با اعمال صالحی می توان به خدا توسل کرد که حاوی دو شرط زیر باشد:
الف: آن عمل، خالصانه برای جلب رضایت خداوند انجام گرفته باشد.
ب: آن عمل، موافق قرآن و سنت (شریعت خداوند) باشد.
برای مثال شخصی در دعایش بگوید:«خدایا به خاطر ایمانم به تو و به خاطر محبتی که نسبت به تو دارم و به خاطر پیروی کردنم از پیامبرت مرا ببخش» و از این قبیل دعاهای مشروع.
دلیل این نوع توسل در قرآن کریم :
{رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ}.
«پروردگارا به آن چه نازل کردی ایمان آوردیم و از رسول تو پیروی کردیم پس ما را در زمره شاهدان و گواهان[در روز قیامت] قرار بده ».
و دلیل مشروع بودن توسل به اعمال صالح در سنت: همان حدیث ابن عمر است در مورد داستان سه مردی که وارد غار شدند، صخره ای از کوه فرود آمد و ورودی غار را مسدود کرد آن گاه به وسیله اعمال صالحشان به خداوند توسل کردند اولی به وسیله نیکی ای که در حق پدر و مادرش انجام داده بود به خداوند توسل کرد، دومی به وسیله عفت و پاکدامنی و پرهیز از گناهانی که مقدمات و اسباب انجام آن فراهم شده بود و سومی هم با توسل به عمل صالح خود یعنی امانتداری و پرداخت حقوق مردم،که در نتیجه غار باز شد ونجات یافتند.
توسل به خداوند به وسیله دعای مؤمن صالح : مثلاً مسلمانی در تنگنای شدید قرار گیرد و نزد مسلمانی که به درستکاری و پرهیزکاری مشهور است برود و از او بخواهد که از پروردگار برایش طلب رفع حاجت نماید .
دلیل این نوع توسل سنت پیامبر و عمل صحابه می باشد: در سنت از انس^ روایت شده است در باره داستان مردی بادیه نشین که وارد مسجد شد در حالی که پیامبر بر روی منبر، خطبه نماز جمعه را می خواند و از پیامبر خواست که از خداوند بخواهد(دعا کند) تا پس از این خشکسالی شدید برایشان باران نازل کند سپس پیامبر دستانش را به سوی آسمان بلند کرد و برای آن ها دعا کرد آن گاه باران شروع به باریدن کرد.
عملکرد صحابه نیز مؤید این نوع توسل می باشد آن گاه که عمر^ بعد از وفات پیامبر هنگام قحطسالی از عباس عموی پیامبر خواست تا از خداوند طلب بارش باران نماید .
توسل نامشروع(بدعی):تقرب جستن به خدای متعال با انجام اعمالی که مخالف با کتاب و سنت است وهیچ اصل واساسی بر صحت آن در شریعت وجود ندارد که خود اشکال گوناگونی دارد:
یا اینکه در شریعت اصل واساس نامشروع وخلاف شرع دارد: مانند توسل به خدا به وسیله دعا از مردگان وغائبین و استغاثه و استعانه ازآنها که شرک اکبر بوده و منافی توحید است وشخص را از دایره اسلام خارج می کند که مشرکان زمان پیامبرچنین توسلی داشتند.
ونیز توسل به خدا با انجام طاعات و عبادات نزد قبور وبارگاه مردگان وساختن گنبد با این توجیه که در چنین جاهایی دعا و عبادات بهتر استجابه می گردد که چنین اعمالی شرک اصغر بوده و منافی کمال توحید واجب و مقدمه ای برای شرک اکبر وخروج از اسلام است.
ویا اینکه هیچ اصل واساسی در شریعت ندارند:مانند توسل به خدا به وسیله جاه و مقام ومنزلت صالحان و واسطه کردن آن در پیشگاه خداوند که چنین توسلی بدعت و حرام بوده و در شریعت اسلام جایی ندارد.
﴿تفاسیر علماء نسبت به آیات مذکور﴾
هیچ یک از مفسرین در تفسیر آیات مذکور ذکری از توسل به ذات نکرده و گفته اند که معنای آن تقرب و نزدیکی جستن به خداست آن هم با عمل به آنچه که خدا به آن راضی است.
راجع به تفسیر آیه ۳۵سوره مائده: امام مفسرین ابن جریر طبری در جامع البیان۴/۶/۲۲۶ گفته است:
(ای کسانی که خدا وپیامبرش را درآنچه خبرداده اند اعم ازوعده ثواب و ترس از عذاب تصدیق می کنید، ازخدا بترسیدو با اطاعت از خدا در انجام اوامر و اجتناب از نواهی او را اجابت کنید و با انجام اعمال صالح ایمان و تصدیق خود را نسبت به خدا و رسولش ثابت کنید،
﴿ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ ﴾.
یعنی با عمل به آنچه که مورد رضای خداست به سوی او تقرب و نزدیکی بجویید).