حد سرقت(۱)

حد سرقت
سرقت: عبارت است از تصاحب مال محترم دیگری که هیچ شبهه¬ای در آن نیست از جایی مخصوص به مقدار مشخص به صورت پنهانی؛

حکم سرقت
دزدی حرام است و از گناهان کبیره می¬باشد. چراکه سبب ظلم و تجاوز و حرام خواری می¬باشد. اسلام به حفظ مال امر کرده و تجاوز به آن¬را حرام نموده است.
بنابراین از دزدی و چپاول و اختلاس نهی کرده است چراکه این اعمال مصداق خوردن اموال مردم از راه باطل می¬باشد و چنین عملی با ایمان منافات دارد.
۱-  خداوند متعال می¬فرماید: «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُواْ فَرِیقاً مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ» (بقره: ۱۸۸) «و اموال‌تان را در بین خود به باطل (و ناحق) نخورید و (به عنوان رشوه قسمتی از) آن¬را به حاکمان (و قضات) ندهید؛ تا بخشی از اموال مردم را به گناه بخورید، درحالی‌که شما می‌دانید (این کار گناه است)».
۲- از ابوهریره روایت است که رسول خدا فرمودند: «زناکار هنگام ارتکاب عمل زنا مومن نیست. شرابخوار هنگام خوردن شراب مومن نیست. سارق (دزد) به هنگام سرقت مومن نیست. و همچنین چپاولگری که مال با ارزشی را غارت می¬کند که مردم به آن چشم دوخته¬اند، هنگام چپاول مومن نیست».   

حکمت مشروعیت حد سرقت
خداوند متعال با وجوب قطع دست سارق، اموال مردم را مصون داشته است. دست خائن مانند عضو بیماری است که قطع آن برای سالم ماندن جسم واجب و لازم است.
در قطع دست دزد پند و عبرتی است برای آنکه تصمیم به دزدیدن اموال مردم دارد و نیز باعث پاک شدن سارق از این گناه می شود و امنیت و آرامش در جامعه را به دنبال داشته و باعث حفظ اموال امت می¬شود.

مجازات سارق
۱-  خداوند متعال می¬فرماید: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللهِ وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ * فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (مائده: ۳۸-۳۹) «دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شده‌اند، بعنوان مجازاتی از جانب الله قطع کنید و الله نیرومند حکیم است. پس هرکس بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را می‌پذیرد، بی‌گمان الله آمرزنده‌ی مهربان است».
۲- از ابوهریره روایت است که رسول خدا فرمودند: «خداوند دزد را لعنت کند که با دزدیدن تخم مرغ و ریسمانی باعث قطع شدن دستش می¬شود».  

مقدار نصاب سرقت
نصاب سرقت یک¬چهارم دینار از طلا و بیشتر از آن یا معادل آن می¬باشد.
از ام¬المومنین عایشه روایت است که رسول خدا فرمودند: «دست دزد در برابر یک-چهارم دینار و بیشتر از آن بریده می¬شود».  

شروط قطع دست دزد
حد سرقت زمانی جاری می¬شود که شروط زیر وجود داشته باشد:
۱- سارق مکلف (بالغ و عاقل)، مختار، مسلمان یا ذمی باشد.
۲- مال دزدیده شده، مالی محترم باشد. بنابراین دست دزد در برابر سرقت آلت موسیقی یا شراب و مانند آن قطع نمی¬شود.
۳- مال دزدیده شده به حد نصاب سرقت رسیده باشد که یک¬چهارم دینار طلا و بیشتر از آن است یا کالایی که معادل این قیمت باشد.
۴- دزدیده شدن مال، پنهان باشد. لذا اگر دزدی مخفیانه و پنهانی نباشد مانند اختلاس و غصب و چپاول و غارت و مانند آن، حد سرقت جاری نمی¬شود بلکه حکم تعزیری بدان تعلق می¬گیرد.
۵- مال از حِزر آن دزدیده شود و از آن خارج شود.
حِزر: عبارت است از آنچه اموال در آن نگه¬داری می¬شود. و بر حسب عرف و عادت متفاوت می¬باشد. و حرز هر مال متناسب با آن است. بنابراین حرز اموال، خانه ها و بانک ها و مغازه ها میباشد. و حرز اشیاء، انبارها و حرز گوسفندان آغل میباشد و به همین ترتیب.

۶- هرگونه شبهه¬ای در حق سارق منتفی باشد. بنابراین دست دزد به خاطر دزدی از مال پدر و مادر و اصول وی و نیز به دلیل دزدی از مال فرزندش و فروع وی قطع نمی¬شود. و نیز چون زن و شوهر از یکدیگر دزدی کنند، حد سرقت بر هیچیک از آنها جاری نمی¬شود و همچنین کسی که به خاطر گرسنگی  دزدی کرده باشد، دستش قطع نمی¬شود.
۷-  کسی که از او دزدی شده، مالش را مطالبه کند.
۸- ثبوت سرقت با یکی از دو امر یا هر دو با هم: ۱- دو بار اقرار به سرقت از سوی سارق. ۲- شهادت؛ چنان¬که دو مرد عادل به سرقت دزد شهادت دهند.

نتایج ثبوت سرقت
۱- سارق مسئول دو حق است: حق خاص و آن عبارت است از بازگرداندن مالی که دزدیده، اگر موجود باشد. و اگر تلف شده باشد مثل و مانند آن یا قیمتش را برگرداند. و نیز حق عام که حق خداوند متعال می¬باشد که قطع دست وی -اگر شروط آن فراهم باشد- یا تعزیر -اگر شروط قطع دست فراهم نباشد- می¬باشد.
۲- چون قطع دست سارق واجب شد، دست راستش از مفصل کف دست قطع می¬شود و محل قطع با روغن جوشانده شده یا با استفاده از وسایل پزشکی که باعث قطع خون می¬شود، پانسمان می¬گردد. و پیوند عضوی که در اثر حد یا قصاص قطع شده جایز نیست چراکه عبرت گرفتن دیگران جز با رویت عضو قطع شده ممکن نیست. تا اینکه اثر بازدارندگی آن برای خود سارق و دیگران تا زمان زنده بودن سارق وجود داشته باشد.
میانجی¬گری در حد سرقت بعد از ابلاغ آن به حاکم حرام است.
۳- چون سارق بار دیگر دزدی کند، پای چپش از نصف قدم قطع می¬شود و اگر برای بار سوم دزدی کند زندانی شده و بنا به تصمیم امام به گونه¬ای تعزیر می¬شود ¬که از دزدی دست بردارد و توبه کند و پس از این هیچ قسمتی از بدنش قطع نمی¬شود.
و نیز دست جیب¬بُر که مال پنهان در جیب را می¬دزدد، قطع می¬شود و این در صورتی است که مال دزدیده شده به حد نصاب حد دزدی برسد. چراکه وی نیز از حزر دزدی کرده است.

عدم اجرای حدود به دلیل وجود شبهه
چون سارقی به سرقت اعتراف کند، قاضی می¬تواند با اشاره و کنایه به وی بفهماند که از اعتراف خود برگردد. اما اگر سارق به این اعتراف اصرار کرد و از اقرار خود بازنگشت، دستش قطع می¬شود. و اگر سارق به سرقت اعتراف کند و پس از اعتراف از آن بازگردد، دستش قطع نمی¬شود. چراکه حدود با وجود شبهه منتفی می¬گردد. و هدف بازگشتن و دست کشیدن سارق از دزدی می¬باشد نه فقط قطع دست وی؛

حکم کسی که از بیت المال دزدی می کند:
کسی که از بیت¬المال دزدی می¬کند با توجه به تصمیم امام تعزیر می¬شود به گونه¬ای که سارق و دیگران از این کار دست بکشند. و باید غرامت آن¬را بپردازد و دستش قطع نمی¬شود چراکه خود نصیبی در بیت¬المال دارد. و کسی که از مال غنیمت یا خمس دزدی کند حکمش چنین است.
و تعزیر بر حسب مقدار مال دزدیده شده، متفاوت می¬باشد و نیز بر حسب ضرر مترتب بر آن؛

دزدی از دستگاه خودپرداز
دستگاه¬های خودپرداز برای رفاه و مصلحت مردم قرار داده شده¬اند و نیز برای حفظ و نگه¬داری اموال تعبیه شده¬اند و هرکس از آنها دزدی کند، دستش قطع می¬شود، یکسان است که این دستگاه¬ها داخل بانک باشند یا در مناطق عمومی؛ و این در صورتی است که دیگر شروط قطع دست وجود داشته باشند. و همچنین حکم کسی که از حساب بانکی از طریق کامپیوتر و انتقال حساب به دیگری دزدی می¬کند، چنین است. و چون همه¬ی شروط قطع دست وجود نداشته باشند، حاکم به گونه¬ای وی را تعزیر می¬کند ¬که او و دیگران از این کار دست کشیده و عبرت بگیرند.

دزدی از مالی که حفاظت نشده
سرقت مالی که حفاظت نشده باعث قطع دست نمی¬شود بلکه در این سرقت، سارق تعزیر می¬شود و چندین برابر مال دزدیده شده می¬پردازد و مبلغی که بیشتر از قیمت مال دزدیده شده می¬باشد، به بیت¬المال مسلمانان پرداخت می¬شود.
از عبد الله بن عمرو بن عاص روایت است که چون رسول خدا از خرمای روی درخت سوال شد، فرمود: «هر نیازمندی که از آن بخورد و در ظرف نریزد (و نبرد) بر او چیزی نیست؛ و کسی که چیزی از آن با خود ببرد، بر او غرامتِ مانند آن و مجازات است. و کسی که از محل انبار (خرما) به مقدار قیمت سپری بدزد، دستش قطع می¬شود. و هرکس کمتر از این مقدار را بدزدد، باید غرامت مانند آنرا بپردازد و مجازات میشود».

حکم کسی که امانت را منکر شود:
کسی که امانت را منکر شود، قطع دست وی واجب است چراکه عمل وی از مصادیق سرقت می¬باشد. و میانجی¬گری جهت عدم اجرای حد بر او و ساقط شدن آن حرام است.
۱- از ام¬المومنین عایشه روایت است که: «زنی مخزومی که جایگاه وی نزد قریش از اهمیت خاصی برخوردار بود، مرتکب دزدی شده بود. قریشیان گفتند: چه کسی در مورد او با رسول خدا سخن می¬گوید؟ گفتند: چه کسی جز اسامه محبوب رسول خدا جرات این کار را دارد. پس اسامه در این زمینه با رسول خدا سخن گفت. رسول خدا فرمود: آیا در مورد حدی از حدود الهی میانجی¬گری می¬کنی؟ سپس برخاسته و به سخنرانی پرداخته و فرمود: ای مردم، هلاک شدن کسان پیش از شما به این دلیل بود که چون فرد نامدار و مشهوری از میان آنها دزدی می¬کرد او را رها کرده (حد سرقت را بر وی جاری نمی¬کردند) اما اگر فردی ضعیف از آنها دزدی می¬کرد، حد را بر او جاری می¬کردند؛ سوگند به خدا اگر فاطمه دختر محمد دزدی کند، دستش را قطع می-کنم».  
۲-  از  ام¬المومنین عایشه روایت است که می¬گوید: زنی مخزونی کالایی را به امانت گرفت و آن¬را منکر شد، پس رسول خدا به قطع دست وی دستور دادند».  

حکم مال دزدیده شده
از جمله شرایط توبه¬ی سارق، ضامن بودن وی در برابر مال دزدیده شده می¬باشد که در صورت تلف شدن آن باید قیمتش را به صاحبش بازگرداند و این در صورتی است که توانگر باشد و اگر فقیر و بی¬چیز باشد، به وی مهلت داده می¬شود. و اگر کالای دزدیده شده موجود باشد، شرط صحت توبه¬اش برگرداندن آن به صاحبش می¬باشد. و اگر امانت را در دست دارد، تا برگرداندن آن به صاحبش ضامن است.

حکم کسی که قبل از بازداشت شدن توبه کند:
کسی که حد سرقت یا زنا یا … بر او واجب شده و قبل از ثبوت آن نزد حاکم از آن توبه کند، حد از وی ساقط میشود و برای وی جایز نیست بعد از اینکه خداوند گناهش را پوشاند، آن¬را افشا کند. اما بر او لازم است که مال دزدیده شده را به صاحبش بازگرداند.
خداوند متعال می¬فرماید: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَهُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللهِ وَاللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ * فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» (مائده: ۳۸-۳۹) «دست مرد دزد و زن دزد را به سزای عملی که مرتکب شده‌اند، بعنوان مجازاتی از جانب الله قطع کنید و الله نیرومند حکیم است. پس هرکس بعد از (گناه و) ستمش توبه کند و (اعمال خود را) اصلاح و جبران نماید، همانا الله توبه او را می‌پذیرد، بی‌گمان الله آمرزنده‌ی مهربان است».

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …