حب معصیت و انجام گناه با سرانجام خاتمه بد

هنگامی که انسان با گناه مانوس شد و گناه را به کرّات انجام داد و به درگاه الهی رجوع نکرد. شیطان لعین بر وجود و فکر او غالب می‌شود تا اینکه او را از هدف اصلی که رضایت الهی و رسیدن به جنت است باز می‌دارد و حتی در لحظات آخر حیاتش نیز او را تنها نمی‌گذارد یعنی به گونه‌ای بر او مستولی می‌شود. که هر چه خویشاوندان و اطرافیانش کلمه شهادت را به او تلقین می‌کنند. گناه و معصیت بر فکرش غالب می‌شود و استطاعت ندارد کلمه شهادتین را بر زبان جاری کند و از کارهایی که قبل از مرگ انجام می‌داده است صحبت می‌کند و بدون کلمه شهادتین و با همان حالت فجیع از دنیا رخت سفر برمی‌بندد.

در این باره چند قصه بیان شده است که ذکر آن در اینجا بی‌فاید نخواهد بود:

۱- مردی در بازار دلال بود و خرید و فروش می‌کرد. هنگامی که مرگش فرا رسید و در بستر مرگ افتاد، فرزندانش قصد داشتند. شهادتین را به او تلقین کنند و به نزدش آمدند. و در حالی که شهادتین را به او تلقین می‌کردند، او در جواب می‌گفت (۵، ۴ تومان ۵، ۵ تومان ۵، ۴ تومان)و اصلا قادر به گفتن کلمه شهادتین نشد و بدون کلمه از دنیا رفت.

۲- شخص دیگری مرگش فرا رسید. به او گفتند کلمه شهادتین را بر زبان جاری کن. در جواب می‌گفت :

یا رب قائله یوما وقد تعبت
کیف الطریق إلی حـمـام منجاب

۳- شخص دیگری مرگش فرا رسید. به او گفتند: (کلمه شهادتین را بر زبان جاری کن).

در جواب اظهار بی‌نیاز می‌کرد و می‌گفت: (من به این کلمه نیازی ندارم).

خداوند جل جلاله بر زبان من و شما و تمامی مسلمین کلمه شهادتین را جاری گرداند. چه بسا مرگ در حالی به سراغ انسان می‌آید. که او مشغول معصیت و گناه است و الله أ بر او غضب می‌کند و روحش در همان حالی که به غضب الهی دچار شده از بدن جدا می‌شود و بر همان حال در حضور الهی قرار می‌گیرد  رسول‌خدا صلی الله علیه وسلم فرموده‌اند:

 «من مات علی شیء بعثه الله علیه»

 الله  بندگان خود را بر همان حالی که جان آنها را قبض کرده است. محشور می‌گرداند.

مقاله پیشنهادی

خیار(داشتن اختیار در معامله)

حکمت مشروعیت داشتن اختیار در معامله داشتن حق اختیار در معامله از محاسن اسلام است؛ …