حضرت سلمان فارسی رضی الله عنه به عنوان استاندار مداین در حال بازدید از اماکن عمومی میباشد، اما وضعیت ظاهری ایشان طوری است که کسی ایشان را نمیشناسد و به صورت یک کارگر وی را نگاه میکنند، در همین ضمن قرار بود نمایشگاه تجارتی بزرگی در مداین برگزار گردد، به همین خاطر تجار در حال بردن کالاهای تجارتی خویش به محل نمایشگاه بودند. تازه کاروانی از راه رسیده بود، وقتی حضرت سلمان رضی الله عنه را در آن حال میبینند به گمان اینکه کارگری بیش نیست به او دستور میدهند تا اثاثیه آنان را تا محل نمایشگاه حمل نماید. وقتی اهل محل حضرت سلمان رضی الله عنه را میشناساند، بسیار ناراحت و غمگین میگردند، و به محض اینکه اهل کاروان از اصل قضیه باخبر میشوند در حالت سرآسیمگی پیش حضرت سلمان رضی الله عنه آمده اظهار معذرتخواهی میکنند، اما حضرت سلمانس میفرماید: شما اصلاً ناراحت نباشید، مگر چه اشکالی دارد که اثاثیۀ مردم را حمل کنم، و آخر برای چه زعامت و رهبری این مردم را به عهده گرفتهام؟[۱].
[۱]– صفه الصفوه از ابن حوزی ج ۱ ص ۲۱۹٫