در بحث ازدواج زنان و مردان مسلمان به سه دسته ی زیر تقسیم می شوند:
دسته ای تمام ملزومات ازدواج را دارا بوده و گرایش ملایمی به قضیه ی ازدواج دارند بطوریکه آنقدر به نفس خویش اطمینان دارند که درصورت عدم ازدواج به حرام نمی افتد؛ چراکه طبیعت وی او را به سوی حرام نمی کشاند. درعین حال این دسته باور دارند (یا لااقل گمان دارند) که درصورت اقدام به ازدواج به درستی می توانند از پس حقوق زناشویی برمی آیند، بی آنکه بر دیگری ستمی رواداشته یا حقی از حقوق او را پایمال نمایند. ازدواج به نسبت این اشخاص سنت مؤکده می باشد و در انجام آن از سوی خداوند متعال پاداش داده می شوند و نصوصی که ذکر شدند در حق این دسته بوده اند.
* دسته ی دوم کسانی هستند که امکان ازدواج برای آنان فراهم بوده و خود نیز تمایل بسیار به آن دارند. این افراد باور دارند ( یا می پندارند) که در صورت عدم اقدام به ازدواج مرتکب گناه و حرام می گردند. بر این دسته واجب است که برای رسیدن به عفاف و پاکدامنی و دوری از انگیزه های حرام ازدواج نمایند. مشروط به اینکه قادر به بجاآوردن حقوق زناشویی باشد، بدون آنکه ستمی بر دیگری روادارد. لیکن اگر بداند که درصورت ازدواج با همسرش ستمی از قبیل بدرفتاری یا جز آن رواخواهد داشت، بر او لازم است که در بهبود رفتار خود کوشیده و نفس خویش را بر آداب معاشرت نیکو با شریک زندگیش پرورش دهد.
* دسته سوم افراد فاقد تمایلات جنسی می باشند، این حالت می تواند طبیعی و جزو ذات فرد بوده یا ناشی از کهولت سن و یا بیماری یا حادثه باشد. در این شرایط امر ازدواج بر اساس اهداف ثانوی احتمالی ازدواج، که منحصر به اشباع غریزه ی جنسی نمی باشند، مشخص می شود. هدف از آن بدست آوردن الفت و همدمی روحی و روانی است، با درنظرگرفتن ضرر و زیانی که ممکن است متوجه هرکدام از طرفین گردد. در نتیجه لازم است یک شفاف سازی دوطرفه از ابتدای کار به عمل بیاید تا هردو بتوانندشریک زندگی خود را با دلیل و منطق برگزیند.
به نظر می رسد ازدواج دسته ی سوم، در شرایط کفائت دو طرف مانند ازدواج زن و مردی که هردو پابه سن گذاشته و دیگر نیاز به برآوردن تمایلات جنسی آنان به اندازه ی نیازشان به وجود همدم تنهایی ها و کسی که نیاز عاطفی الفت و آرامش را برآورد نیست، برخی مصلحت های اجتماعی را در برداشته باشد. در مورد این افراد ازدواج به علت وجود اهداف نیک شرعی و نبود زیان و ضرر برای هیچکدام از طرفین، مستحب می باشد.