حـــادثه افـــک (قسمت دوم)

سپاه تکان خورد؛ گویی طوفانی برپا گردیده است. برخی موضوع را تأیید می‌نمودند؛ نفاق سبب رسوایی این گروه گردید. برخی دیگر نیز آن را تکذیب می‌کردند؛ ایمان، سبب حفاظت این دسته شده بود.

سران نفاق، به همدستی و همکاری تعدادی دیگر، دست به شایعه‌پراکنی زدند و ماجرای یک تهمت بی‌اساس را میان توده مردم پخش کردند.

در نهایت سپاه به مدینه رسید. عایشه صدیقه بی‌درنگ پس از بازگشت بیمار شد. یک ماه تمام بیماری ادامه یافت. در این مدت او از موضوع شایعه هیچ اطلاعی نداشت.

مردم هم‌چون سیل وارد جریان شایعه «افک» شدند، اما در این مورد به عایشه هیچ خبری نمی‌رسید.

خود او می‌گوید:
به مدینه که آمدیم به مدت یک ماه تمام بیمار شدم. مردم در مورد سخنان شایعه‌پراکنان وارد گفت‌وگو می‌شدند. اما من هیچ اطلاعی نداشتم. ولی چیزی که در این بیماری دچار تردیدم می‌نمود، این که آن لطفی که قبلاً در بیماری‌هایم از پیامبرص می‌دیدم، این مرتبه نمی‌دیدم.

پیامبرص صرفاً وارد خانه می‌شد، به من سلام می‌داد و می‌فرمود: ایشان چطور است؟ پس از آن بازمی‌گشت. همین چیز سبب تردیدم می‌شد، اما در مورد فتنه‌ای که مردم در آن فرو می‌رفتند هیچ اطلاعی نداشتم.

پس از آن که دوره نقاهت را سپری نمودم، شبی با خاله‌ام، مادر مسطح بن اثاثه، بیرون رفتم. او از ماجرای «افک» خبر داشت. :leaves:

ما برای قضای حاجت فقط شب‌ها بیرون می‌رفیتم. چون دستشویی نداشتیم، به پهنه‌های وسیع پیرامون (دشت‌های وسیع اطراف) مدینه می‌رفتیم. پای مادر مسطح به دامنش گیر کرد و لغزید. به ناگاه گفت: وای بر مسطح!

گفتم: حرف بدی زدی. کسی را که در جنگ بدر با پیامبرص شرکت داشته، پرخاش می‌کنی؟
گفت: مگر نشنیده‌ای که چه گفته‌اند؟ و پس از آن ریز و درشت ماجرا را برایم تعریف کرد.

رنگ پریده و گریان به خانه بازگشتم. از پیامبر خداص اجازه گرفتم که نزد پدر و مادرم بروم. به من اجازه داد. مدتی نزد آنان ماندم. در این مدت نه اشکم بند می‌آمد و نه چشمانم را خواب می‌ربود.

یک ماه تمام وحی نیامد. پیامبر خداص نمی‌دانست چه کار کند. ام‌المؤمنین عایشه صدیقه خود صحنه را چنین ترسیم می‌کند:
یک ماه تمام در همین وضعیت ماندم. در این مدت اشکم بند نمی‌آمد. خیال می‌کردم از بس گریه نموده‌ام سرانجام جگرم شکافته خواهد شد .

روزی رسول خدا نزد من آمد. پدر و مادرم آن‌جا بودند. یک زن انصار هم نزد من بود. من می‌گریستم و او نیز با من اشک می ریخت.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …