لطفا معنی صفات خدا رو واسم را ذکر کنید
الحمدلله،
قبل از آنکه در مورد معانی صفات الله تعالی سخن بگوییم؛ لازمست چند نکته در مورد اسماء و صفات الهی گفته شود:
اولا؛ اهل سنت و جماعت، اسمها و صفتهایی را برای الله تعالی ثابت می کند که آن اسم و صفت یا در قرآن آمده باشد، یا در احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه وسلم وارد باشد. پس هر اسم و صفتی لایق خدا نیست مگر آنچه که در قرآن یا حدیث آمده باشد.
دوما؛ اهل سنت و جماعت، اسمها و صفتهای باری تعالی را تشبیه به اسم یا صفت خلایق نمی کنند، همچنین آنها را تمثیل و تحریف (معنایی و لفظی) نمی کنند و منکر اسمآء و صفات الهی (که در عقل انسان نمی گنجند) نیستند. (مثلا اهل بدعت صفت “ید” به معنای دست را از الله تعالی نفی می کنند، زیرا گمان دارند که اگر آن صفت را برای الله تعالی ثابت کنند در حقیقت خدا را با خلایق تشبیه کرده اند و می گویند این مخلوقات هستند که دست دارند و خدا دست ندارد و اگر بگوییم خدا دست دارد مانند اینست که بگوییم خدا بمانند مخلوقاتش است! و بعد می گویند که منظور از “ید” در قرآن، یعنی “قدرت”! درحالیکه هیچ دلیلی برای این معنی خود ندارند.) اما اهل سنت این تفکر را رد می کند، و می گویند چون الله تعالی خود در قرآن صفت دست را برای خویش آورده، پس ما نمی توانیم منکر آیات قرآن باشیم؛ و این گفته ی ما نیز به این معنی نیست که چون برای خداوند صفت دست را انکار نمی کنیم، پس دچار تشبیه شده ایم؛ بلکه ما دست را برای خدا بگونه ای ثابت می کنیم که لایق خود الله تعالی باشد و لازمه ی اثبات صفت دست این نیست که دست الله تعالی بمانند دست خلایق باشد؛ چرا که هیچکدام از صفات الهی بمانند صفات مخلوقاتش نیست هرچند که در اسم تشابه داشته باشند زیرا الله تعالی خود می فرماید:
«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»(شوری ۱۱) یعنی: هیچ چیز همانند او نیست.
پس دست الله تعالی نیز بمانند مخلوقاتش نیست. پس چگونه است؟ جواب در نکته ی سوم می آید:
سوما؛ اهل سنت و جماعت برای اسماء و صفات الهی کیفیت و چگونگی آنها را بیان نمی کند؛ بلکه به معنای آنها اکتفا می کنند؛ مثلا اهل سنت عقیده دارد که خداوند دارای صفت “ید” است؛ زیرا قرآن فرموده که الله تعالی دارای “ید” است، چنانکه می فرماید:
«یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(فتح ۱۰) یعنی: و دست خدا بالاى دست آنهاست.
حال اهل سنت برای صفت “ید” کیفیت قائل نمی شود و توضیح نمی دهد که مثلا دست الله تعالی به چه صورت و کیفیتی است، زیرا ما به آن علم و آگاهی نداریم و هرچه بگوییم از روی حدس و گمان است، لذا کیفیت صفات (نه معنای آنها) را به خود الله تعالی واگذار می کنیم. اما با این وجود هرچند که کیفیت را برای صفات الله تعالی ثابت نمی کند ولی معنای آنها را بیان می نماید زیرا صفات الله تعالی با زبان و الفاظ عربی در قرآن بیان شده اند و می دانیم که زبان عربی دارای معنی است و بدون معنی نیستند؛ پس هنگامی که الله تعالی در قرآن که با زبان عربی نازل شده ، صفت “ید” را برای الله تعالی ثابت می کند؛ واضح است که “ید” در زبان عربی، معنی “دست” را می دهد نه معنی “قدرت” یا هر معنای دیگری.. پس اهل سنت و جماعت معنای اسمها و صفتهای الله تعالی را تفویض نمی کنند (یعنی همانند کیفیت آنها را به خدا واگذار نمی کنند) و بلکه معنای آنها را بر طبق معنیشان در زبان عربی اثبات می کنند بدون آنکه قائل به تشبیه یا تمثیل شوند یا بخواهند آن معانی را تحریف معنایی یا لفظی کنند یا بطور کل منکر آن شوند.
چهارم؛ تعداد اسمها و صفات الهی محصور به عدد معینی نیستند؛ ولی ما از برخی از آنها اطلاع داریم زیرا خداوند تبارک و تعالی بوسیله ی قرآن و احادیثِ رسولش صلی الله علیه وسلم، به ما خبر داده و لذا ما فقط آنها را ثابت می کنیم ولی قائل نیستیم که فقط همین تعداد هستند که در قرآن و یا حدیث آمده، بلکه اهل سنت می گوید که چون از دیگر اسمها و صفات دیگر اطلاع نداریم پس نباید اسم یا صفتی را به خدا نسبت داد که در قرآن یا احادیث صحیح نیامده اند؛
پس قاعده اینگونه است: اسماء الله غیر محصورند و عددی معین ندارند.
چون رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حدیث مشهوری فرموده است:
(اسالک بکل اسم هو لک سمیت به نفسک او انزلته فی کتابک او علمته احدا من خلقک او استاثرت به فی علم الغیب عندک) احمد (۱/۳۹۱،) و ابن حبان (۲۳۷۲ زوائد)
«خداوندا! تو را به هر اسمی میخوانم که خود را بدان نام نهادهای یا در کتابت نازل فرمودهای یا به یکی از بندگان خود یاد داده ای، یا در علم غیب برای خود اختصاص دادهای».
و معلوم است نام هایی را که در علم غیب به خود اختصاص داده است هیچکس نمی تواند آنرا حصر و شمارش کند و بدان احاطه نماید.
و اما فرموده رسول الله صلی الله علیه وسلم که فرموده است:
(ان لله تسعه و تسعین اسما مائه الا واحداً من احصاها دخل الجنه)
بخاری کتاب الدعوات (۶۴۱۰). مسلم: کتاب الذکر و الدعاء (۲۶۷۷)
«همانا خداوند نود و نه اسم دارد، هرکس آنها را بشمارد داخل جنت شود.{ منظور از [احصاء] شمردن، حفظ و فهم میباشد. و کمال حفظ و فهم این است که خداوند متعال به مقتضای این اسماء عبادت شود و در این مساله سخنان دیگری نیز از ائمه نقل شده است}
دلالت بر حصر اسماء در این تعداد ندارد زیرا اگر مراد از آن حصر اسماء بود، میفرمود:
(ان اسماء الله تسعه و تسعون اسما من احصاها دخل الجنه)
«همانا اسماء خدا نود و نه هستند هرکس آنها را برشمارد داخل بهشت شود».
یا عبارتی دیگر از این قبیل:
معنی حدیث این است: این تعداد از اسماءالله از آنچنان شأن و منزلتی برخوردارند که هرکس آنها را برشمارد داخل بهشت میشود. بنابراین جمله: «من احصاها دخل الجنه» مکمل جمله ماقبل است و مستقل نیست. مانند این است بگوئید: من صد درهم به نزد خود گذاشتهام تا به عنوان صدقه انفاق نمایم، این جمله مانع آن نیست مبالغی دیگر هم برای مصارف غیرصدقه به نزد خود داشته باشید.
و تعیین این اسماء از جانب رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ثبوت نرسیده و حدیث روایت شده پیرامون تعیین آنها ضعیف است.( منظور حدیثی که ترمذی در (۳۵۰۷) و ابن حبان در (۲۳۸۴) و غیره روایت کردهاند.)
ابن تیمیه در فتاوی ص (۳۸۲) ج (۶) از مجموع ابن قاسم گوید: به اتفاق حدیثشناسان تعیین اسماء الله از کلام رسول خدا صلی الله علیه وسلم ثابت نیست، و در عبارتی قبل از آن گوید: ولید آن را از زبان بعضی از شیوخ شامی خود نقل کرده است چنانچه در بعضی از روایتهای حدیثش این مطلب توضیح داده شده است. و ابن حجر در فتح الباری ج ۱۱، ص ۲۱۵ چاپ السفلیه گوید: به نزد شیخین (بخاری و مسلم) علت ضعف حدیث روایت نمودن ولید به تنهایی نیست بلکه اختلاف در آن و اضطراب، تدلیس و احتمال ادراج را نیز میتوان از علل ضعف آن برشمرد.
و چون تعیین اسماء الله از رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ثبوت نرسیده است، سلف صالح در این مورد اختلاف دارند و چندگونه روایت از آنها وجود دارد، و آنچه برای من در کتاب و سنت رسول گرامی صلی الله علیه وسلم روشن شده نود و نه اسم است.
اما به اصل سوال باز می گردیم و ضمن ذکر تمامی اسماء الهی که در قرآن و احادیث صحیح نبوی وارد شده اند؛ معانی آنها را نیز بر طبق زبان عربی می آوریم:
اسماء الله موجود در کتاب عبارتند از: ۱- الله: معبود مطلق، ۲- الاحد: یگانه، ۳- الاعلی: والا در ذات و صفات، ۴- الاکرم: نیکوکار، ۵- الإله: معبود به حق، ۶- الاول: اول بلا ابتدا، ۷- الآخر: آخر بلا انتها، ۸- الظاهر: بلندمرتبه و غالب، ۹- الباطن: نهان و ناپیدا، ۱۰- الباری: آفریدگار، ۱۱- البر: خیر و نیکوکار، ۱۲- البصیر: بینا، ۱۳- التواب: بسیار توبهپذیر، ۱۴- الجبار: بسیار قادر و عظیم، غلبهکننده، ۱۵- الحافظ: نگهدار، ۱۶- الحسیب: مراقب و حسابرس، ۱۷- الحفیظ: بسیار نگهدار، ۱۸- الحفی: مهربان، ۱۹- الحق: حق، ۲۰- المبین: آشکار، ۲۱- الحکیم: با حکمت، ۲۲- الحلیم: بردبار،۲۳- الحمید: ستایش شده،۲۴- الحی: زنده، ۲۵- القیوم: (پاینده) بی نیاز، ۲۶- الخبیر: آگاه، ۲۷- الخالق: آفریننده، ۲۸- الخلاق: بسیار آفریننده، ۲۹- الرئوف: بسیار مهربان، ۳۰ – الرحمن: بخشاینده، ۳۱- الرحیم: مهربان، ۳۲- الرزاق: روزیدهنده، ۳۳- الرقیب: مراقب، ۳۴- السلام: مبرا از عیب، ۳۵- السمیع: شنونده،۳۶- الشاکر: سپاسگزار، ۳۷- الشکور: بسیار سپاسگزار،۳۸- الشهید: حاضر و گواه، ۳۹- الصمد: کسی که برای رفع همهی نیازها رو به سوی او میشود، ۳۰- العالم: دانا، ۴۱- العزیز: شکستناپذیر ، ۴۲- العظیم: بزرگوار، ۴۳- العفو: بسیار باگذشت، ۴۴- العلیم: بسیار دانا، ۴۵- العلی: دارای علو مطلق، ۴۶- الغفار: بسیار آمرزنده، ۴۷- الغفور: آمرزنده، ۴۸- الغنی: دارای غنای مطلق، ۴۹- الفتاح: گشاینده، ۵۰- القادر: توانا، ۵۱- القاهر: غالب و مسلط، ۵۲- القدوس: منزه، ۵۳- القدیر: توانا، ۵۴- القریب: نزدیک، ۵۵- القوی: نیرومند، ۵۶- القهار: بسیار غلبهکننده، ۵۷- الکبیر: بزرگ، ۵۸- الکریم: صاحب کرم، ۵۹- اللطیف: باریک بین آگاه، ۶۰- المؤمن: ایمنى بخش، ۶۱- المتعال: بزرگوار و والا، ۶۲- المتکبر: برتر از آن که بر کسی ستم کند، ۶۳- المتین: استوار، ۶۴- المجیب: اجابتکننده، ۶۵- المجید: صاحب مجد و بزرگواری، ۶۶- المحیط: احاطهکننده بر همه هستی، ۶۷- المصور: صورتگر، ۶۸- المتقدر: توانا و قدرتمند، ۶۹- المقیت: روزیدهنده، ۷۰- الملک: پادشاه، ۷۱- الملیک: پادشاه توانا، ۷۲- المولی: سرور و سرپرست، ۷۳- المهیمن: مطلع بر نهان و آشکار، ۷۴- النصیر: یار و پشتیبان، ۷۵- الواحد: تنهای بینظیر، ۷۶- الوارث: وارث، ۷۷- الواسع: گشاینده، ۷۸- الودود: بسیار مهربان، ۷۹- الوکیل: حافظ و نگهبان، شاهد، ۸۰- الولی: سرپرست و یاور، ۸۱- الوهاب: بسیار بخشنده.
و اسماء الله در احادیث صحیح رسول الله صلی الله علیه وسلم عبارتند از: ۸۲- الجمیل: زیبا، ۸۳- الجواد: بسیار بخشنده،۸۴- الحکم: دادگر عادل، ۸۵- الحیی: صاحب حیا، ۸۶- الرب: پروردگار، ۸۷- الرفیق: دارای رفق و مهربانی، ۸۸- السبوح: بینهایت منزه، ۸۹- السید: سرور و آقا، ۹۰- الشافی: شفادهنده، ۹۱- الطیب: پاک، ۹۲- القابض: پسگیرنده، ۹۳- الباسط: گستراننده، ۹۴- المقدم: جلوبرنده، ۹۵- المؤخر: تأخیردهنده، ۹۶- المحسن: احسانکننده، ۹۷- المعطی: عطاکننده، ۹۸- المنان: دهنده نعمتهای بزرگ، ۹۹- الوتر: منفرد و تک و تنهای بیمانند.
{ البته لازم به ذکر است که هر چقدر بخواهیم معانی این کلمات (اسماء وصفات خداوند) را دقیق بنویسیم ولی باز هم در برگیرنده معانی و محتوای دقیق زبان عربی نمی باشد. زیرا ترجمه، با عین زبان اصلی مشابه نیست و دربرگیرنده تمام آن معنای زبان اصلی نخواهد بود.}
این بود ذکر ۸۱ اسم در قرآن کریم و ۱۸اسم در سنت رسول خدا صلی الله علیه وسلم که آنها را بعد از پیگیری در قرآن وسنت جمع آوری کرده ایم هر چند که در اسم (الحفی) مترددم, زیرا بصورت مقید در کلام خدا به نقل از ابراهیم ؛ آمده است:
« قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا»(مریم / ۴۷)
و همچنین نسبت به «محسن» این تردید وجود دارد، چون ما درباره راویان این حدیث که در طبرانی وارد شده است اطلاعی حاصل نکردیم، ولی شیخ الاسلام آن را از جمله اسماء الله برشمرده است.
و بعضی از اسماء الله به صورت مضاف میباشند، مانند؛ (مالک الملک، ذو الجلال و الاکرام).
والله اعلم