تواضع و فروتنی ابوبکر صدیق رضی الله عنه

ابوبکر {رض} با آن که خلیفه و فرمانروای مسلمین بود، مع الوصف وضع و پوشاک ظاهری اونشان نمی‌داد که اوفرمانروای جهان اسلام است. در بین جماعتی که حضور داشت، از نظر لباس ومحل نشستن حتی در مجلس خلافت هیچ‌گونه امتیازی بر دیگران نداشت. لهذا هرگاه تازه واردی می‌آمد که قبلاً او را ندید بود و نمی‌شناخت، می‌گفت: «السلام علیک یا خلیفه رسول الله وأیکم الخلیفه؟» یعنی: «سلام بر تو ای خلیفه رسول خدا راستی، کدامیک از شما خلیفه است؟».
چنین به نظر می‌رسد که ابوبکر این حسن صفت را از رسول الله اکتساب کرده بود، زیرا آن حضرت چنین بود و هرگاه کسی وارد می‌شد که قبلاً شرف حضور نداشته آن حضرت را نمی‌شناخت، سلام می‌کرد و می‌گفت: «السلام علیک یا رسول الله وأیکم رسول الله؟». یعنی: «سلام بر تو ای رسول خدا و کدامیک از شما رسول خداست».
مسعودی  در (صفحه ۲۹۸ و ۲۹۹ تاریخ خود بنام مروج الذهب) درباره تواضع ابوبکر می‌گوید: «ابوبکربی اعتناترین مردم نسبت به دنیا بود بیش از همه کس فروتن بود. در اخلاق و رفتارش با مردم بسیار متواضع و مهربان بود. از طعام لذیذ و لباس گرانب‌ها بیزار بود. لباسش در زمان خلافت ردائی بود و عبائی. پیشوایان قبائل و اشراف عرب و پادشاهان خطه یمن بر او وارد شدند، در حالیکه لباس‌های فاخر و زیبا و زربفت و شنل‌های ملیله دوزی طلائی پوشیده و تاج‌های مرصع و زرین با نگین‌های پرب‌ها بر سر نهاده بودند.
چون آنها دیدند که ابوبکر با آن که خلیفه مسلمین است و عظمت و جلال خلافت دارد و در مقامی خیلی برتر از آنها می‌باشد، فروتن و از ظاهرسازی و خودنمائی بیزار است و نظری به زر وزیور دنیا ندارد و مانند سایر مردم عادی لباس ساده می‌پوشد. لهذا آنها بخود آمده و به او اقتداء نموده به راه او رفتند و آنچه را که پوشیده بودند از تن بدر آورده لباس ساده پوشیدند. یکی از این پادشاهان ذوالکلاع پادشاه حمیر یمن بود که با جلال سلطنت به مدینه آمد و علاوه بر خویش و قوم و اطرافیانش، هزار غلام همراه داشت. او با همان لباس گرانب‌ها و تاج زرین به نزد ابوبکر آمد ولی چون او را با لباس ساده دید، از لباس پادشاهی برون آمد و مانند ابوبکر لباس ساده پوشید. گویا بعضی از همراهانش او را در این باب سرزنش می‌کنند. آیا می‌دانید در جواب آنها چه گفت؟
جواب داد: مگر می‌خواهید اکنون که مسلمان شده‌ام، باز هم مانند زمان کفرم پادشاهی متکبر و خودخواه باشم؟ خیر، چنین نخواهم بود. به خدا قسم هرگز نمی‌شود به درستی فرمان خدا برد مگر در حال تواضع و چشم‌پوشی از زر و زینت دنیا.
آری، پادشاهان و زعماء قبائل که نزد ابوبکر می‌آمدند، با آنکه قبلاً‌ متکبر بودند،‌ متواضع می‌گشتند و پس از اینکه قبلاً‌ خودخواه بودند، فروتن می‌شدند» .
در گوشه دور افتاده‌ای از شهر مدینه منوره پیرزن نابینا و ناتوانی بود که سیدنا عمر بن الخطاب از حالش باخبر شده شب‌ها به خانه این پیرزن می‌رفت و برای کسب ثواب، کارهای خانه محقرش را انجام می‌داد و مرتب می‌نمود.  
پس از مدتی دید کسی دیگر هر شب قبل از او آمده کارهایش را انجام داده و رفته است. لهذا شبی در کمین نشست تا بداند چه کسی از او سبقت می‌گیرد و آن شخص را دید وشناخت. می‌دانید آن شخص چه کسی بود؟ آن کس حضرت ابوبکر خلیفه رسول خدا بود. ‌آری، آن شخص فرمانروای جهان اسلام بود که با این مقام عظیم متواضع بود و شب‌ها بدون آن که کسی بداند، قربتاً الی الله به خدمت ضعیفی از رعایای خود می‌پرداخت.
با یک نگاه کوتاه به آنچه گفتیم، به درستی پی می‌بریم که شخصیتی بزرگ و کرامت کامل انسانی در نهاد ابوبکر نفهته شده و مقام و جلال خلافت و فرمانروائی نه تنها تغییری در اخلاقش نداد، بلکه او را متواضع‌تر از ما قبل خلافت کرد.
همین تواضع توام با جلال خلافتش بود که سلاطین عرب و زعماء قبائل که به حضورش می‌آمدند، تحت تاثیر قرار گرفته و آنها نیز به پیروی از او مانند او شده از جبروت و تکبر بیزار و فروتن می‌گردیدند. لباس کبر از تن بدر می‌آوردند و زندگی عادی و ساده اختیار می‌نمودند.

مقاله پیشنهادی

فضیلت مهاجران و انصار

الله متعال می‌فرماید: ﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِینَ ٱلَّذِینَ أُخۡرِجُواْ مِن دِیَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا …