ثانیا برای اینکه مفهوم توحید برای بیشتر مشخص گردد باید زندگی امتهای گذشته مورد برسی قرار گیرد و آسیبهایی که آنها بدان گرفتار شدند شناسایی شود شناخت این امر از این رو اهمیت دارد که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمود: «بسیاری از انحرافات گذشته در امت من تکرار خواهد شد» ، لذا ما در این مورد آسیب پذیر هستیم پس بجاست تا آسیبها را بشناسیم. یکی از خطراتی که امتهای قبلی با آن مواجه شدند تفکر بیمه بودن و ایمن بودن از عذابهای الهی بود. یهود و نصاری تصور میکردند با داشتن پیامبرانی همچون موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام از همه خطرات و انحرافات بیمه شده و حتما وارد بهشت میگردند و نیازی به تحمل زحمت و رنج در راه الله نیست ، در حالیکه این خود نوعی انحراف و سرچشمه بسیاری از انحرافات بود .
مسئله دیگر این است که بسیاری از این ملتها در حالیکه مدعی دین و معترف به ذات خداوند بودند اما چون درک درستی از توحید و شرک نداشتند به تدریج بدون اینکه بخواهند و یا بدانند گرفتار شرک شدند ، زیرا شرک هیچگاه بصورت علنی و با اعلام قبلی وارد جوامع نشده است بلکه انحراف تدریجا و گاهی از یک مسئله جزئی آغاز گشته و نهایتا منجر به شرک گردیده است ، گاهی ممکن است یک انحراف ، در اثر دعوت پیامبر و یا مصلحی مدتها از بین برود اما کم کم در اثر کج فهمی آن امت و دوری شان از تعالیم اولیه دین بار دیگر در میان آنها رواج یابد و حتی ممکن است این بار تحت نام جدیدی ظهور کند، مثلا شرک که در اثر دعوت حضرت عیسی علیه السلام در میان حواریون کاملا از بین رفته بود و موحدینی همانند اصحاب کهف در میان آنها ظهور کردند ؛ بار دیگر و این بار تحت پوشش عقیده تثلیث و حلول ذات الله در مسیح در میان آنها رایج گشت و جشن خورشید که عید مشرکین و خورشید پرستان بود بار دیگر با نام عید میلاد مسیح در میان مسیح در میان آنها رواج یافت و تا به امروز نیز گرامی داشته می شود .
همچنین شناخت ملتها ی گذشته به شفافیت این مسئله و شناختن مرز میان توحید و شرک کمک می کند، زیرا قرآن مجیددر مورد آنها تصویری روشن در اختیار ما قرار می دهد مخصوصا مشرکین مکه و یهود و نصاری که مخاطبان قرآن بوده اند قرآن مجید آنها را صراحتا مشرک خطاب کرده و انحرافاتشان را مورد بررسی قرار داده است .
در اینجا ابتداء مسئله توحید را مورد بررسی قرار میدهیم و سپس زندگی مشرکین سابق را مورد ارزیابی قرار میدهیم ،تا ببینیم شرک چگونه در میانشان رواج یافت .
حضرت شاه ولی الله دهلوی رحمهُ الله می فرمایند : «و اعلم ان للتوحید اربع مراتب ، احداها حصر وجوب الوجود فیه تعالی فلا یکون غیره واجبا و الثانیه حصر خلق السموات والارض و ما بینهما فیه تعالی و الرابعه انه لا یستحقق غیره العباده»[۶]
«بدان که توحید چهار مرتبه دارد اول اینکه تنها خداوند را واجب الوجود بدانیم ، دوم اینکه تنها خداوند را خالق آسمانها و زمین و همه موجودات بدانیم ، سوم اینکه تنها خداوند را گرداننده آسمانها و زمین و آنچه میان این دو است بدانیم ، چهارم اینکه هیچ کس جز ذات الله لایق عبادت نیست».
برای اینکه شخص موحد قرار بگیرد لازم است به همه این موارد اعتقاد داشته باشد و حتی در یک مورد هم کسی را با خداوند شریک نداند.
۱- توحید فی وجوب الوجود: یعنی این اعتقاد که انسان فقط ذات الله را واجب الوجود، قدیم و ازلی بداند و معتقد باشد که فقط الله همیشه بوده و خواهد بود و از فنا پاک است و جز او هیچ کس واجب و ازلی نیست بلکه دیگران ممکن الوجودند، با مشیت الهی بوجود آمده اند و روزی هم با مشیت الهی از بین خواهند رفت. قرآن مجید در این باره می فرماید: «کل شیء هالک الا وجه»[۷] و در جایی دیگر می فرماید: «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام».[۸]
این اعتقاد از عقاید قطعی دین اسلام است . ملا علی قاری در این باره می فرماید: «فمن قال بقدم العالم فهو کافر»[۹] «هر کسی به قدیم بودن عالم معتقد باشد کافر است».