نکته قابل توجه در این مورد این است که در آن زمان داخل کعبه ۳۶۰ بت وجود داشت و ابرهه آمده بود که کعبه را بر سر بتها خراب کند.
عبدالمطلب به ابرهه نگفت داخل کهبه ۳۶۰ معبود وجود دارد و شما نمیتوانیدکعبه را تخریب کنید بلکه فرمود : کعبه پروردگاری دارد که از او حمایت می کند ، عبد المطلب به خوبی می دانست که ازبتهاکاری ساخته نیست .
مشرکین مکه در چه مواردی مرتکب شرک می شدند ؟
مشرکین مکه در موارد گذشته یعنی توحید فی وجوب الوجود و خالقیت وتدبیر امورعظام مرتکب شرک نمی شدند.امابا وجود این، قرآن مجیدبه آنها مشرک گفته وماآنهارابه عنوان انسانهای مشرک می شناسیم . این بدان جهت است که آنها در تدبیر امور جزئی همانندشفای بیمار ، اعطای فرزند ، برکت در رزق و روزی ، پیروزی در جنگ و صحت و سلامتی غیر الله را مؤثر می دانستند ، به این صورت که معتقد بودند اولیا و بزرگان با شفاعت کردن پیش خداوند می تواند آنها را به آرزو هایشان برسانند ، لذا مشرکین برای تقرب به اولیا و صلحا و رسیدن به مقاصد و آرزوهای خود آنها را عبادت می کردند و با دادن صدقات و قربانی به نام آنها سعی می کردند از نفرینشان آنها در امان بمانند.مخصوصا» که تقرب به آنها را باعث تقرب خداوند و نفرینشان راباعث دوری ازخداوگرفتار شدن به غضب الهی میدانستندوعبادتی که مشرکین برای این معبودان می کردندعبارت بود از سجده و تعظیم ، دادن قربانی به نام آنها ، رفتن به زیارت آنها ، استفسار از آنها در تصمیم گیریهای مهم و مسافرتهای خویش و بردن بیماران و دیوانه هابه قصد شفاپیش آنها.
مشرکین چه کسانی را پرستش میکردند؟
از آنجاییکه مشرکین برای معبودان خود و مجسمه ها و بناهای یادبود می ساختندو این مجسمه هاراداخل منازل و یا معابد میگذاشتند،بطوریکه بسیاری ازآنهاراداخل کعبه گذاشته بودند. این گمان در ذهن بعضی ها ایجاد شده که شاید مشرکین همین چوبها و سنگهارا می پرستند !در حالی که واقعیت این است که مشرکین خود مجسمه ها را نمی پرستیدندبلکه کسانی رامی پرستیدند که این مجسمه به آنهاتعلق داشت،ومجسمه ها را فقط به عنوان سمبل ویادبود آنها نگه داری میکردند و به هنگام عبادت ودعا به عنوان قبله ازآنها استفاده میکردند.شاه ولی الله دراین باره می فرماید:وقالواهولاءیسمعون ویبصرون و یشفعون لعبادهم و یدبرون امورهم وینصرونهم فنحتواعلی اسمائهم احجارا»وجعلوها قبله عندتوجههم الی هولاء»[۳۲] ومعتقدبودندکه معبودان می شنوند ومی بینند و شفاعت می کنند برای بندگان خود و یاری می کنندآنهارا،پس سنگهایی رابه اسم آنهامی تراشیدند و به هنگام عبادت و توجه شان آن سنگها را قبله قرار میدادند .
و حافظ ابن قیم می فرمایند : فوضع الصنم انما کان فی الاصل علی شکل معبود غائب فجعلوا الصنم علی شکل و هئیته و صورته لیکون نائبا» منابه وقائما» و مقامه و الافمن المعلوم ان عاقلا» لا ینحت خشبه او حجرا» بیده ثم یعتقد انه الهه ومعبوده»[۳۳] فلسفه ساخت بت در اصل این بود که تصویری از معبودان غایب دا شته باشند ، پس مجسمه ای به شکل و صورت او درست می کردند تا در غیاب معبودشان نایب او باشد. والا بدیهی و واضح است که هیچ عاقلی بتی را که با دست خود از چوب و ستگ تراشیده اله و معبود خود نمی داند .
از جمله شخصیت هایی که مشرکین به عنوان معبودمی پرستیدندوبرای آنان مجسمه می ساختندانبیآء و صلحا بودند همان گونه که مشرکین مکه حضرت ابراهیم واسماعیل را می پرستیدندو مجسمه شان راداخل کعبه گذاشته بودند . یهودیها حضرت عذیر را و نصاری حضرت عیسی و مادرش را پرستش میکردند . مشرکین فرشته ها را هم می پرستیدند و معتقد بودند که آنها دختران خدا هستند . از جمله کسان دیگری که می پرستیدند اولیاء ، شهدا و شاهان بودند که برای اینها هم مجسمه درست می کردند . مجسمه های لات ،عزی ، منات ، ابل و غیره از این قبیل اند .
انگیزه پرستش غیر الله چه بود ؟
عده ای از مشرکین خداوند متعال رابالاتر از آن می دانستند که هر انسانی بتواند به صورت مستقیم با او ارتباط بر قرار کند لذا باید به مقامات پائین ترمراجعه کرد و به وسیله آنها و با سفارش آنها به خدا رسید همان گونه که برای ملاقات با پادشاه یک مملکت بایداز کانال مناسب و با طی مراحل قانونی اقدام کرد.با توجه به همین طرز تفکر مشرکین مکه ویهود و نصاری معتقد بودند که هر شخص کشاورز و کاسبی نمیتواند مستقیما» با خدا در ارتباط باشد بلکه خداوند متعال بندگان مقربی دارد که واسطه بین او و بندگانش هستند ، لذا دیگران باید برای برطرف کردن نیازهای خود به اینها مراجعه کنند ، و این امتیاز بخاطر مجاهدت و تلاش آنها در راه خدا به آنها تعلق گرفته ، گویا خداوندمتعال به عنوان جایزه و پاداش به بعضی از پیامبران و بندگان صالح این شرف را عنایت کرده که حتما» سفارش آنها را در مورد بندگان گنهکاربپذیرد، یعنی محبت آنها آنقدر در دل خداجای گرفته که خداوند خلاف میل آنها نمی کند . پس آنها می توانند با شفاعت کردن باعث حل مشکلات مردم شده و آنها را به خدا نزدیک کنند ، پس انگیزه شرک ، رسیدن به خداوند بوده ، نه دشمنی با او . قرآن مجید در این باره می فرماید: و الذین اتخذوا من دونه اولیاء ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی»[۳۴] و کسانی که بجز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را بر می گیرند( و می گویند) ما آنان را پرستش نمی کنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند.
قرآن مجیدضمن رد این توهمات تصریح کرده است که این معبودان باطل نه چنان قدرتی دارند که خود مشکل کسی را حل کنند و نه چنان تاْثیری که برخدا چیزی را تحمیل نمایند.
«و یعبدون من دون الله مالا یضرهم ولا ینفعهم و یقولون هولاء شفعائنا عند الله قل اتنبئون الله بما لا یعلم غی السماوات والارض صبحانه و تعالی عما یشرکون»[۳۵] اینان غیر ازخداچیزهایی رامی پرستندکه نه بدیشان ضرر می رساند و نه سودی عاید شان می کند و می گویند اینها میانجیهای ما در نزد الله هستند . بگو آیا خداوند را از وجود چیزهایی با خبر می سازید که خداوند در آسمانها و زمین سراغی از آنها ندارد ، خداوند منزه و فراتر از آن چیزهایی است که مشرکان انبازشان می دانند.
و در جایی دیگر می فرماید : «من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه»[۳۶] اولا» هیچ کس نمی تواند بدون اذن الله قهرا» شفاعت کند ثانیا» اگر به کسی از این بندگان صالح اجازه شفاعت کردن داده شود ( شفاعه بالاذن ) که چنین شفاعتی ثابت هم است ، باز هم نمی تواند در مورد کسی که اوراپرستش کرده شفاعت کند زیرا در مورد شخص مشرک شفاعت هیچ کس پذیرفته نمی شد همان گونه که شفاعت حضرت نوح برای فرزندش و شفاعت حضرت ابراهیم برای پدرش پذیرفته نشد.
مشرکین همچنین معتقد اند که معبودانشان علم غیب دارند واز گذشته و آینده شان باخبراند . قرآن مجید می فرمایداین بزرگان ازآینه خودشان هم خبرندارند چه رسد به آینده دیگران . آنها اگر آینده خبر می داشتند از وقوع بسیاری ازحوادث جلوگیری می کردندوبا آن همه مشکل مواجه نمی شدند.
«قل لا املک لنفسی نفعا» ولاضرّا» الا ماشاالله ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیرو ما مسنی السوء»[۳۷] بگو من مالک سود و زیانی برای خویش نیستم مگر آن مقداری که خداوند بخواهد واگرغیب می دانستم منافع فراوانی نصیب خودمیکردم واصلا»شر و بلایم نمی رسید.
« قل لایعلم من فی السماوات والارض الغیب الا الله ومایشعرون ایان یبعثون»[۳۸] بگوکسانی که درآسمانهاوزمین هستندغیب نمی دانند جزالله و نمی دانند چه وقت برانگیخته می شوند.
بارهااتفاق می افتادکه از رسول اکرم در مورد آینده سؤال می شد و آن حضرت صراحتا»جواب می دادندکه در آن مورد چیزی نمی دانند. مثلا»درحدیث آمده که جبرئیل در لباس انسان پیش رسول اکرم آمده و در مورد تاریخ قیامت سؤال کرد. رسل اکرم جواب داد ما المسئول عنها باعل من السائل»
در مورد پیامبران پیشین هم قرآن مجید وقائعی ذکر میکند که ثابت میشود آنها علم غیب نداشته اند.
مثلا» در مورد حضرت آدم و حوا می فرماید: فازلهما الشیطان عنهافاخرجهمامماکانان فیه.[۳۹] یعنی چون حضرت آدم علم غیب نداشت شیطان را نصیب گوی امین پنداشت و همین امر باعث اخراج او از بهشت گردید و در رابطه با حضرت نوح هنگامیکه برای فرزند ناخلفش شفاعت کرد فرمود: «فلاتسئلنی ما لیس لک به علم»[۴۰] یعنی تو از اعتقاد فرزند خود چیزی نمی دانی و به همین علت او را از اهل خویش می پنداری وشفاعت می کنی درحالیکه این طور نیست و در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: فاوجس منهم خیفه قالوا لا تخف و بشروه بغلام علیم»[۴۱]
از آنجاییکه حضرت ابراهیم غیب نمی دانست میهمانان خویش را که فرشته بودند انسان پنداشت بهمین خاطر برای آنها گوساله ای کباب کرد و آورد و حتی زمانی که متوجه شد که نمی خورند باز هم آنها را نشناخت بلکه احساس کرد آنها دشمنانی هستند که نمی خواهند نمک گیر شوند؛ لذا از آنها احساس خطر می کرد تا اینکه فرشته ها خود را معرفی کردند. و دهها واقعه دیگر از این در قرآن مجید موجود است که ثابت می کند علم غیب مختص خداوند متعال است و پیامبران الوالعزمی مانند حضرت نوح، آدم، ابراهیم و مهمتر از همه رسول اکرم غیب نمی دانند دیگران به طریق اولی نمی دانند.
در پایان این نکته را باید متذکر شد که آنچه در آن زمان برای مشرکین مکه و یهود و نصاری، شرک محسوب می شد امروز برای ما هم شرک است. آنچه را که قرآن مجید دانسته تا قیامت شرک محسوب می گردد هر چند که اسم عوض کند.
اگر مشرکین مکه با وجود ادعای دین ناب ابراهیم بخاطر پرستش و تعظیم غیر الله مشرک قرار گرفتند ما هم با وجود ادعای اسلام، اگر مرتکب آن اعمل بشویم مرتکب شرک شده ایم.
امیدواریم مسلمین با مراجعه به قرآن مجید و فهم صحیح دین آن مجد و عظمت اسلام را بار دیگر احیا کنند.