و حافظ ابن همام دراین باره می فر ماید: «و منفرد بالقدم بذاته وبصفاته الذاتیه فلاابتداء لوجوده ولاقدیم بذات ولابصفه سواه سبحانه»[۱۰] ترجمه: «خداوند متعال در قدیم بودن ذات و صفات خویش تنها و منفرد است ، پس وجود الله هیچ آغازی ندارد. و جز او هیچکس در ذات و صفات خویش قدیم نیست.»
و علامه عبد الحق دهلوی می فرمایند : «هر چیزی که ما سوای حق است (جل و علا ) باطل ، فانی و مضمحل است.»[۱۱] توحید فی الخالقیه : یعنی این اعتقاد که خالق تمام مخلوقات و اشیاء عالم تنها ذات خداوند متعال است و هیچ موجودی در این مورد با خداوند شراکت و همکاری نداشته و نه خود مستقلا» چیزی آفریده است . خداوند متعال به هیچ یک از مخلوقات خویش این صفت را عطاء نکرده که بتواند بدون اسباب و با قدرت غیبی چیزی را خلق کند.
قرآن مجید در این باره می فر ماید : «الا له الخلق و الامر».
و در جایی دیگر می فرماید: «قل الله خالق کل شیء و هو الواحد القهار»[۱۲]« بگو خداوند آفریننده هر چیز است و او یکتا و توانا است.»
علامه آلوسی در این مورد می فرمایند : «والخلق : الاختراع بلامثال و یکون بمعنی التقدیر و علی الثانی قد یتصف به غیره و منه فتبارک الله احسن الخالقین ، و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر»[۱۳] خلق کردن یعنی اختراع کردن بدون استفاده از الگو و نمونه و گاهی هم بمعنی طراحی کردن بکار می رود ، پس به معنی اول هیچ کس جز خداوند به آن متصف نمی گردد اما به معنی دوم گاهی دیگران هم متصف میگردند، از همین رو است که در آیه شریفه «فتبارک الله احسن الخالقین و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر» دیگران به آن منتصف شده اند.
۲- توحید فی التصرف و التدبیر : یعنی این اعتقاد که گرداننده و کنترل کننده جهان هستی ذات خداوند متعال است و هیچکس با الله در این صفت شریک نیست و حتی در جزئی ترین مسایل کسی جز الله تصرفی ندارد ، نه ذاتا و نه عطاء ، یعنی نه خود چنان قدرت و صلاحیتی دارد و نه خداوند به کسی چنین فضیلتی را عطا کرده است که بتواند با قدرت غیبی و ما فوق اسباب درفعل وانفعالات عالم تاْثیری داشته باشد مثلا در گردش رمین و زمان لیل و نهار، آبادانی و ویرانی و با آوردن حالات مختلف همانند پیروزی و شکست ،پریشانی و خوشحالی ، کشتن و زنده کردن ، ضرر رساندن و نفع دادن ، دادن فرزند و عقیم کردن و خلاصه در هیچ پدیده کوچک و بزرگی کسی نمی تواند اعمال نظرکند، و این تنها ذات بی مانند الله است که همه کارهای عالم را می گرداند ، اوست که دگرگونی ها را در جهان ایجاد می کند ، به هرکس که بخواهد می بخشد و از هر کس که بخواهد می گیرد.
قرآن مجید در این باره می فرماید : «یدبرالامر ما من شفیع الا من بعد اذنه»[۱۴]
«خداوند متعال امور (دنیا) را می گرداند و او آیه ها را بیان می کند تا اینکه یقین حاصل کنیدکه با پروردگارتان ملاقات می کنید.» قرآن مجید تصرف دیگران درعالم هستی و تغییرات آنرابه صراحت ردکرده است مثلا» در مورد گردش ایام می فرماید: «قل اْراْیتم ان جعل الله علیکم اللیل سرمدا الی یوم القیامه من اله غیر الله یاْ تیکم بضیاء افلا تسمعون قل اْراْیتم ان جعل الله علیکم النهارسرمدا الی یوم القیامه من اله غیرالله یاتیکم بلیل تسکنون فیه افلا تبصرون.»[۱۶] بگو (ای پیامبر) به من بگویید اگرخداوند شب را تا روز قیامت همیشه ماندگار کند بجز خدا کدام معبود است که بتواند برای شما روشنایی بیاورد آیا نمی شنوید، بگو به من خبر بدهید اگر خداوند روز را تا قیامت جاودانه کند بجز خدا کدام معبود است که بتواند برای شما شبی را بیاورد تا در آن بیارامید مگر نمی بینید، و در مورد بارندگی می فرماید: «افراْیتم الماء الذی یشربون اْاْنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون»[۱۷]
«آیا هیچ در مورد آبی که می نوشید اندیشیده اید آیا شما آنرا از ابر پایین می آورید یا ما آنرا فرو می آوریم . و در مورد اعضاء و جوارح انسان می فرماید: «قل اْراْیتم ان اخذ الله سمعکم و ابصارکم و ختم علی قلو بکم من اله غیرالله یاتیکم به»[۱۸] بگو به من بگوییداگرالله شنوایی و بینایی تان را بگیرد و بر دلهایتان مهر نهد غیر از الله آیا معبودی است که آن را به شما برگرداند.
۴- توحید فی الالوهیت : چهارمین و مهمترین بخش توحید این است که درعبادت کسی باخدا شریک قرارداده نشود و همه عبادتها ازجمله عبادتهای قولی، عملی ، مالی و مخصوصا» دعاو تضرع که مغز عبادت است فقط برای ذات الله انجام بگیرند ، همه نذرها و نیازها به نام او داده شود ، در مشکلات فقط او خوانده شود و فقط از او کمک گرفته شود . جز او برای هیچکس سجده ، طواف و اعتکاف نشود وهیچ کس جز او برای حل مشکلی و یا حصول نعمتی خوانده نشود. توحید فی الالوهیه مهمترین بخش توحید است و بیشترین آیات قرآن مجید برای تاْکید آن نازل شده اند زیرا بزرگترین انحراف بشر در همین بخش از توحید بوده است .قرآن مجید در این باره می فرماید : «فاعلم انه لاالهالا الله – الله لا اله هو الحی القیوم».
علامه ابو العز الحنفی می فرماید: فلو اقر رجل بتوحید الربوبیه و هو مع ذلک ان لم یعبد الله وحده و تبراْ من عبادهْ ماسواه کان مشرکا»من جنسه امثاله من المشرکین.[۱۹]
«اگر کسی به توحید ربوبیت معترف اما با وجود آن تنها ، خدا را عبادت نکند و ازعبادت غیر الله بیزار نباشد او مشرک است همانند دیگر مشرکین».
اکنون پس از این توضیح اجمالی در مورد توحید لازم است عقاید مشرکین مکه و یهود و نصاری را اجمالا» مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که آنها در مورد موارد مختلف توحید و کلا» درمورد ذات الله چه اعتقادی داشته اند و اصولا» چرا به آنها مشرک اطلاق میگردد.