یعنی سلسلهی راویان در شیء واحدی با هم اتفاق کردهاند، که آن اتفاق (مربوط است به انجام افعال مشابه یا نقل عباراتی مشابه که) متعلق به راوی حدیث یا خود روایت است.[۱]
مثالی که متعلق به (تشابه نقل یک عبارت) راوی است: حدیث معاذ بن جبلس که پیامبر ج به او فرمود: «یا معاذ! إنی لأحبک، أوصیک یا معاذ! لا تدعن فی دبر کل صلاه تقول: اللهم أعنی على ذکرک، وشکرک وحسن عبادتک».[۲]
یعنی: ای معاذ! بیگمان تو را دوست دارم، به تو توصیه میکنم که این دعا را در آخر هر نمازی ترک نکنی: خداوندا! مرا بر ذکر و یادت، و شکر نعمتهایت و نیک انجام دادن عبادتت یاری بفرما.
حال هرکس این حدیث را برای دیگری نقل کرده، به وی گفته: «وأنا أحبک» (تورا دوست دارم)، سپس متن دعا را برایش بازگو کرده: «اللهم أعنی على ذکرک، وشکرک وحسن عبادتک».[۳]
و مثالی دیگر که متعلق به روایت است: قول امام بخاری در صحیح خود: حدثنا عمر بن حفص، حدثنا أبی، حدثنا الأعمش، حدثنا زید بن وهب، حدثنا عبد الله (یعنی ابن مسعود) حدثنا رسول الله صلّى الله علیه وسلّم وهو الصادق المصدوق: «إن أحدکم یجمع خلقه فی بطن امه أربعین یوماً، ثم تکون علقه مثل ذلک، ثم تکون مضغه مثل ذلک، ثم یبعث الله ملکاً بأربع کلمات، فیکتب عمله و أجله و رزقه، و شقی أو سعید، ثم ینفخ فیه الروح …» تا آخر حدیث[۴]
با مشاهده در سلسله راویان این حدیث متوجه میشویم که تمامی راویان بر یک لفظ واحد اتفاق کردهاند و آن، لفظ «حدثنا» است.
و مشابه مثال فوق بدین صورت است که هرگاه تسلسل با لفظ «عن فلان عن فلان» باشد، یا تسلسل با لفظ «سمعت» باشد که از اول تا انتهای روایت تکرار شود و هر راوی با لفظ «سمعت» از شیخ خود نقل میکند.
[۱]– بعبارتی تسلسل در حدیث عبارتست از اشتراک راویان حدیث در:
الف) صفت واحدی در همهی آنها.
ب) حالت واحدی در همهی آنها.
ج) اشتراک در صفت واحدی در خود متن روایت شده.
پس در حقیقت سه نوع مسلسل داریم:
- مسلسل به احوال راوایان.
- مسلسل به صفات راویان.
- مسلسل به صفات روایت.
و هرکدام از آنها هم میتواند قولی باشد و هم فعلی و یا هردو بصورت همزمان، مثلا مسلسل به احوال راویان در قول، و مسلسل به احوال راویان در فعلی، و مسلسل به احوال راویان قولی و فعلی .. الی آخر. (تیسیر مصطلح الحدیث، ص۱۶۶).
[۲]– ابو داود (۱۵۲۲) کتاب الوتر، باب استغفار. ونسائی در «المجتبى» (۳/۵۳/۱۳۰۳) کتاب السهو، ۶۰- نوع دیگری از دعا. و احمد (۵/۲۴۴/۲۲۱۷۲) و(۲۴۷/۲۲۱۷۹). و حافظ ابن حجر آن را در فتح الباری ثبت نموده «الفتح» (۱۱/۱۳۳).
[۳]– مثالی برای تسلسل احوال راویان در فعل و قول همزمان: انسس گفت: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «لا یجد العبد حلاوه الإیمان حتی یومن بالقدر خیره وشره، حُلوِهِ ومُرِّه، وقبض رسول الله صلی الله علیه وسلم علی لحیته وقال: آمنت بالقدر خیره وشره حلوه ومره» یعنی: رسول خدا ج فرمود: بندهی خدا شیرینی و حلاوت ایمان را نخواهد یافت تا آنکه به قدر ایمان آورد؛ هم خیر آن و شر آن، هم شیرینی قدر و هم تلخی و سختی آن، و سپس رسول خدا ج ریش مبارکش را با دست گرفت و فرمود: ایمان آوردم به قدر هم خیر و هم شر آن و هم شیرین و تلخ آن. (حاکم در معرفه علوم الحدیث، ص۴۰).
حال تمامی راویان سند حدیث هنگامی که حدیث را به دیگری نقل کرده ریش خود را با دست گرفته و سپس در انتها گفته: «آمنت بالقدر خیره و شره حلوه و مره».
[۴]– یعنی خلقت هر یک از شما در شکم مادرش در مدت چهل روز فراهم میشود، سپس مانند آن (چهل روز) بصورت علقه (خون بسته) در خواهد آمد، و سپس مثل آن (در چهل روز) بصورت مضغه (چیزى شبیه گوشت جویده شده)، بعد ازآن خداوند فرشتهای میفرستد و به چهار چیز دستور میدهد: روزی، أجل، عمل، شقاوت و یا سعادتمند بودن او، سپس روح در او دمیده میشود.. (بخاری (۳۳۳۲) کتاب أحادیث الأنبیاء، ۱- باب خلق آدم وذریتش. و مسلم (۲۶۴۳) کتاب القدر، ۱- باب کیفیت آفرینش آدم در شکم مادرش و نوشتن رزق و زمان مردن و شقاوت یا سعادتش).