توکل، تدین و تواضع امام شافعی
علماء میگویند: وقتی امام شافعی به مصر آمد، شاگردش «ربیع المرادی» به استقبال وی رفت و از او خواست که برای اینکه در نزد مردمان مصر، عزیز و با احترام جلوه کند، و از لحاظ اقتصادی و مادی مشکلی نداشته باشد، موقعیتی را در نزد حاکم مصر، برای خویش مهیا کند. ولی امام شافعی در جواب شاگردش گفت: «یا ربیع! من لم تعزه التقوی فلا عِزّله ولقد ولدتُ بغزه وربیتُ فی الحجاز وما عندنا طعام لیله وما بتناجیاعاً قط.»
ای ربیع! بدان که در ورای تقوا و خدا ترسی، هیچ عزت و افتخاری وجود ندارد. من در غزه (فلسطین) زاده شدم، و در «حجاز» در حالی پرورش یافتم که در خانهی ما، شب هنگام غذایی برای خوردن وجود نداشت، اما با همین وجود، هیچ گاه گرسنه سر بر بالین نگذاشته ام و شب را با گرسنگی به صبح نرساندهام.
این سخن امام شافعی، بیانگر توکل زیبای وی بر خدای مهربان است.
و از امام نیز روایت شده که گفت: «ما ناظرتُ احداً فاحببتُ ان یخطی وما فی قلبی من علم الا وددتُ أنّه عند کل أحدٍ ولا ینسب الیّ».[۱]
با هیچ کس، به این نیت به مناظره نپرداختهام که دوست داشته باشم که به خطا و لغزش بیافتد. و دوست دارم آنچه در قلبم از علوم اسلامی و معارف دینی است، در قلوب دیگران نیز باشد و آن علوم نیز به من نسبت داده نشود. (این کلام، بیانگر تواضع و فروتنی، و کرنش و انکساری امام شافعی است).
[۱]– آداب الشافعی و مناقبه، ابن ابی حاتم ص ۹۱