هرگاه اجماع با شرایطش منعقد شود، دلیلی قطعی بر حکم مسأله مجمع علیه (محلِّ اجماع) میشود و این اجماع حجّتی قطعی و لازم برای مسلمانان شده، مخالفت با آن و یا نقض آن جایز نیست[۱]. جمهور اعظم علما هم، در مورد حجیت اجماع، به ادلّهی زیادی استدلال کردهاند که در این جا به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- خدای متعال میفرماید: ﴿وَمَن یُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَیَتَّبِعۡ غَیۡرَ سَبِیلِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِیرًا١١۵﴾ [النساء: ۱۱۵]، «کسی که با پیامبر دشمنی کند، بعد از آن که هدایت برای او روشن شده است و راهی غیر از راه مؤمنان در پیش گیرد، او را به همان راهی که دوست داشته است، میبریم و به دوزخ داخل میگردانیم و با آن میسوزانیم و دوزخ جایگاه بسیار بدی است».
وجه استدلال به این آیهی کریمه آن است که خدای متعال در این آیه بر مخالفت با راه مؤمنان وعیدِ و وعدهی عذاب داده است و بنابراین، راهِ حق و واجب الإتباع، همان راه مؤمنان است و غیر آن باطل است و واجبُ الترک و آنچه که بر آن به توافق میرسند هم، قطعاً راه آنان است، پس قطعاً حق بوده، حتماً واجب الإتباع است. معنای اجماع نیز فقط همین است و مطلوب نیز همین است.
۲- در سنت، روایات زیادی دال بر عصمت امّت اسلامی از خطا در صورت اجتماع آنان بر یک امر وجود دارد، از جمله رسول خداج میفرماید: «لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَى خَطَأ»، «امّت من بر خطا گرد هم نمیآیند». و نیز: «لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَى ضَلَالَهٍ»، «امّت من بر ضلالت و گمراهی اجتماع نمیکند». این احادیث گرچه آحاد هستند، اما معنای متواتری دارند و مفید یقین به این امر هستند که آنچه امّت بر آن اجتماع میکنند، حق و صواب است و نمود خارجی اجماع امّت هم، اجماع مجتهدان امّت است، چه آنان اهل رأی و شناخت هستند و دیگران تابع آنان هستند؛ پس اجماع آنان حق و صواب است و هر آنچه حق باشد، نیز، اتباعِ آن و عدم مخالفت با آن واجب است و معنی حجیت اجماع هم چیزی غیر از این نیست[۲].
۳- اتفاق مجتهدین باید مبتنی بر یک دلیل شرعی باشد، زیرا اجتهاد نباید از روی هوا و هوس باشد، بلکه باید مطابق روشهای مرسوم و ضوابط معین و راههای مشخصی باشد که از هوا و هوس محفوظ است -چنان که در مقدمه ذکر شد- و بنابراین، اگر مجتهدین بر رأیی به توافق رسیدند، به صورت قطعی علم پیدا میکنیم که آنان دلیلی شرعی یافتهاند که به صورت قطعی بر رأی مورد توافقِ خودشان دلالت دارد، زیرا اگر دلالت این دلیل بر مدلول خود قطعی نباشد، عادتاً توافق به دست نمیآید، زیرا عقلها و قریحههای افراد متفاوت است و توافق آنان میسر نمیشود، اگر براساس دلیلی باشد که محتمل وجوه زیادی است.
[۱]– المسوده، ص ۳۴۵٫
[۲]– باید توجّه داشت که جعفریه میگویند: حجیت اجماع تنها به این خاطر است که کاشف از دخول امام معصوم در میان مجتهدین است. علامه حلی در کتاب «تهذیب الأصول إلی علم الأصول» به این امر تصریح کرده است و نویسندهی «الأرائک» در توضیح این مطلب میگوید: حجیت اجماع مبتنی بر تحقق علم به دخول شخص امام معصوم در میان اجماعکنندگان یا با تحقق علم به موافقت وی با حکم مورد اجماع آنان و یا با تحقق علم به رأی وی با حدسزدن آن از اقوال اجماعکنندگان است. الأرائک، ص ۱۷۶- ۱۷۷٫ نیز نک: کفایه الإصول، ص ۶۹ به بعد؛ أصول الاستنباط، علی تقی حیدری، ص ۱۴۵ به بعد. اما شیخ نائینی در تعلیل حجیت اجماع به دلیل دیگری استدلال کرده و آن پردهبرداری از وجود دلیلی معتبر در نزد اجماعکنندگان است، و خود وی این دلیل را ترجیح داده با این دلیل که نزدیکترین مسالک است، زیرا مسلک دخول امام معصوم در میان اجماعکنندگان، عادتاً در زمان غیبت امام معصوم عملی نیست. نویسندهی الأرائک در مورد این قول میگوید: این، قولِ معصوم را برای ما کشف نمیکند، پس در حقیقت اجماع نیست، زیرا در آن -اجماع- به اتفاقنظر کل نیازی نیست. نک: تقریرات نائینی در کتاب فوائد الأصول ۱/ ۸۶- ۸۷؛ الأرائک، ص ۱۷۸٫