حقیقت ماجرای افک (اتهام به ام المومنین عایشه رضی الله عنها)
الحمدلله،
پیامبر صلی الله علیه وسلم هرگز صحابی را برای گشتن عایشه رضی الله عنها نفرستاده است، بلکه چون عایشه رضی الله عنها از کاروان عقب می ماند و در آنزمان معمول بوده است که همیشه یکنفر از کاروان عقب تر از همه بدنبال کاروان می آمد تا اگر احیانا مشکلی از جانب عقب پیش آید یا چیزی جا بماند او خبر دهد یا با خود برگرداند، متوجه عقب افتادن عایشه رضی الله عنها از کاروان می شود و آن صحابی نمی توانسته با این توجیه که خلوت ممنوع است پس او را تنها بگذارد! چطور ممکن بود اگر ام المومنین را تنها می گذاشت خطرات زیادی جان ایشان را تهدید می کرد، چطور ممکن است که زن جوان و بی دفاعی را در آن صحرا تنها بگذارد!؟ و مطمئنا شرع نیز به وی اجازه نمی دهد که یک زن مسلمان بی دفاع را تک و تنها جابگذارد و خود براه بیافتد و بقیه را باخبر نماید، زیرا احتمال داشت در این فاصله اتفاقی برای ام المومنین بیافتد، چراکه آنها تازه از غزوه ی بنی مصطلق بازگشته بودند. و اینجا ضرورت حکم می کرد که آن صحابی ام المومنین را باخویش باز می گرداند.
مؤرخان، سیرهنویسان و محدثان اتفاقنظر دارند که حادثه افک در مسیر بازگشت از غزوه بنیمصطلق رخ داد. این جریان را امام بخاری و مسلم به تفصیل ذکر کردهاند و عایشه، امالمؤمنین، این ماجرا را این گونه بیان مینماید:
عایشه میگوید: هرگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم قصد سفری مینمود در میان زنان خود قرعه میانداخت و قرعه به نام هر کس میافتاد، او را با خود میبرد. این بار در غزوه (بنیمصطلق) قرعه به نام من بیرون آمد و در این وقت حکم حجاب نازل شده بود بنابراین، من داخل کجاوه بر مرکب خود مینشستم.
“بعد از اینکه از غزوه فارغ شدیم و برگشتیم، نزدیک مدینه اردو زدیم. هنوز شب بود که اعلام حرکت نمودند. من برای اجابت مزاج (قضای حاجت) به گوشهای رفتم. وقتی میخواستم به طرف مرکب خود بیایم، متوجه شدم که گردنبند من پاره شده و مهرههایش ریخته است؛ من مشغول جمعآوری آنها شدم. در آن اثنا، کسانی که مسئول حمل کجاوه من بودند، حسب معمول به گمان اینکه من داخل آن هستم، کجاوه را بر روی شترم گذاشتند. و چون من هنوز جوان بودم و زنان در آن وقت به خاطر نداشتن غذای کافی لاغر اندام و سبک بودند هنوز شب بود که اعلام حرکت نمودند. من برای اجابت مزاج (قضای حاجت) به گوشهای رفتم. وقتی میخواستم به طرف مرکب خود بیایم، متوجه شدم که گردنبند من پاره شده و مهرههایش ریخته است؛ من مشغول جمعآوری آنها شدم.
در آن اثنا، کسانی که مسئول حمل کجاوه من بودند، حسب معمول به گمان اینکه من داخل آن هستم، کجاوه را بر روی شترم گذاشتند. و چون من هنوز جوان بودم و زنان در آن وقت به خاطر نداشتن غذای کافی لاغر اندام و سبک بودند بنابراین بنابراین، آنها متوجه خالی بودن کجاوه نگردیدند و شتر را همراه کاروان به حرکت درآوردند. من نیز بعد از اینکه گردنبند خود را پیدا نمودم، به محل کاروان آمدم و متوجه شدم که کاروان رفته است و اثری از آن نیست و چون میدانستم که اگر آنها متوجه قضیه بشوند، برمیگردند، در همانجا نشستم و سپس به خواب رفتم. صفوان بن معطل سلمی که پشت سر لشکر مانده بود، هنگام صبح، که هنوز هوا روشن نشده بود، به محل کاروان رسیده بود و از دور متوجه گردیده بود که چیزی جا مانده است. وقتی نزدیک میآید، مرا که قبل از حکم حجاب دیده بود، میشناخت و من با شنیدن «انّالله و انّاالیه راجعون» از زبان ایشان، بیدار شدم و خود را پوشاندم.
عایشه میگوید: به خدا سوگند! او حتی یک کلمه با من حرف نزد فقط مکرر «انالله» میگفت و شترش را خواباند و من برآن سوار شدم آنها متوجه خالی بودن کجاوه نگردیدند و شتر را همراه کاروان به حرکت درآوردند. من نیز بعد از اینکه گردنبند خود را پیدا نمودم، به محل کاروان آمدم و متوجه شدم که کاروان رفته است و اثری از آن نیست و چون میدانستم که اگر آنها متوجه قضیه بشوند، برمیگردند، در همانجا نشستم و سپس به خواب رفتم. صفوان بن معطل سلمی که پشت سر لشکر مانده بود، هنگام صبح، که هنوز هوا روشن نشده بود، به محل کاروان رسیده بود و از دور متوجه گردیده بود که چیزی جا مانده است. وقتی نزدیک میآید، مرا که قبل از حکم حجاب دیده بود، میشناخت و من با شنیدن «انّالله و انّاالیه راجعون» از زبان ایشان، بیدار شدم و خود را پوشاندم.
عایشه میگوید: به خدا سوگند! او حتی یک کلمه با من حرف نزد فقط مکرر «انالله» میگفت و شترش را خواباند و من برآن سوار شدم. او پیاده جلو شد و من سوار بر شتر، پشت سر ایشان تا به لشکر که در گرمای ظهر در جایی اردو زده بود، رسیدیم. پس از آنجا ماجرا شروع شد و کسی که این جریان را رهبری میکرد، عبدالله بن ابیسلول بود.” او پیاده جلو شد و من سوار بر شتر، پشت سر ایشان تا به لشکر که در گرمای ظهر در جایی اردو زده بود، رسیدیم. پس از آنجا ماجرا شروع شد و کسی که این جریان را رهبری میکرد، عبدالله بن ابیسلول بود.”
بعد از بازگشت به مدینه و سروصدای منافقین در این قضیه، عایشه رضی الله عنها برای آنکه متوجه قضیه شود به خانه ی پدرش بازمی گردد، عایشه میگوید: یک ماه بود که وحی بر آن پیامبر صلی الله علیه وسلم نازل نشده بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نزد من آمد و به من گفت: ای عایشه! در مورد تو به من خبرهایی رسیده است. اگر تو واقعاً بیگناه هستی، پس به زودی خداوند بیگناهی تو را اثبات خواهد کرد، اما اگر مرتکب گناهی شدهای، پس استغفار و توبه کن؛ زیرا بنده وقتی گناهی مرتکب شود و بعد از آن به خدا روی آورد، خدا نیز گناهش را میآمرزد.
هنگامی که سخنان رسول خدا صلی الله علیه وسلم به پایان رسید، اشکهایم تمام شد، حتی قطرهای نمیچکید. نازل نشده بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نزد من آمد و به من گفت: ای عایشه! در مورد تو به من خبرهایی رسیده است. اگر تو واقعاً بیگناه هستی، پس به زودی خداوند بیگناهی تو را اثبات خواهد کرد، اما اگر مرتکب گناهی شدهای، پس استغفار و توبه کن؛ زیرا بنده وقتی گناهی مرتکب شود و بعد از آن به خدا روی آورد، خدا نیز گناهش را میآمرزد. هنگامی که سخنان رسول خدا صلی الله علیه وسلم به پایان رسید، اشکهایم تمام شد، حتی قطرهای نمیچکید.
به پدر و مادرم گفتم: جواب رسول خدا صلی الله علیه وسلم را بدهید. گفتند: به خدا سوگند! ما نمیدانیم چطور جواب او را بدهیم. آن گاه خودم در حالی که زن جوانی بیش نبودم و هنوز زیاد بر قرآن مسلط نبودم، گفتم: به خدا سوگند! اکنون که شما این جریان را شنیدهاید و آن را باور کردهاید، اگر من خود را از آن بری بدانم، در حالی که خدا میداند از آن بری هستم، شما از من نخواهید پذیرفت و اگر بدان اعتراف کنم در حالی که خدا میداند چنین نبوده است، شما خواهید پذیرفت. جواب من همان سخن یعقوب است که گفت: « « وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ» وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ» (یوسف، ۱۸) (یوسف، ۱۸)
«و پیراهنش را با خون دروغین آوردند (یعقوب) گفت: بلکه نفسهای شما کار زشتی را در نظرتان آراسته است. پس(کارمن) صبر جمیل است و خداست که از او در مقابل آنچه میگویید، یاری خواسته می یاری خواسته میشود.»
این را گفتم و بر بسترم دراز کشیدم.
عایشه میگوید: چون من یقین داشتم که از این گناه بری هستم، میدانستم که خداوند مرا از آن تبرئه خواهد کرد؛ ولی نمیدانستم که برائت من در قرآن به صورت آیاتی که برای همیشه تلاوت خواهد شد، نازل میشود. احتمال میدادم که خداوند تبرئه مرا در خواب پیامبرش صلی الله علیه وسلم به او اعلام میدارد.
عایشه میگوید: به خدا سوگند! هنوز رسول خدا صلی الله علیه وسلم از جایش تکان نخورده بود و هیچ یکی از کسانی که داخل خانه بودند، خارج نشده بودند که وحی بر آن حضرت صلی الله علیه وسلم نازل گردید و آثار نزول وحی برایشان پدیدار شد و عرقها از چهرهاش مانند دانه مروارید سرازیر گردید؛ پس از اینکه آثار وحی برطرف گردید، رسول خدا صلی الله علیه وسلم خندید و اولین سخنی که بر زبان آورد، این بود که فرمود: ای عایشه! خدا نیز تو را تبرئه کرد.
عایشه میگوید: مادرم گفت: بلند شو، دستهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم را ببوس. گفتم: من فقط شکر خدا را به جای میآورم.
این آیات نازل گردید: « إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ إِنَّ الَّذِینَ جَاؤُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِّنکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّکُم بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ لِکُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ * * لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَیْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْکٌ مُّبِینٌ * * لَوْلَا جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ لَوْلَا جَاؤُوا عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُوْلَئِکَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْکَاذِبُونَ * * وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ لَمَسَّکُمْ فِی مَا أَفَضْتُمْ فِیهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ * * إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِکُم مَّا لَیْسَ لَکُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِیمٌ * * وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا یَکُونُ لَنَا أَن نَّتَکَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَکَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ * * یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ یَعِظُکُمُ اللَّهُ أَن تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ * * وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ وَیُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ * * إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ
وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
* وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ وَأَنَّ اللَّه رَؤُوفٌ رَحِیمٌ» (نور ۱۱-۲۰)
«کسانی که این تهمت بزرگ را پرداخته و سرهم کردهاند، گروهی از خود شما هستند گروهی از خود شما هستند، اما گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است اما گمان مبرید که این حادثه برایتان بد است؛ بلکه این م بلکه این مسئله برایتان خوب است. هر کدام از آنها به گناه کاری که کرده است، گرفتار می گرفتار میآید و هر کسی که بخش عظیمی از آن را به عهده داشته است، عذاب بزرگ و مجازات سنگینی را دارد. عذاب بزرگ و مجازات سنگینی را دارد.
چرا هنگامی که این تهمت را میشنوید، نمی نمیبایست مردان و زنان مومن نسبت به خود گمان نیکبودن را نیندیشند و نگویند: این تهمت بزرگ، آشکار و روشنی است. چرا آنان نمی آشکار و روشنی است. چرا آنان نمیبایست چهار شاهد را حاضر بیاورند تا بر سخنان ایشان گواهی دهند؟ اگر چنین گواهانی را حاضر نمیآوردند، آنان برابر حکم خدا دروغگو بودند. اگر فضل و مرحمت خدا در دنیا و در آخرت شامل حال شما نمی آنان برابر حکم خدا دروغگو بودند.
اگر فضل و مرحمت خدا در دنیا و در آخرت شامل حال شما نمیشد، هر آینه به سبب خوض و فرورفتنتان در کار تهمت، عذاب سخت و بزرگی گریبانگیرتان می هر آینه به سبب خوض و فرورفتنتان در کار تهمت، عذاب سخت و بزرگی گریبانگیرتان میگردید. در آن زمان که به استقبال این شایعه رفتید و آن را از زبان دیگران میقاپید و با دهان چیزی پخش میکردید که علم و اطلاعی در مورد آن نداشتید و گمان میبردید این مسئله کوچک و سادهای است، در حالی که در پیش خدا بزرگ بوده است.
در حالی که در پیش خدا بزرگ بوده است. چرا نمی چرا نمیبایستی وقتی که آن را می را میشنوید میگفتید: ما را نسزد که زبان بدین تهمت بگشاییم. سبحان الله! این بهتان بزرگی است. سبحان الله! این بهتان بزرگی است.
خداوند نصیحتتان میکند که اگر مسلمان هستید، هرگز چنین کاری را تکرار نکنید. خداوند هرگز چنین کاری را تکرار نکنید. خداوند این این آیات را برای شما بیان می آیات را برای شما بیان میدارد و خدا بس آگاه و حکیم است. بیگمان کسانی که دوست میدارند گناهان بزرگی در میان مؤمنان پ پخش کنند، ایشان در دنیا و آخرت شکنجه و عذاب دردناکی دارند. خداوند میداند و شما نمیدانید.»
زمخشری میگوید:
با بررسی قرآن و همچنین بررسی تهدیدهایی که از جانب خداوند متوجه بندگان معصیت کار او میگردد به این موضوع پی ببریم که هیچ یک از این تهدیدها به غلظت و شدت تهدیدهایی که در مورد بهتان عایشه بیان گردیده است، وجود ندارد و در مورد هیچ حادثه و گناهی و حتی در مورد عذابهای شدید و رویدادهای خطیر قیامت، با این لحن سخن نگفته است. در اینجا به روشهای مختلف، تهدیدها و وعیدهای مختلفی را بیان داشته است. به گونهای که هریک ازآنها در جای خود عذاب کافی و مستقلی است و اگر آیهای دیگر در مورد آنان نازل نمیکرد، همین یک آیه کافی بود که میگوید: «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (نور ۲۳) « «إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ» (نور ۲۳) « کسانى که زنان پاکدامن و بىخبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مىسازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست.» کسانى که زنان پاکدامن و بىخبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مىسازند، در دنیا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست.»
که در آن پاداش کسانی که حادثه افک را آفریدند و ساز و برگ دادند، این گونه بیان گردیده است:
– مورد لعنت خدا در دنیا و آخرت هستند. مورد لعنت خدا در دنیا و آخرت هستند.
– در آخرت دچار عذاب بزرگی میشوند.
– در آنجا اعضای جسمشان علیه آنها گواهی خواهد داد.
– خداوند در آنجا پاداش کامل جرمشان را به آنها خواهد داد.( خداوند در آنجا پاداش کامل جرمشان را به آنها خواهد داد.( حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج ۱، ص ۳۸۶ به نقل از تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۲۲۳) حدیث القرآن الکریم عن غزوات الرسول، ج ۱، ص ۳۸۶ به نقل از تفسیر کشاف، ج ۳، ص ۲۲۳)
در ضمن، به اتفاق تمامى علماء اهل سنت، هر کسى که تهمت فاحشه به عایشه رضی الله عنها بزند مرتد و کافر می شود.