بنا بر دیدگاه اسلام ودین، خداوند متعال از بدو آفرینش انسان همواره این موجود را مورد لطف بی کران وعنایت خویش قرا داده است.علاوه بر الطاف ظاهری ومادی در راستای استمرار حیات وادامه زندگی، نیازهای معنوی ودرونی وی را جهت انتخاب راه درست وفراگرفتن شیوه صحیح زندگی وجهت گیری مناسب نیز نادیده نگرفته است وبلکه خداوند متعال بنا بر حکمت لا یزال خویش از بنی نوع انسان افرادی را تحت عنوان انبیا ورسولان در فواصل مختلف تاریخ جهت تحقق بخشیدن به این مهم ماموریت داده و برنامه های رهایی بخش خود را جهت نجات انسانیت از تاریکیها وخرافات، فساد وتزویر، ظلم واستبداد، بدبختی وفلاکت، بی بندباری وبی نظمی نازل فرموده است.
نقش یاران انبیا در حفظ رسالت آنها:
تاریخ صحیح وسیرت انبیای گذشته شاهد است که اطرافیان انبیا ویاران از خود گذشته آنان در موفقیت نبی مزبور ومیزان اثر گذاری پیام وی در دنیا نقش بسزایی داشته اند.
یاران صدیق آنها چه دردوران حیات انبیا و چه بعد از وفاتشان حق امانت و مسئولیت را اداء کردند و خداوند متعال و ظیفه ابلاغ دعوت وحفظ فرامین دین رابعد از نبی زمان به عهده مخاطبین اول و یاران شیفتۀ آن پیامبر گذاشته است. آنچه قابل ملاحظه هر پژوهشگر واقع بین و با انصاف درعرصه و تحلیل تاریخ ادیان، به خصوص دین اسلام است، اهمیت نخستین حلقۀ مخاطبان دین می باشد که قدرت استحکام، اصالت، صحت و بی آلایشی آن، اثرات عمیق و انکار ناپذیری در اصل دین دارد. و ناگزیر به همان میزان ضعف و سستی، ناپایداری و تزویر، جعل و ساختگی، شک و تردید، اثرات نامطلوب و منفی عمیقی دراصل واساس دین دارد.
یقیناً به همین دلیل است که دشمنان اسلام بخصوص بعضی ازخاورشناسان مغرض، بادرک این مطلب که چشمه را باید ازمنبع و منشاء آن خشکاند و گل آلود نمود، نوک تهاجمات و حملات مذبوحانۀ خویش را متوجه منابع اسلام گردانیدند و به این منظور بارها درموضوع تدوین احادیث رسول خدا ایجاد شک و تردید نمودند و بارها حاملین احادیث نبوی رامورد سؤال و اتهام قراردادند و چه بسا بااستناد به روایات غیر معتبر تاریخی و سوء استفاده از نظریات مسلمانان فریب خورده و ناآگاه، نظریات خویش را توجیه نمودند.
تردیدی وجود ندارد که اگر چنانچه حاملین نخست یک دین از صلاحیت لازم برخودار نباشند و تظاهربه آن دین نموده باشند و به قصد تخریب و نابودی دین حلقه آن را به گردن آو یخته باشند، بدیهی است که آن دین شایستگی بقا ورهبری وارشاد بشر را ازدست می دهد، زیرا آیینی که حاملینش افراد مغرض، بی کفایت، دروغگو و ناصالح وپرچمدارانش غاصب، ظالم، عیاش و تن پرور باشند و با چنین اسنادی به بشریت عرضه شود، چگونه می تواند از اعتبار لازم و صحت کامل برخودار باشد؟ و چگونه می تواند انسانیت را ملزم به اطاعات از خویش گرداند؟ عیناً چنین حرکتی درتحریف مسیحیت توسط «بولس شائول» انجام گرفت. وی که یک فرد یهودی و دشمن سرسخت مسیحیان بود بعد از اینکه از مبارزه علیه مسیحیت خسته گردید و ازاستقامت پیروان مسیح به ستوه آمد نقشه ای راطرح نمود که در تخریب مسیحیت و رسیدن شائول به اهداف مورد نظرش بی نظیر بود، او با اعلان اینکه به دین مسیحیت گرویده است و مسیح بروی نمایان گشته و دعوت به سوی مسیحیت را به وی سپرده است به عنوان یکی از داعیان دین مسیح درآمد و دیری نپایید که مسئله الوهیت حضرت مسیح و «أقانیم سه گانه» و صدها خرافه و شرک دیگر را با نسبت دادن به حضرت مسیح دراین دین درآورد.
بدین ترتیب بولس شائول توانست به اهداف خویش برسد وبرای همیشه مسیحیان را دچار شرک و تباهی گرداند و مانع ازآن شد که مسیحیان درپرتو تعلیمات صحیح حضرت مسیح که بارها به بعثت نبی آخر الزمان یعنی رسول خدا(حضرت محمد صلی الله علیه و سلم) بشارت داده بود به دین اسلام درآیند، و برای همیشه باپیروی از تحریفات شائول از دین و اقعی یعنی اسلام محروم گردند.
هر چند درباب تحریف مسیحیت و عدم حفاظت آن از دستبرد تحریف گران و فراهم شدن امکان تصرف درآن دین، این نکته قابل توجه است که حفاظت آیین مزبور از جانب خداوند متعال تضمین نشده بود وضمن اینکه دورۀ عملی و کارایی آن محدود بود، از جانب خداوند متعال اعلام جاودانگیش نیز صورت نگرفته بودو باید با مبعث رسول خدا صلی الله علیه و سلم به پایان می رسید و مسیحیان با استناد به انجیل باید منتظر رسول خدا صلی الله علیه و سلم می بودند و بابعثتش به وی ایمان می آوردند. که مع الأسف تحریفات بولس شائول و امثالش اثرات جبران ناپذیری را در این مرحله از تاریخ یعنی انتقال مسیحیان به سوی اسلام درپیکرۀ مسیحیت به جای گذاشت و این نکته راکه حاملین مغرض مع توانند ضربات سختی رابرپیکرۀ دین مورد نظر وارد نمایند، به اثبات رساند.
امادرباب اسلام قضیه متفاوت است علاوه بر عصمت رسول خدا صلی الله علیه و سلم که سایرانبیا نیز معصوم هستند، خداوند متعال حفاظت و صیانت این دین راخود تضمین نموده است و فرموده است: «إنّا نحن نزلنا الذکر و إنّا له لحافظون» که علت حفاظت دین نیز برمی گردد به جاودان بودن و همیشگی بودن آن، و لزوماً دینی ازجاودانگی برخوردارست که از دستبرد مغرضان محفوظ باشد.
باید به خاطر داشته باشیم که خداوند متعال در راستای حفاظت دین ازحاملان نخستین این دین تقدیر نموده و درموارد متعددی از کلام پاکش صلاحیت و کفایت آنان راتأیید کرده و سایرامت را بر پیروی از آنان و الگو قرار دادن آنان تشویق می نماید. و این همان نکته ای است که تمایز این دین را از سایر ادیان روشن می گرداند و این بدان معنی است که خداوند متعال جهت حفاظت آخرین پیامش، نخستین حلقه اتصال این دین باپیامبر و مخاطبین او لین آن رانیز از بین سایر امت برگزیده است، و آنهارا که برگزیده و بهترین انسانها هستند، سند این دین قرار داده است. چنانکه درسوره فتح می خوانیم: «محمد رسول الله و الذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم تراهم رکعاً سجداً یبتغون فضلا من الله و رضو اناً»؛ محمد صلی الله علیه و سلم رسول خداست و کسانی که بااویند برکافران سخت گیر و نسبت به یکدیگر مهربان و دلسوزند. آنان را درحال رکوع و سجده می بینی. آنان همواره فضل خدای را می جویند و خشنودی او را می طلبند.
بنابراین ما براین باورهستیم و اذعان داریم که حاملین نخست دین یعنی کسانی که به پیامبر ایمان آوردند و با ایمان از دنیا رفتند و به تعبیری مصداق تعریف صحابی هستند: «إنّ الصحابی من لقی النبی مؤمناً و مات علی الاسلام»؛ صحابی کسی است که با پیامبر ملاقات نموده و به وی ایمان آورده است و با ایمان از دنیا رفته است. هرچند معصوم نیستند، اما از عدالت لازم و صلاحیت مطلوب جهت رساندن دین و ابلاغ احکام شریعت برخوردار می باشند.
باملاحظه مقدمۀ فوق به اصل موضوع که بیان شرح حال صحابی جلیل القدر، حافظ و راوی خستگی ناپذیر حدیث، حضرت ابو هریره رضی الله عنه است می پردازیم.
نام و کنیۀ ابو هریره رضی الله عنه:
هر چند درمورد نام حضرت ابو هریره رضی الله عنه و نام پدرش اختلاف زیادی و جود دارد، اما علامه ابن حجر رحمه الله می فرماید: «مرجعها من جهه صحه النقل ثلاثه: عمیر و عبد الله و عبدالرحمن، الأولان محتملان فی الجاهلیه و الاسلام و عبد الرحمن فی الاسلام خاصه»(۱)؛ نهایت تمام نظریات (درمورد اسم ابو هریره رضی الله عنه) باتو جه به صحت نقل به سه مورد ختم می شود: عمیر، عبد الله و عبد الرحمن، دو اسم اولی احتمال وثبوتشان هم در اسلام و هم در جاهلیت می باشد اما عبد الرحمن صرفاً دراسلام پابت است.
مشهور آنست که نام ایشان درجاهلیت «عبد شمس» بوده است و بعد از اسلام آوردن، رسول خدا صلی الله علیه و سلم نامش را تغییر داد و «عبد الرحمن» گذاشت. درمورد کنیه اش «علامه ابن عبد البر» می فر ماید: قد روینا عنه انه قال: «کنت أحمل هره فی کمی، فرآنی رسول الله صلی الله علیه و سلم فقال لی: ما هذه؟ قلت: هره قال: یااباهریره!» (۲) ابو هریره می گوید: گربه ای راباخود همراه داشتم، رسول خدا صلی الله علیه و سلم مرا دید و گفت: این چیست؟ گفتم: گربه ای است فرمود: یا ابا هریره.
برخی با توجه به عدم آگاهی از حقیقت و واقعیت، وجود اختلافات پیرامون اسم ابو هریره رضی الله عنه را نوعی طعن و سبب عدم شهرت ایشان درجمع صحابه دانسته اند که این نوع استدلال جزاینکه ناشی از بغض وعدم انصاف است، اعتباری دیگر ندارد. زیرا روشن است که ارزش یک انسان منوط به اعمال و کردار وی است نه به اساس و القاب، در حالیکه نه تنها ابوهریره رضی الله عنه بلکه تعداد زیادی از صحابه چنین وضعیتی دارند ودر مورد اسامی شان نظریات متفاوتی وجود دارد وهیچگاه وجود این اختلافات سبب طعن وکاسته شدن از مقام ومنزلتشان نمی گردد.
علامه مصطفی سباعی رحمه الله در این مورد می نویسد: علت اختلاف در مورد اسم ابوهریره آن است که وی از زمانی که اسلام آورد به غیر از(ابوهریره) با نامی دیگر شهرت نیافت واز آنجایی که ایشان از قبایل قریش نبود، کسی ار صحابه از نام اصلیش اطلاع نداشت. امروز نیز بسیاری از مسلمانان به علت شهرت حضرت ابوبکر با کنیه اش، از اسم اصلی ایشان که ((عبد الله)) بوده اطلاعی ندارد. ابوهریره نیز از آنجایی که از قبیلۀ«دوس» بود واز مکه ومدینه فاصله داشت چه اشکالی دارد اگر اسم اصلیش در میان صحابه معروف نباشد؟ (۳) ادامه دارد…..
نوشته: عبد الحکیم عثمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع مورد استفاده :
(۱) الاصابه فی تمییز الصحابه ۴/۲۰۴، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول ۱۳۲۸ هجری قمری.
(۲) الاصابه ۴/۲۰۶، وفی هامشه الاستعاب.
(۳) السنه ومکانتها فی التشریع الاسلامی، ص: ۳۲۱، المکتب الاسلامی، چاپ چهارم ۱۴۰۵هجری قمری.