حدیث: همه‌ی بندگانم را بر فطرت پاک آفریده‌ام

مسلم، باب: [الصفات التی یعرف بها فی الدنیا أهل الجنه وأهل النار]

۱۳- «عَنْ عِیَاضِ بْنِ حِمَارٍ الْمُجَاشِعِیِّ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ  صلی الله علیه و سلم قَالَ ذَاتَ یَوْمٍ فِی خُطْبَتِهِ: أَلَا إِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی أَنْ أُعَلِّمَکُمْ مَا جَهِلْتُمْ مِمَّا عَلَّمَنِی یَوْمِی هَذَا: کُلُّ مَالٍ نَحَلْتُهُ عَبْدًا حَلَالٌ، وَإِنِّی خَلَقْتُ عِبَادِی حُنَفَاءَ کُلَّهُمْ، وَإِنَّهُمْ أَتَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ، فَاجْتَالَتْهُمْ عَنْ دِینِهِمْ، وَحَرَّمَتْ عَلَیْهِمْ مَا أَحْلَلْتُ لَهُمْ، وَأَمَرَتْهُمْ أَنْ یُشْرِکُوا بِی مَا لَمْ أُنْزِلْ بِهِ سُلْطَانًا، وَإِنَّ اللهَ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ، فَمَقَتَهُمْ: عَرَبَهُمْ وَعَجَمَهُمْ، إِلَّا بَقَایَا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ، وَقَالَ: إِنَّمَا بَعَثْتُکَ لِأَبْتَلِیَکَ وَأَبْتَلِیَ بِکَ، وَأَنْزَلْتُ عَلَیْکَ کِتَابًا لَا یَغْسِلُهُ الْمَاءُ، تَقْرَؤُهُ نَائِمًا وَیَقْظَانَ، وَإِنَّ اللهَ أَمَرَنِی أَنْ أُحَرِّقَ قُرَیْشًا، فَقُلْتُ: رَبِّ إِذًا یَثْلَغُوا رَأْسِی فَیَدَعُوهُ خُبْزَهً، قَالَ: اسْتَخْرِجْهُمْ کَمَا اسْتَخْرَجُوکَ، وَاغْزُهُمْ نُغْزِکَ، وَأَنْفِقْ فَسَنُنْفِقَ عَلَیْکَ، وَابْعَثْ جَیْشًا نَبْعَثْ خَمْسَهً مِثْلَهُ، وَقَاتِلْ بِمَنْ أَطَاعَکَ مَنْ عَصَاکَ، قَالَ: وَأَهْلُ الْجَنَّهِ ثَلَاثَهٌ: ذُو سُلْطَانٍ مُقْسِطٌ، مُتَصَدِّقٌ، مُوَفَّقٌ، وَرَجُلٌ رَحِیمٌ، رَقِیقُ الْقَلْبِ لِکُلِّ ذِی قُرْبَى وَمُسْلِمٍ، وَعَفِیفٌ مُتَعَفِّفٌ ذُو عِیَالٍ، قَالَ: وَأَهْلُ النَّارِ خَمْسَهٌ: الضَّعِیفُ الَّذِی لَا زَبْرَ لَهُ، الَّذِینَ هُمْ فِیکُمْ تَبَعًا، لَا یَبْتَغُونَ أَهْلًا وَلَا مَالًا، وَالْخَائِنُ الَّذِی لَا یَخْفَى لَهُ طَمَعٌ وَإِنْ دَقَّ إِلَّا خَانَهُ، وَرَجُلٌ لَا یُصْبِحُ وَلَا یُمْسِی، إِلَّا وَهُوَ یُخَادِعُکَ عَنْ أَهْلِکَ وَمَالِکَ وَذَکَرَ الْبُخْلَ، أَوِ الْکَذِبَ، وَالشِّنْظِیرُ الْفَحَّاشُ.

وَلَمْ یَذْکُرْ أَبُو غَسَّانَ فِی حَدِیثِهِ: وَأَنْفِقْ فَسَنُنْفِقَ عَلَیْکَ».

  1. «عیاض بن خمّار مُجاشعی رضی الله عنه می‌گوید: روزی پیامبرصلی الله علیه و سلم در یکی از خطبه‌هایش [که ایراد می‌کرد] فرمودند: هان! [آگاه باشید و بدانید که] پروردگارم مرا دستور داده است که از آنچه او امروز به من یاد داده و شما نمی‌دانید، به شما یاد دهم، [خداوند فرمودند:] هر مالی که به بنده‌ای [از بندگانم] بخشیده‌ام، [بر او] حلال است. من همه‌ی بندگانم را بر سرشت و فطرتی پاک آفریدم و شیاطین به سوی آن‌ها آمدند و آن‌ها را از دین‌شان منحرف کردند و بر آنان آنچه را حلال کرده‌ام، حرام کردند و آن‌ها را امر کردند که چیزی را شریک من قرار دهند که بر آن هیچ دلیلی نازل نکرده‌ام و خداوند به سوی زمینیان نگریست و بر همه‌ی آنان از عرب و غیر عرب -جز گروه‌های باقی‌مانده‌ای از اهل کتاب [که بر آیین آسمانی خود مانده‌اند]- خشم گرفت و [خطاب به من] می‌فرماید: [ای محمد!] من تو را مبعوث کردم تا تو را آزمایش کنم و دیگران را نیز به وسیله‌ی تو بیازمایم و بر تو کتابی نازل کردم که از بین نمی‌رود و تو آن را در خواب و بیداری می‌خوانی و خداوند به من دستور داد که قریش را بسوزانم (چون که دعوت مرا رد کردند). گفتم: خدایا! اگر این کار را بکنم، سرم را می‌شکنند و آن را همچون تکه نانی رها می‌کنند (یعنی با من مبارزه می‌کنند)، خداوند فرمود: [پس] تو هم آن‌ها را بیرون کن، چنانکه آنان تو را بیرون کردند و با آنان جنگ کن، تو را برای آنان آماده و تقویت می‌کنیم و [در این راه از مالت] خرج کن، هم به زودی برای تو خرج می‌کنیم و به تو خواهیم بخشید، و لشکری را [برای جنگ با آنان] آماده کن و بفرست، در برابر آن، ما پنج لشکر همچون آن را به یاری تو خواهیم فرستاد و به وسیله‌ی پیروانت با دشمنانت جنگ کن. سپس پیامبرصلی الله علیه و سلم فرمودند: اهل بهشت سه گروهند: قدرتمند دادگری که اهل صدقه و خیرات و ایجادکننده‌ی صلح و آرامش است و دیگری فرد مهربانی است که نسبت به هر قوم و خویش خود و هر مسلمانی رقیق القلب است و سومی فرد پاکدامن خویشتندار عیالوار است و نیز فرمودند: اهل آتش پنج گروهند: انسان ضعیفی که هیچ عقل و اندیشه‌ای برای خود ندارد و سربار دیگران است و [به سبب تنبلی و بی‌غیرتی] هیچ تلاشی در کسب مال و تشکیل خانواده نمی‌کند و دیگری فرد خائنی است که هیچ سبب و انگیزه و حرصی برایش آشکار نمی‌شود، هرچند خیلی کم و ریز هم باشد، مگر این که در آن خیانت روا می‌دارد و سومی فردی است که صبح و شام با تو در خانواده و مال تو مکر و حیله می‌کند (در فکر ضربه‌زدن به دیگران است) و پیامبر صلی الله علیه و سلم بخل یا دروغ را (شک راوی) [چهارمین صفت اهل آتش] ذکر کرد و [نیز] فرمودند: [پنجمین فردی که اهل آتش است]، انسان بداخلاقِ بد دهن است»([۱]).

ابوغسان [آخرین فرد سند این حدیث] در روایتش این جمله را ذکر نکرده است: «و ببخش که به تو بخشیده خواهد شد».

۱۴- این حدیث (حدیث شماره‌ی ۱۳) با سند دیگری از محمد بن مثنی از محمد بن ابی عدی از سعید بن ابی عروه از قتاده بن دعامه با همان سند روایت شده است، با این تفاوت که در آن، این جمله ذکر نشده است: «کُلُّ مَالٍ نَحَلْتُهُ عَبْدًا حَلَالٌ» «هر مالی که به بنده‌ای از بندگانم بخشیده‌ام، بر او حلال است».

امام مسلم این حدیث را با روایت دیگری نیز آورده است، با این تفاوت که در این روایت به جای «ذَاتَ یَوْمٍ فِی خُطْبَتِهِ» عبارت «خَطَبَ ذَاتَ یَوْمٍ» را ذکر کرده است و بعد حدیث را ادامه می‌دهند.

۱۵- امام مسلم حدیث مذکور (حدیث شماره‌ی ۱۳) را با سند دیگری از حسین بن حریث از فضل بن موسی از حسین بن واقد از مُطرِّف بن طهمان از قتاده روایت کرده است که عیاض بن خمار گفت: روزی پیامبر  صلی الله علیه و سلم در میان ما برای خطبه‌گفتن بلند شد و فرمودند: «إِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی» عیاض حدیث را همچون روایت هشام از قتاده ادامه داد و بعد از پایان حدیث، این را بر روایت هشام از قتاده افزود: «وَأَنَّ اللهَ أَوْحَى إِلَیَّ أَنْ تَوَاضَعُوا حَتَّى لَا یَفْخَرَ أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ، وَلَا یَبْغِی أَحَدٌ عَلَى أَحَدٍ» «و همانا خداوند به من وحی فرمود که نسبت به همدیگر متواضع باشید تا کسی بر دیگری فخرفروشی و ستم و تجاوز [و بی‌عدالتی] نکند» و در [ادامه‌ی] حدیثش گفت: [که پیامبر  صلی الله علیه و سلم فرمودند:] «وَهُمْ فِیکُمْ تَبَعًا لَا یَبْغُونَ أَهْلًا وَلَا مَالًا» آنان در میان شما صاحب رأی و نظر نیستند [بلکه پیرو و سربار می‌باشند و] نه به دنبال [تشکیل] خانواده‌ای هستند و نه مالی می‌جویند، گفتم: ای ابا عبدالله! آیا چنان چیزی امکان دارد؟ فرمود: بله، به خدا سوگند من خودم آن نوع آدم‌ها را در زمان جاهلیت دیدم([۲]) و وضع‌شان به گونه‌ای بود که مرد [ی از آن‌ها] بر اطراف محله‌ی قومی می‌گذشت و [پیش می‌آمد که] جز یک دختربچه کسی در آنجا نبود و مرد به او تجاوز می‌کرد.

 

[۱]– امام نووی رحمه الله در شرح این حدیث چنین فرموده‌اند:

      «نحلته» یعنی هر مالی که به یکی از بندگانم بخشیده‌ام حلال است و منظور از این جمله که فرمودند: «کُلُّ مَالٍ نَحَلْتُهُ عَبْدًا حَلَالٌ» رد اعتقاد مشرکین مبنی بر حرام‌کردن حیواناتی از مال خود بر خود می‌باشد و این که آن حیوانات، به سبب تحریم آن‌ها حرام نمی‌شود و هرکس هرچه داشته باشد، برایش حلال است، مگر آن که حقی بدان تعلق بگیرد.

      این که خداوند می‌فرماید: «وَإِنِّی خَلَقْتُ عِبَادِی حُنَفَاءَ»، یعنی همه‌ی بندگانم را مسلِم آفریده‌‌ام؛ البته گفته شده منظور از «حنفاء» یعنی پاک و بری از گناه و نیز گفته شده: منظور از «حنفاء»، این است استوار و مایل و دارای گرایش به قبول و هدایت هستند.

      در مورد این فرموده: «وَإِنَّهُمْ أَتَتْهُمُ الشَّیَاطِینُ فَاجْتَالَتْهُمْ عَنْ دِینِهِمْ» باید گفت: در نسخه‌هایی که در سرزمین ما [امام نووی] وجود دارد، کلمه‌ی «فاجتالتهم» آمده است و قاضی نیز از بسیاری از راویان اینگونه نقل کرده است. اما در روایت حافظ ابی علی غسانی کلمه‌ی «فاختالتهم» آمده است، اما گفته است «فاجتالتهم» صحیح‌تر است.

      هروی و دیگران گفته‌اند: «فاجتالتهم» یعنی شیاطین، بندگان خدا را سرمست و مشغول کردند و پس از این استخفاف، آن‌ها را نابود کردند و از عقیده و فکری که بر آن بودند، دور کردند و گمراهانه با آن‌ها به سر بردند قاضی می‌گوید: براساس روایت دیگر که در آن «فاختالوهم» آمده، به این معنی است که شیاطین، بندگان خدا را از تمسک بر دین‌شان منع کردند و آن‌ها را بازداشتند.

      «المقت» در: «إِنَّ اللهَ نَظَرَ إِلَى أَهْلِ الْأَرْضِ، فَمَقَتَهُمْ عَرَبَهُمْ وَعَجَمَهُمْ، إِلَّا بَقَایَا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ» یعنی نهایت خشم و غضب، و منظور از این خشم، وجود آن است با توجه به وضع آن‌ها و دینی که قبل از بعثت پیامبر   صلی الله علیه و سلم بر آن بودند.

      منظور از بقایای اهل کتاب، کسانی از اهل کتاب هستند که بر دین حق خود ثابت قدم مانده‌اند و هیچ تغییر و تبدیلی در عقیده‌ی آن‌ها به وجود نیامده است.

      این که خداوند می‌فرماید: «إِنَّمَا بَعَثْتُکَ لِأَبْتَلِیَکَ وَأَبْتَلِیَ بِکَ» یعنی بعثت تو به خاطر این است که تو را در آن چیزی که از تو به ظهور می‌رسد، آزمایش کنم و آن چیز عبارت از اقدام تو به آنچه تو را بدان امر کرده‌ام؛ از جمله: تبلیغ رسالت و جهاد و صبر در راه خدا و… و نیز دیگرانی را که تو را به سوی آن‌ها فرستاده‌ام، به وسیله‌ی تو آزمایش کنم، زیرا کسی از آن‌ها هست که ایمانش را آشکار می‌کند و در عبادتش اخلاص دارد و کسی هست که تخلف می‌کند و نسبت به دین من دشمنی و کفر می‌ورزد و کسی هست که راه نفاق را انتخاب می‌کند و خلاصه هدف این است که خداوند آن‌ها را امتحان می‌کند تا این واقعیت واقع و آشکارا شود، زیرا خداوند بندگان را براساس آنچه خود قبل از انجام آن توسط بندگان می‌داند، مجازات نمی‌کند، بلکه براساس آنچه عمل می‌کنند، محاکمه می‌کند.

      «لَا یَغْسِلُهُ الْمَاءُ» در «وَأَنْزَلْتُ عَلَیْکَ کِتَابًا» یعنی بر تو کتابی را نازل کردم که در سینه‌ها محفوظ است و از بین نخواهد رفت و به مرور زمان، آیندگان آن را از گذشتگان نقل خواهند کرد.

      در مورد «تَقْرَؤُهُ نَائِمًا وَیَقْظَانَ» علما گفته‌اند: یعنی این کتاب در هردو حالت خواب و بیداری در حفظ و حافظه‌ی تو خواهد بود و نیز گفته‌اند: یعنی به آسانی آن را خواهی خواند.

      «الضَّعِیفُ الَّذِی لَا زَبْرَ لَهُ» به چند نوع معنی شده است: ۱- انسان ضعیفی که عقلی ندارد که او را از آنچه نارواست بازدارد. ۲- منظور انسانی است که از لحاظ مالی ضعیف می‌باشد. ۳- منظور انسانی است که چیزی ندارد که بر آن اعتماد کند.

      «لَا یَبْتَغُونَ أَهْلًا وَلَا مَالًا» یعنی کسانی هستند که تنبل هستند و هیچ فعالیتی در کسب مال و… نمی‌کنند.

      «وَهُمْ فِیکُمْ تَبَعًا» یعنی پیرو بزرگان خود هستند و هیچ رأی و نظری در دین و غیر آن ندارند. [شرح امام نووی  رحمه الله بر صحیح مسلم].

[۲]– امام نووی رحمه الله می‌گوید: شاید منظورش اواخر زمان آن‌ها باشد، در حالی که آثار جاهلیت در بعضی از آن‌ها مانده بود و گرنه «مطرف» در زمان جاهلیت بچه بوده است.

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …