یعنی اقرار کردن به این که خداوند به هر چیزی دانا و بر هر کاری تواناست، او زندهی پایدار است که خواب و چُرت او را فرا نمیگیرد، خواست او نافذ و حکمت او رسا است، او شنوای بیناست، رئوف و مهربان است، بر بالای عرش استواء دارد، بر ملکش تسلط دارد و همانا او ﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِکُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَیۡمِنُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَکَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا یُشۡرِکُونَ٢٣﴾ [الحشر: ۲۳]. «اوست الله، ذاتی که هیچ معبود راستینی جز او نیست؛ فرمانروای منزه و سالم از هر عیب و نقص؛ ایمنیبخش، نگهبان، توانای شکستناپذیر، جبار و متکبر؛ الله از شرکی که به او میآورند، پاک و منزه است.»
و دیگر اسمای حسنی و صفات والای خداوند.
و این هم برای مسلمان بودن کافی نیست، بلکه همراه با آن باید لازمهی آن را که توحید ربوبیت و الوهیت است محقق کرد و کافران به این نوع توحید نیز اقرار میکردند گرچه بعضی از آنها از روی نادانی یا عناد منکر آن بودند، چنان که گفتند: ما رحمانی جز رحمان یمامه نمیشناسیم، آنگاه خداوند در مورد آنها آیه نازل کرد که ﴿وَهُمۡ یَکۡفُرُونَ بِٱلرَّحۡمَٰنِۚ﴾ [الرعد: ۳۰]. «در آن حال که آنان به رحمان کفر میورزند»
حافظ ابنکثیر[۱] میگوید: «ظاهراً این انکار آنها از روی تعصب، لجاجت و عناد بود، چون در بعضی از اشعار جاهلیت خداوند رحمان نامیده شده است. شاعر میگوید:
«…………………………………….. وما یشأ الرحمن یعقد ویُطلق[۲]
آنچه خداوند رحمان بخواهد باز و بسته میشود.
و شاعر دیگری میگوید:
«………………………………………… ألا قَضَبَ الرحمنُ ربی یمینَهَا»[۳]
پروردگار من که رحمان است دستش را قطع کند.
این دو شاعر زمان جاهلیت بودهاند.
همچنین زهیر میگوید:
فلا تکتمنَّالله ما فی نفوسکم |
لیخفَی ومهما یُکتَمِ اللهُ یعلم[۴] |
آن چه در دل دارید از خداوند آن را پنهان نکنید و هرچند پنهان کنید خداوند میداند.
میگویم: در این جا به انکار توحید اشاره نشده است جز این که فقط اسم رحمان را انکار کردند و اگر آنها منکر اسماء و صفات میبودند در این توحید با پیامبر صلی الله علیه و سلم مخالفت میکردند، همانطور که در توحید الوهیت با ایشان صلی الله علیه و سلم مخالفت کردند و گفتند: ﴿أَجَعَلَ ٱلۡأٓلِهَهَ إِلَٰهٗا وَٰحِدًاۖ إِنَّ هَٰذَا لَشَیۡءٌ عُجَابٞ۵﴾ [ص: ۵].
«آیا (همۀ) معبودان را یک معبود قرار داده است؟ بیگمان این چیز عجیبی است».
بهخصوص که سورههای مکی مملو از این توحید هستند.
[۱]– تفسیر ابنکثیر (۱/۲۲)
[۲]– یک مصراع شعری است که سلامه بن جندل بن عبد عمرو تمیمی سروده است دیوان تمیمی ص (۱۲). منتهیالأرب فی أشعار العرب محمد بن مبارک ص (۶۴) و الأصمعیات ص (۱۲۹) و بیت کامل این گونه است:
عجلتم علینا حُجَّتَینِ علیکم | و ما یشأ الرحمنُ یعقد و یُطلق |
[۳]– معافی بن زکریا در کتابشالجلیس الصالح الکافی والأنیس الناصح الشافی ص(۱۶۲۳) ذکر کرده و شاعر را نام نبرده است. بیت کامل این گونه است:
ألا ضربتْ تل الفتاه هجینها | ألا قضبَ الرحمنُ ربی یمینها |
ابن درید درالاشتقاق ص(۱۰۶) آن را ذکر کرده است و آن را به شنفری نسبت داده است. اما لفظ آن این گونه است:
لقد لَطَمتنَّ تلک الفتاه هجینها | ألا بتر الرحمن ربی یمینها |
[۴]– شعر درمعلّقهی زهیر ص(۳) در دیوان زهیر آمده است.