ابن قیم میگوید: «خدا در آیهی: ﴿تَنزِیلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٨٠﴾ [الواقعه: ۸۰]. تنزیل را به پروردگاری اش نسبت به جهانیان اضافه کرده که مستلزم این است خدا مالک و فرمانروای جهانیان است و در آنان تصرف و بر آنها حکم میکند و احسان، لطف و نعمتهای خویش را بر آنها ارزانی میدارد. کسی که با مخلوقات چنین است، چگونه با وجود ربوبیت کامل و همه جانبهاش آنها را بیهوده رها میکند و بیهوده آنها را میآفریند و به آنها امر و نهی نمیکند و به آنها پاداش نمیدهد و مجازات شان نمینماید؟! پس هرکس اقرار کند به اینکه خدا پروردگار جهانیان است، اقرار میکند به اینکه قرآن، فرو فرستادهی الله بر پیامبرش میباشد و به بودن خدا به عنوان پروردگار جهانیان، بر ثبوت رسالت پیامبرش و صحت آنچه که آورده، استدلال میکند.
این استدلال قویتر و پسندیدهتر از استدلال به معجزات و امور خارق العاده است هر چند دلالت معجزات و امور خارق العاده برای اذهان عموم مردم ملموستر میباشد و دلالت آیهی مذکور تنها برای دانشمندان است»[۱].
دربارهی آیهی: ﴿أَفَبِهَٰذَا ٱلۡحَدِیثِ أَنتُم مُّدۡهِنُونَ٨١﴾ [الواقعه: ۸۱]. مجاهد میگوید: «آیا شما میخواهید دربارهی قرآن به سوی کافران تمایل پیدا کنید و با پشتگرمی به آنان تکیه دهید»[۲].
ابن قیم در تفسیر آیهی مذکور میگوید: «سپس خدای سبحان آنان را به خاطر مدارا کردن با کافران سرزنش مینماید. آنان را سرزنش مینماید که در چیزی مدارا میکنند که حق این بود جدی گرفته و به آن چسبیده شود و با دندان های پیشین بدان چنگ زده شود و در دلها گره خورد و جنگ و صلح به خاطر آن باشد و یک لحظه از آن روی گردانده نشود. دل به غیر آن توجه نکند و داوری فقط به سوی آن برده شود. در راه دستیابی به خواسته های والا جز به وسیلهی نور آن، هدایت یافته نمیشود و جز به وسیلهی آن، شفایی وجود ندارد. پس قرآن، روحِ هستی و حیات جهانیان و مدار خوشبختی و رهبر رستگاری و راه نجات، هدایت و روشناییبخش دیدههاست. پس چیزی که این طور است چگونه در آن با کافران مدارا میشود؟! و برای سرسری گرفتن و مدارا کردن با کافران نازل نشده، بلکه با حق و برای حق نازل شده و مدارا کردن فقط در مورد باطلِ نیرومند است که از بین بردن آن ممکن نباشد یا برای ضعیفی است که نمیتواند حق را برپا دارد و از این رو شخص مدارا کننده نیازمند است که بعضی از حق را رها کرده و بعضی از باطل را بپذیرد[۳]. اما حقی که همهی حقها به وسیلهی آن برپا شده و قوام یافته، چطور در آن با کافران مدارا میشود؟».
دربارهی آیهی: ﴿وَتَجۡعَلُونَ رِزۡقَکُمۡ أَنَّکُمۡ تُکَذِّبُونَ٨٢﴾ [الواقعه: ۸۲]. «و (سپاسِ) روزی خویش را تکذیب و انکار (نعمت و حقیقت) قرار میدهید؟» که در آغاز این مبحث، در مورد آن سخن به میان آمد.
(برگرفته از کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– التبیان فی أقسام القرآن، صفحات ۱۴۵ – ۱۴۶٫
[۲]– طبرانی در تفسیرش۲۷/۲۰۷ روایتش کرده و سندش صحیح است.
[۳]– این کار مدارا نام دارد. در اینجا قاعدهی « ارْتِکابِ أَخَفِّ الضَّرَرَینِ لِدَرءِ أَعلاهُمَا » : «تحمل امری که ضرر کمتری دارد جهت دفع کردن چیزی که ضرر بیشتری دارد» و قاعدهی :«تَفویتِ أَدنی المَصلَحَتَینِ بِتَحقِیقِ أَعلاهُما» : «دست کشیدن از چیزی که مصلحت کمتری دارد جهت تحقق بخشیدن به چیزی که مصلحت بیشتری دارد» صادق است.