تهدیداتی که درباره‏ ی نسبت دادن باران به محل‌های استقرار ماه آمده است(۹)

در عبارت: (قالوا: الله ورسوله أعلم) رعایت ادب از جانب افرادی که مورد سؤال قرار گرفته‌اند در برابر چیزی که نمی‌دانند وجود دارد. انسان باید در برابر مطلبی که نمی‌داند این عبارت یا مانند آن را بگوید و در چیزی که نمی‌داند بی‌خود سخن نگوید و زورگویی نکند.

در عبارت: (قال: أصبح من عبادی) اضافه‌ی کلمه‌ی «عباد» به «یاء» برای عموم است؛ چون بندگان خدا به مؤمن و کافر تقسیم می‌شوند.

اگر گفته شود: این نشان می‌دهد که منظور از کفر در اینجا کفر اکبر است، در جواب گفته می‌شود: خیر این طور نیست؛ چون کفر اصغر هم از کافران صادر می‌شود.

در فرموده‌ی: (مؤمن بی، کافر بالکواکب)، منظور از کفر در اینجا کفر اصغر است؛ چون باران به غیر الله نسبت داده شده و کفران و ناسپاسی نعمت خدا صورت گرفته است هر چند کسی که بارش باران را به غیر خدا نسبت داده معتقد باشد که خود الله آفریننده و نازل کننده‌ی باران است؛ به دلیل این عبارت در حدیث مذکور: «فأما من قال مطرنا بفضل الله ورحمته…»: «هرکس گفت که به لطف خدا برای ما باران بارید…». پس اگر منظور از کفر در اینجا کفر اکبر بود، قطعا می‌گفت: «أنزل علینا المطر نوء کذا»: «فلان ستاره برای ما باران را نازل کرد». پس در حدیث فوق، باء سببیت را آورده تا نشان دهد که آنان وجود باران را به چیزی که سبب باران است نسبت می‌دادند. در روایتی دیگر آمده است: «فأما من حمدنی على سقیای وأثنی علی، فذاک من آمن بی» «کسی که مرا به خاطر بارش باران حمد، سپاس و ستایش نمود این همان کسی است که به  من ایمان آورده است». در این حدیث نگفته که «هر کس گفت: من نازل کننده‌ی باران هستم این همان کسی است که به من ایمان آورده است». چون هم مؤمنان و هم کافران این را می‌گویند. پس این نشان می‌دهد که منظور از کفر در اینجا نسبت دادن باران به غیر الله است هر چند فرد معتقد باشد که فاعل حقیقی باران الله است. نسائی و اسماعیلی مانند آن را روایت کرده‌اند. در آخر حدیثی که ذکر شد؛ آمده است: «وکفر بی أو کفر نعمتی»[۱]: «به من کفر ورزیده یا نعمتم را کفران و ناسپاسی نموده است».

در روایت ابوصالح از ابوهریره که مسلم روایتش نموده آمده است: «قال الله تعالی: ما أنعمت على عبادی من نعمه إلا أصبح فریق منهم کافرین»[۲]: «الله تعالی می‌فرماید: هیچ نعمتی را بر بندگانم ارزانی نداشتم مگر اینکه گروهی از آنان نسبت به آن نعمت ناسپاس‌اند». مسلم از طریق حدیث ابن عباس این روایت را آورده است: «أصبح من الناس شاکر ومنهم کافر…»[۳]: «برخی از مردم شکرگذار نعمت من و برخی ناسپاس نعمت من شدند…».

در حدیث معاویه لیثی به طور مرفوع از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده که ایشان فرمودند: «یکون الناس مُجدبین فینزل الله علیهم رزقاً من رزقه فیصبحون مشرکین؛ یقولون: مطرنا بنوء کذا»: «مردم دچار قحط سالی می‌شوند، پس خدا روزی خود را بر آنان فرو می‌فرستد و آنان مشرک می‌شوند و می‌گویند: به وسیله‌ی فلان ستاره برای ما باران بارید». [روایت از احمد][۴]. این حدیث منظور از کفر و شرک را در اینجا بیان کرده و آن هم این است که بارش باران به غیر الله نسبت داده شود و مثلاً گفته شود: به وسیله‌ی فلان ستاره برای ما باران بارید.

(برگرفته از کتاب محمد بن عبدالوهاب)

[۱]– نگا: فتح الباری: ۲/۵۲۳٫

[۲]– صحیح مسلم ۱/۸۴  ش ۷۲٫

[۳]– صحیح مسلم ۱/۸۴  ش ۷۳٫

[۴]– امام احمد در «المسند» ۳/۴۲۹، طیالسی در مسندش ص۱۷۸، ابن أبی عاصم در «الآحاد و المثانی» ۲/۱۹۵، طبرانی در «المعجم الکبیر» ۱۹/۴۳۰ ش ۱۰۴۳ و در «المعجم الأوسط» ش ۲۵۲۸ و دیگران از طریق عمران قطّان از قتاده از نصر بن عاصم از معاویه لیثی آن را روایت کرده‌اند که سندش حسن است.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …