حدیث مشهور:

حدیثی است که حداقل سه راوی (یا بیشتر) آن را روایت کرده باشند، اما به حد تواتر نرسیده باشد.

مثال برای حدیث مشهور: این فرموده‌‌ی پیامبر ج: «المسلم من سلم المسلمون من لسانه ویده».[۱] یعنی: مسلمان کسی است که مسلمانان دیگر از زبان و دست او در امان باشند.[۲]

[۱]– روایت بخاری (۱۰) کتاب إیمان، ۴- باب مسلمان کسیست که مسلمانان دیگر از زبان و دست او در امان باشند. ومسلم (۴۰) کتاب إیمان، ۴۱- باب بیان تفاضل إسلام و اینکه کدام امور آن افضل است .. از حدیث عبدالله بن عمرو بن عاص . و روایت بخاری (۱۱) کتاب الإیمان، ۵- باب کدام امور اسلام افضل است. ومسلم (۴۲) کتاب إیمان، ۱۴- باب تفاضل إسلام و اینکه کدام امور آن افضل است.. از حدیث أبو موسى أشعری. و روایت مسلم (۴۱) کتاب إیمان، ۱۴- باب بیان تفاضل إسلام و اینکه کدام امور آن افضل است، از حدیث جابر.

[۲]– شرط حدیث مشهور اینست که حداقل در هرکدام از طبقات سند سه نفر یا بیشتر آن را روایت کرده باشند. یعنی اگر در یکی از طبقات (صحابی، تابعین، تابع تابعین) کمتر از سه نفر آن را روایت کرده باشند، نمی‌توان به آن مشهور گفت. با این تعریف معلوم می‌گردد که بایستی حداقل سه تن از اصحاب حدیث را از پیامبر ج نقل کرده باشند و بعد از آن‌ها، حداقل سه تن از تابعین حدیث را از سه صحابی مختلف روایت کرده باشند و بعد از آن‌ها نیز به همین شیوه سه راوی متفاوت از سه راوی متفاوت نقل کرده باشند. و این تعریف جمهور برای حدیث مشهور بود.

اما نزد حنفیه، مشهور عبارتست از: حدیثی که راویان آن در طبقه‌‌ی صحابی به حد تواتر نرسیده باشند – یک یا دو نفر از صحابی حدیث را از پیامبر ج نقل کرده باشند، یعنی حدیث در طبقه‌‌ی اول آحاد باشد – اما در طبقات تابعی و تابع تابعین باید به حد تواتر برسد، یعنی راویان در عصر تابعین و تابع تابعین به کثرتی مطلوب برای حد تواتر برسند، بگونه‌ای که توافق آن‌ها بر دروغ سازی منتفی باشد. اگر حدیثی در طبقات تابعین یا تابع تابعین و یا هردو به حد تواتر نرسیده باشد، حدیث آحاد خواهد بود نه مشهور، و بر طبق رای احناف، حدیث مشهور فایده‌‌ی علم طمأنینه می‌رساند. یعنی از علم یقینی پایینتر و از علم ظنی بالاتر است، و منکر آن تکفییر نمی‌شود. ابوبکر جصاص حدیث مشهور را قسمی از تواتر می‌داند که مفید علم نظری است ولی تواتر‌های دیگر مفید علم ضروری هستند. (شرح مسلم ‏ج۲ ص ۱۱۱).‏ از نظر علمای حنفیه، احادیث مشهور همانند متواتر بعنوان یکی از مصادر شریعت و ادله‌‌ی احکام قابل قبول و معتبر است و نزد آن‌ها مشهور از نظر عمل به آن به منزله‌‌ی متواتر است. از جمله احادیثی که احناف برای تعریف خود مثال آوردند، حدیثی است که عمر ابن خطابس روایت کرده که پیامبر ج فرمود: «لیس لقاتل میراث» (الموطأ امام مالک). یعنی: برای فرد قاتل ارثی تعلق نمی‌گیرد.

اما مثال برای حدیث مشهور بر مبنای تعریف جمهور، می‌توان به این حدیث پیامبر ج اشاره نمود که فرمودند: «إن الله لا یقبض العلم انتزاعاً ینتزعه من صدور العلماء، ولکن یقبض العلم بقبض العلماء، حتى إذا ‏لم یُبق عالماً اتخذ الناس رءوساً جهالاً، فسئلوا فأفتوا بغیر علم، فضلوا و أضلوا‏» (بخاری ۱۰۰). یعنی: ‏«خداوند علم را از سینه‌‌ی علما خود محو نمی‌کند، بلکه با وفات علما آن را از بین می‌برد. و ‏وقتی که علما از بین رفتند، مردم، جاهلان را رهبر خود قرار می‌دهند و مسائل خود را از آن‌ها می‌‏پرسند. رهبرانشان نیز از روی جهالت، فتوا می‌دهند که هم خود گمراه می‌شوند وهم دیگران را به ‏گمراهی می‌کشند».‏ این حدیث در تمامی طبقات خود بیشتر از سه نفر آن را روایت کرده‌اند، و بر همین مبنا حدیث مشهور تلقی می‌شود.

مشهور یکی از اقسام حدیث آحاد است، و احادیث آحاد مفید علم نظری هستند، یعنی باید بررسی شوند تا مقبولیت یا مردود بودن آن معلوم گردد، لذا مشهور گاهی صحیح و گاهی حسن یا ضعیف است، و حتی در میان آن‌ها موضوع نیز یافت می‌شود. اما اگر بعد از بررسی معلوم گردد که صحیح است، آنوقت حدیث مشهور، بر عزیز و غریب ترجیح داده می‌شود.

مشهور غیر اصطلاحی:

گاهی حدیث بر سر زبان مشهور می‌شود، در حالی که شروط مشهور را ندارد، که به آن «مشهور غیر اصطلاحی» گویند. و در این میان برخی از این احادیث مشهور دارای یک سند یا بیشتر از یک سند هستند و حتی برخی هیچ سندی ندارند!

الف: برخی از احادیث در میان محدثین شهرت یافته‌اند مانند حدیث: «ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قَنت شهرا یدعوا علی رِعل و ذَکوان» (بخاری و مسلم). یعنی: ‏رسول الله ‏ج‏ به مدت یک ماه، قنوت خواند و علیه (طائفه ی) رعل و ذکوان، دعا کرد.‏

ب: و برخی دیگر نزد اصولیون مشهورند؛ مانند حدیث: «رفع عن أمتی الخطأ و النسیان و ما استکرهوا علیه». یعنی: تکلیف و گناه در حال خطاء و فراموشی و اجبار و اکراه از امت من برداشته شده است‌. حاکم و ابن حبان آن را صحیح دانسته‌اند.

ج: و برخی در میان فقها مشهورند؛ مانند حدیث: «أبغض الحلال إلى الله الطلاق»؛ یعنی: منفورترین حلال نزد خداوند، طلاق است. حاکم در مستدرک (۲۷۹۴)‏ آن را صحیح دانسته است، ولی بیشتر محققین آن را ضعیف می‌دانند، و حتی دیگر الفاظ این حدیث از جمله لفظ (ما أحل الله شیئا أبغض إلیه من الطلاق) دارای ضعف بیشتری هستند. مؤلف کتاب حاضر در مورد حدیث «أبغض الحلال» می‌گوید: «این حدیث صحیح نیست، ولی معنای آن درست است. خداوند طلاق را ناپسند می‌داند ولی آن را بر بندگانش حرام نکرده است». «لقاءات الباب المفتوح» (لقاء رقم ۵۵، سؤال رقم ۳).

د: و برخی احادیث در میان عوام الناس شهرت یافته‌اند، مانند حدیث: «اختلاف أمتی رحمه»؛ یعنی: اختلاف امت من مایه‌‌ی رحمت است! ابن حزم در «الإحکام فی أصول الأحکام» می‌گوید: این حدیث باطل و به دروغ بسته شده است. یا حدیث «العجله من الشیطان». یعنی: عجله از جانب شیطان است. ترمذی حدیث را تخریج کرده و آن را حسن دانسته است. البته بیشتر ناقدان، این روایت و دیگر الفاظ آن را ضعیف می‌دانند. از جمله: احمد بن حنبل، و نسائی، و دارقطنی، و جوزجانی و امام ذهبی. (تحریر تقریب التهذیب؛ شعیب ‏الأرنؤوط).‏

(نگاه کنید به: لمحات فی اصول الحدیث؛ دکتر محمد ادیب صالح، ص ۹۳-۹۵٫ و تیسیر مصطلح الحدیث؛ دکتر محمود طحان، ص ۲۴٫ و أقسام السنه ‏وتدوینها؛ إشراف: دکتر ‏‎مساعد فالح).

مقاله پیشنهادی

آنچه به هنگام بازگشت از حج یا عمره یا غیره گفته می‌‌شود

عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ عُمَرَ رضی الله عنهما قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه …