تهدیداتی که درباره‏ ی نسبت دادن باران به محل‌های استقرار ماه آمده است(۷)

قرطبی می‌گوید: «سربال مفرد سرابیل است که به معنای لباس و پیراهن می‌باشد. معنای عبارت: «وعلیها سربال من قطران» این است که مس گداخته شده به زنان نوحه خوان پوشانده می‌شود و مس گداخته شده همچون پیراهن برای این زنان می‌گردد تا اینکه شعله‌ور شدن آتش و چسبیدن آن به بدن‌هایشان بسیار بیشتر باشد و بویشان بد و درد آن به سبب گَری خیلی زیاد شود[۱]».

از ابن عباس روایت شده که گوید: «قطران» مس گداخته شده است[۲]. ثعلبی در تفسیرش از عمر بن خطاب روایت کرده که گوید: او زن نوحه‌خوانی را دید پیش وی آمد. او را زد تا جایی که روسری اش پایین افتاد. گفتند: ای امیرالمؤمنین! این زن است. این زن است که روسری‌اش پایین افتاده است. عمر فاروق رضی الله عنه گفت: او زنی است که حرمتی برایش نمانده است[۳].

مؤلف در ادامه می‌گوید: (ولهما عن زید بن خالد قال: صلی لنا رسول الله صلاه الصبح بالحدیبیه على إثر سماء کانت من اللیل، فلما انصرف، أقبل على الناس، فقال: «هل تدرون ماذا قال ربکم؟» قالوا: الله ورسوله أعلم. قال: «قال: أصبح من عبادی مؤمن بی وکافر. فأما من قال: مطرنا بفضل الله ورحمته، فذلک مؤمن بی کافر بالکوکب، وأما من قال: مطرنا بنوء کذا وکذا، فذلک کافر بی مؤمن بالکوکب»)[۴]

(برگرفته از کتاب محمد بن عبدالوهاب)

 

[۱]– المفهم۲/۵۸۸٫

[۲]– ابن جریر در تفسیرش ۱۳/۲۵۷، بیهقی در«البعث و النشور» ش ۵۱۴ و دیگران از طریق علی بن ابی طلحه از ابن عباس آن را روایت کرده‌اند و در اسنادش اشکال و ایرادی وجود ندارد.

[۳]– ثعلبی در تفسیرش ۹/۲۹۹ آن را روایت کرده و در اسنادش أبان ابن ابی عیاش وجود دارد که متروک است. همچنین عبدالرزاق در مصنف خود به ش ۶۶۸۱ با سندی صحیح از عمرو بن دینار روایتش کرده. راوی گوید: وقتی خالد بن ولید وفات یافت جماعتی از زنان در خانه‌ی میمونه جمع شدند و گریه می‌کردند. حضرت عمر  رضی الله عنه آمد و همراهش ابن عباس بود. حضرت عمر  رضی الله عنه گفت: نزد ام المومنین میمونه برو و به ایشان بگو حجابش را بپوشد و زنان را خارج کن و آن‌ها خارج می شدند در حالی که  حضرت عمر آنان را می‌زد. روسری یکی از زنان پایین افتاد. گفتند: ای امیرالمؤمنین! روسری‌اش پایین افتاد! حضرت عمر گفت: «رهایش کنید چون حرمتی ندارد». معمر از گفته‌ی :« حرمتی ندارد». تعجب کرد. عمرو بن دینار در این ماجرا حضور نداشت؛ چون عمر فاروق را ندیده است. این روایت طریقی دیگر نزد عبدالرزاق در «المصنف» خود به ش ۶۶۸۲ دارد، ولی خیلی ضعیف است. نگا: أخبارالمدینه، اثر ابن شیبه، ۲/۱۱٫

[۴]– بخاری در صحیحش ش(۸۱۰ – البغا) و مسلم در صحیحش ش ۷۱ آن را روایت کرده‌اند.

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …