از شداد بن اوس روایت است که گوید: «کنا نعد الریاء على عهد رسول الله الشرک الأصغر»: «ما در زمان رسول الله صلی الله علیه و سلم ریا را شرک اصغر به شمار میآوردیم». ابن ابی دنیا در کتاب «الإخلاص» و ابن جریر در کتاب «التهذیب» و طبرانی و حاکم آن را روایت کردهاند و حاکم آن را صحیح دانسته است.[۱] ظاهر حدیث مذکور این است که به طور مطلق ریا، شرک اصغر است. ظاهر قول جمهور، این است.
ابن قیم میگوید: «شرک اصغر مانند ریای اندک و ظاهرسازی عبادت برای مردم و سوگند به غیر خدا و اینکه انسان به کسی دیگر بگوید: «هر چه خدا بخواهد و تو بخواهی» «این از سر لطف خدا و لطف توست»، «جز خدا و تو کسی را ندارم»، «به خدا و به تو توکل میکنم»، «اگر خدا و تو نبودند، چنین و چنان نمیشد». گاهی این گفتهها به تناسب حال گوینده و هدفش شرک اکبر است».[۲]پس ابن قیم شرک اصغر را به ریای اندک، تفسیر کرده و این نشان میدهد که ریای زیاد، شرک اکبر میباشد.
ضد شرک اکبر و شرک اصغر، توحید و اخلاص است. اخلاص یعنی در ظاهر و باطن فقط خدا پرستیده شود؛ همان طور که الله تعالی میفرماید: ﴿فَٱعۡبُدِ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّینَ ٢ أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّینُ ٱلۡخَالِصُ﴾ [الزمر: ۲-۳]: «(ای پیغمبر!) خدا را پرستش کن و پرستش خود را سره و خاصّ او گردان. هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس.» و خداوند متعال فرموده: ﴿قُلۡ إِنِّیٓ أُمِرۡتُ أَنۡ أَعۡبُدَ ٱللَّهَ مُخۡلِصٗا لَّهُ ٱلدِّینَ ١١﴾ [الزمر: ۱۱]: «بگو: به من فرمان داده شده است به این که خدا را بپرستم و پرستش را (از هر گونه شائبه کفر و شرک و ریا، پالوده و زدوده سازم و) خاصّ او کنم» و خداوند فرموده: ﴿قُلِ ٱللَّهَ أَعۡبُدُ مُخۡلِصٗا لَّهُۥ دِینِی ١۴﴾ [الزمر: ۱۴]: «بگو: تنها خدا را میپرستم و بس، و عبادت و طاعتم را خاصّ او میکنم و (پرستش او را از هر گونه کفر و شرکی میزدایم و) میپالایم».
بعضی گفتهاند: اخلاص، یکسان بودن احوال انسان در ظاهر و باطن میباشد. ریا این است که ظاهر انسان بهتر از باطنش باشد. یعنی به خاطر ملاحظه و جلب توجه دیگران ظاهرش بهتر از باطنش باشد. صدق و راستی در اخلاص این است که باطن انسان، آبادتر از ظاهرش باشد.
در فرمودهی: (فیصلی فیزیّن صلاته لما یری من نظر رجل) شرک خفی را چنین تفسیر کرده است که: انسان کاری را برای خدا انجام میدهد ولی چون میبیند دیگری به او نگاه میکند صفتی را به آن میافزاید؛ مثلاً آن را نیکو و زیبا و طولانی میگرداند.
این کار، شرک خفی و همان ریاست. آنچه باعث ریا میشود، حب ریاست و جایگاه و موقعیت اجتماعی نزد مردم است.
(برگرفته از کتاب تیسیر العزیز شرح کتاب توحید محمد بن عبدالوهاب)
[۱]– ابن أبی دنیا در کتاب «الاخلاص»- آن گونه که در «الدر المنثور»، ۵/۴۷۰ آمده-؛ بزار در مسندش، شمارهی ۳۴۸۱ طبرانی در «المعجم الکبیر»، شمارهی ۷۱۶۰ و در «المعجم الأوسط»، شمارهی ۱۹۶ و در «مسند الشامیین»، ۳/۲۳۰؛ طبری در «تهذیب الآثار»، شمارهی ۱۱۹؛ حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، ۴/۳۲۹ و بیهقی در «شعب الإیمان»؛ ۵/۳۳۷ آن را روایت کردهاند. حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافقت نموده است. اسناد این روایت، حسن است.
[۲]– مدارج السالکین، ۱/۳۴۴٫ و نگا: إغاثه اللهفان، ۱/۵۹٫