مذاهب اسلامی مدارسی فقهی هستند که به نامِ مؤسسان آنها معروف شدهاند و مؤسسانِ این مذاهب نیز مجتهدانی بزرگ هستند که علم و اجتهاد و صلاحیت و تقوای آنان مورد گواهی و تصدیق است. برخی از این مذاهب با مرگِ اصحابشان از بین رفتهاند و از آرا و اقوالِ آن، فقط همان چیزی باقی مانده است که در کتابهای فقهیِ خلاف (تطبیق) میبینیم و از جملهی این مذاهبِ از میان رفته، میتوان به مذهب أوزاعی و سفیان ثوری و غیر آن دو اشاره نمود. برخی دیگر از مذاهب هم هستند که تا به امروز باقی ماندهاند و پیروانی و کتابهایی دارند که بیانگر اقوال فقهای این مذاهب است. حال، آیا تقلید از این مذاهب جایز است؟
در مباحث قبلی ذکر شد که: بر مجتهد واجب است که احکام را به طریق نظر و اجتهاد از مثابه اصلی احکام برگیرد و بشناسد و تقلید برای وی جایز نیست، اما کسی که عاجز از اجتهاد است بر وی واجب است که از علما سؤال نماید. سؤالکردن از علما هم، گاهی به صورت شفاهی است و گاهی، با رجوع به اقوال آنان در کتابهای مورد وثوقی که اقوال آنان را بیان و به صورت صحیح نقل میکنند.