کتایون محمودی
وقتی سال ها پیش از این، از تهاجم سخن می رفت، یاد مرزها و سرزمین های اطراف مرز می افتادیم که با تجاوز دشمن محاصره می شد.
یاد برجک و اتاقک هایی می افتادیم که سربازان در آن کشیک می دادند تا رد پای هر جنبنده ای را رصد و آثارش را محو کند.
اما این روزها، دیگرنه نشانی از آن نوع تهاجم است و نه یادگاری از آن برجک ها.
با دست خودمان رادار دشمن را به خانه هایمان آوردیم و دیش هدایتش را وصل کردیم تا از گیرنده های مخرب آن، دشمن برایمان برنامه بریزد.
کانال های ماهواره ای را تقویت کرده و دستگاه های پخشش را با فکر خودمان نصب کرده ایم.
دیگر دشمن به فکر حمله و تهاجم مرزی نیست؛ حالا خوب می داند که روی فکر مردم کار کردن هزینه اش کمتر از نیروی لجستیکی است، فرستادن امواج از تجهیز ارتش برای شان کم هزینه تر و قدرت بُردش بیشتر است.
دیگر قیافه ی جاسوس ها با عینک دودی و بارانی های بلند از ذهن ها پریده، حالا کانال های مستهجن و فیلم های بلند سریالی با محتوای تخریب، حرف اول را می زند.
حتی جنس تهاجم هم فرق کرده است، این همان تهاجم فرهنگی است که ویروسش در جامعه، حالا چنان است که رهبران فکری هم از باب تحذیرش، بارها تذکر دادند که مردم هوشیار باشند و با دست خود گور فرهنگ شان را نکندند!
مردم با دشمن همگام نشوند و سرزمین ذهن ها را وجب به وجب به بیگانه نسپارند.
شاید تذکرهای این چند سال کارشناسان فن را باید جدی گرفت که دشمن درصدد شبیخون فرهنگی است تا بر فکرها مسلط شود.
تسلط بر اندیشه ها، همان زنگ خطری بود که به صدا درآمد! همان هشدار و تذکری بود که شنیدم و عمداً خود را به کری زدیم!
وقتی دشمن بی خیال هزینه و فقط با عوض کردن و خاموش و روشن کردن دکمه ای ذهنمان را آبیاری می کند با بذری که می دانیم شوم تر از هر زمان دیگر است؛ آیا این بار خودمان سرباز دشمن نیستیم که جبهه و سنگر بر پشت بام ها بسته ایم؟
آیا این بار این ما نیستیم که تدارک چی بیگانه در قلب خانه هایمان شده ایم؟!
دشمن دیگر خیالش آسوده که ما تا نزدیک های صبح بیداریم و شبکه های فارسی وان و جم تی وی و… را نگاه می کنیم و خیالش راحت که دیگر حتی مجال فکر کردن هم نداریم.
تسخیر ناجوانمردانه ی فرهنگی از جانب دشمن، برنامه ی مدونی است که سال ها برایش فکر کرده اند، نخبگان برای سود و زیانش به شور نشسته اند و چه برنامه ای کم هزینه تر از این که؛ باید بر فکرها حکومت کرد! رسوخ به ذهن ها برای مسخ فرهنگ و کمرنگ کردن غیرت و حمیت یک مردم!
نفوذ میان ذهن برای امحای حسیاست ها …
برای شکستن قبح منکرهایی که خط قرمز یک مردم بودند و رد شدن از چهارچوب هایی که حصار یک عقیده بودند و شکستنش به آسانی با عادی شدن و …
وای به روزی که مردم با دست خودشان سنگ قبر داشته ها و غیرت شان بر گور هویتشان بگذارند و امروز همان روز است.
همان روز بد یمنی که تذکر دادند و با اهمال نشنیدیم…
مگر نه این که دشمن دیگر از مرز و باروها که از کانال ها میانمان نفس می کشد؟
کنارمان نشسته و آرام آرام مغزمان را سوهان می کشد، تا دیگر برای مان سخت نباشد که دخترمان میان مهمانی های مختلط روسری سرش نکند؟
که دیگر برادرهای غیرتی برای چشم های هرزه ی ولگرد خط و نشان نکشد!
آیا این حاصل تماشای همان کانال های نیست که جز هرزگی پیام دیگری ندارد؟
همان شبکه هایی که از پول صهیونیست تغذیه می کند تا درخت غیرت مسلمانان را بخشکاند.
تا با سم پاشی مسموم شبکه ای کشتزارشان را بر باد دهد.
وقتی دیگر از پیام کثیف فیلم های جم نمی ترسیم، وقتی با بچه هایمان به تماشایش می نشینیم ، وای بر ما که از یاد برده ایم مسلمانیم!
سفارش های پیامبر و دینمان را با مسامحه و چشم بستن به روی تأکیدش، از یاد برده ایم و در خیالمان کاری نکرده ایم که مستحق سرزنش باشیم.
ای وای بر ملتی که یادش برود خط های قرمزهایش را … یادش برود غیرتش را …
یادمان بماند مسلمان با تأکید بر داشته هایش، همچنان سالم ترین مردم در روابط هستند.
اجازه ندهیم با نشر قارچ های سمی شبکه ای آن را خدشه دار کنند.
فراموش نکنیم که در قرآن به ملت هایی که نابود شدند بواسطه روابط ناسالمشان اشاره ها رفته …
یادمان بماند ما پیروان کسی هستیم که پاک ترین مردم بود!
یادمان بماند ما مسلمانیم و حلال و حرام ها، سرمشق های زندگیمان هستند …