علما اتفاقنظر دارند که در عبادات نمیتوان به مصالح مرسله عمل نمود، زیرا عبادات توقیفی هستند و پس اجتهاد و رأی در آن مدخلیتی ندارد و اضافهنمودن چیزی بر عبادات هم بدعت در دین است و بدعتگذاری نیز امری نکوهیده و مذموم است، چون که هر بدعتی گمراهی است و همهی گمراهیها و گمراهان هم در آتش جهنم هستند؛ ولی در مورد حجیت مصالح مرسله در معاملات و قرار دادنِ آن به عنوان یکی از ادلّهی احکام، علما اختلافنظر دارند. این اختلاف به صورت گستردهای در کتب اصول ذکر شده است، لکن در کتب فقهی نمیتوان آثار این اختلاف گسترده را به صورتی وسیع و فراوان مشاهده نمود؛ کما این که فقهایی چون شافعیه و حنفیه -که عدم عمل به مصالح مرسله به آنها منسوب میشود -در برخی موارد اجتهاداتی دارند که مبتنی بر مصالح مرسله است. اما در هر حال، شکی در این نیست که برخی از علما منکِرِ حجیت مصالح مرسله هستند و از جملهی این علما ظاهریهاند، زیرا ظاهریه منکر قیاس هستند و بنابراین، به طریق اولی باید مصالح مرسله را نیز انکار کنند. انکار مصالح مرسله به شافعیه و احناف نیز منسوب شده است، اما در کتب فقهی آنان اجتهاداتی وجود دارد که مبتنی بر اساس مصلحت است، چنان که در مطالب آتی ذکر خواهد شد.
گروهی دیگر از علما مصالحِ مرسله را قبول دارند و به آن عمل میکنند و آن را حجّتی شرعی و مصدری از مصادر در تشریع به حساب میآورند. مشهورترین کسی که این جهتگیری وی از دیده و شناخته شده است، امام مالک و سپس امام احمد بن حنبل است. در بین این دو گروه (منکران مصلحت و قایلان به حجیت آن) کسانی وجود دارند که با وجود شرایطی قایل به مصلحت شدهاند که این شرایط مصلحت را در شمار ضروریاتی قرار میدهد که علما در قول به آن اختلافی ندارند؛ مانند غزالی که مصلحت را به شرطی قبول دارد که ضروری، قطعی و کلّی باشد.
در زیر، به بیان ادلّهی منکرین حجیت مصالح مرسله و ادلّهی قایلان به آن میپردازیم و بعد از آن، رأیِ راجح از میان این دو رأی و سپس، برخی از مسایلی ذکر میشود که فقها بر اساس مصالح قایل به آن شدهاند.