز نیست به مکه و حرم آن وارد شود؛ چون کافر است.
- هنگامی که فوت کرد: غسل و کفن داده نمیشود و بر او نماز جنازه نمیخوانند و نباید در قبرستان مسلمانان دفن شود؛ زیرا مسلمان نیست و برایش دعای رحمت نمیشود و از او ارث برده نمیشود؛ زیرا او یک شخص کافر است.
[۱]– مسلم حدیث شماره ۸۲
[۲]– بخاری حدیث شماره ۳۰۱۷