واضح است که الله دینش را بر پیامبرش نازل کرد تا با آن انسان مسلمان را بسازد و او با دین، در دنیا و آخرت خوشبخت و سعادتمند شود. و بر هیچ خردمندی پوشیده نیست که امر و نهی دینی سهم بسزایی در ساختار انسان دارد. فرقی نمی کند این امر و نهی مربوط به مستحبات باشد یا واجبات. چرا که تمام این احکام همان شعبه های ایمان است که رسول الله در مورد آنها می فرماید: « الإیمان بضعٌ وسبعون شُعبه فأفضلها قول لا إله إلا الله، وأدناها إماطَهُ الأذى عن الطَّریق، والحیاءُ شعبهٌ من الإیمان»: (ایمان هفتاد و اَندی شعبه دارد. برترین آن قول، لا إله إلا الله است و کمترین آن برداشتن مانعی از سر راه است. و حیا[۱] شعبهای از ایمان است). هر یک از این شعبه ها ناقص گردد، شعبه ای از ایمان ناقص شده است. و به هر شعبه ای که انسانِ مسلمان پایبند باشد، به ایمانش افزوده است. زیرا با قول و عمل ایمان زیاد و کم می شود. و این اعتقاد و باورِ تمام امت اسلامی است.
اگر اعتراض شود: واقعِ امروزی و مشکلات و گرفتاریهایی که بر سر مسلمانان فرود آمده است و توطئه ها و هجماتی که متوجه آنان است، بر ما لازم میدارد که اتحاد و یکپارچگی صف امت مسلمان را بر هر چیزی مقدم نماییم و مسلمانان را در مسایل فرعی که علما اختلاف نظر دارند و مردم به ظواهر آن مشغولند را، متحد و منسجم کنیم. الان لازم است بر مسایل دین و اصولی که مورد اتفاق همه است، تمرکز نموده و دیگر مسایل را رها کرد. خصوصاً اختلاف در مسایل فرعیِ گذشته و اختلاف آراءِ علما و ترجیح یکی بر دیگری، کار آسانی نیست. و اوقات زیادی که الان باید صرف حمایت از اسلام و مسلمین شود را، نابود میکند. بلکه چنین اختلاف نظرهایی در شریعت، گنجایش دارد و رحمت است. هر شخص آنچه را متناسب او باشد می گیرد و کسی بر کسی دیگر انکار نمی کند. از آنجا که همه ی ما عالِم نیستیم، هیچ عیب و نقصی نیست که سخن دیگر علما و ائمه ی دین را پیروی کنیم. لذا مشکلات کنونی مسلمین و خطراتی که آنان را تهدید می کند بر ما لازم می دارد، تمام همّ و غم خویش را متوجه اولویات کنیم و سزاوار نیست وقتمان را در دعوت به فرعیات و ظواهر، تلف کنیم.
شیخ محمد بن اسماعیل : در جواب این اعتراض می گوید[۲]: ترک واجب شرعی، به ترس اینکه ممکن است فتنهای به وجودآید، خود فتنه است: * وَمِنْهُم مَّن یَقُولُ ائْذَن لِّی وَلَا تَفْتِنِّی أَلَا فِی الْفِتْنَهِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَهٌ بِالْکَافِرِینَ*: (و از آنان کسى است که مىگوید: «مرا [در ماندن] اجازه ده و به فتنهام مینداز.» هُشدار، که آنان خود به فتنه افتادهاند، و بىتردید جهنم بر کافران احاطه دارد).
فتنه بر اثر خیرخواهی و نصیحت به بهترین روش، میان مومنین ایجاد فتنه نمی کند. عامل پیدایش فتنه، جدل و عنادی است که بعد از ارائه ی دلیل و مشخص شدن حق صورت می گیرد. اما آنچه در مورد ظلم به مسلمانها، ناتوانی و توطئه ی دشمنان گفتید، کاملاً به جا و درست است؛ لیکن جریان را در هم آمیخته اید. سخنتان در صورتی درست است که ما فرض کنیم به قول شما، پایبندی به فرعیات با رو در رو شدن با توطئه ی دشمن و تلاش آنان در تعارض است، حال آنکه تعارض بین آنها حتمی نیست. چرا که با پرهیز از جدالِ بیهوده و بی حاصل واقعاً اگر بیان حق در امور فرعی، به هدف روشن نمودن حق باشد، هرگز با جهاد علیه دشمن در تضاد نیست.
نسل اول با خطرهایی مواجه شدند که هستی و کیان آنان را تهدید می کرد. اما این کار سبب نشد از فرعیات دست کشیده، حقایقش را اثبات نکنند و به ملزومات آن عمل ننمایند[۳]. با این وجود بر تمام امتها فرمانروایی و سروری کردند. تخت کفار را به زیر کشیده و قصر سر به فلک کشیده ی ایمان را بر افراشتند. اما از یاری مسلمین آن کسی باز می ماند که بعد از اثبات حق، مجادله و مخاصمه می نماید[۴] و بر عدم پیروی از آن اصرار می ورزد. با شبهه های نادرست باعث جدال می شود. کسی هم نیست که آنان را به پایبندی کتاب الله و سنت، فرا خواند. وقتی فروعِ شریعت به کفار خطاب می شود[۵]، مسلمانان که جای خود را دارند! آنان که الله در موردشان می فرماید: ﴿ إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾
مکارم: سخن مؤمنان، هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند، تنها این است که میگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و اینها همان رستگاران واقعی هستند.
فولادوند: گفتار مؤمنان -وقتى به سوى خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داورى کند- تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» اینانند که رستگارند.
انصاریان: گفتار مؤمنان هنگامی که آنان را به سوی خدا و پیامبرش می خوانند تا میانشان داوری کند، فقط این است که می گویند: شنیدیم و اطاعت کردیم و اینانند که رستگارند.
: (گفتار مؤمنان -وقتى به سوى الله و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داورى کند- تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» اینانند که رستگارند)[۶]. و نیز می فرماید: * یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّه*: (اى کسانى که ایمان آوردهاید، همگى کاملاً به اطاعت [الله] درآیید)[۷]. در این آیات الله ـ هرگز بین فروع و اصول، ظاهر و باطن و پوسته و مغز، فرق قایل نشده است. آفریدگار در سختترین لحظاتِ رویارویی و جنگ مسلحانه با دشمن، مؤمنان را به برپایی دستور دینی و لَو در مسایل عملی که آن را فروع می نامند، فرا می خواند. الله می فرماید: * وَإِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاهَ فَلْتَقُمْ طَائِفَهٌ مِّنْهُم مَّعَکَ وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِن وَرَائِکُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَهٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُم*: (و هر گاه در میان ایشان بودى و برایشان نماز برپا داشتى، پس باید گروهى از آنان با تو [به نماز] ایستند؛ و باید جنگافزارهاى خود را برگیرند؛ و چون به سجده رفتند، باید پشت سر شما قرار گیرند، و گروه دیگرى که نماز نکردهاند باید بیایند و با تو نماز گزارند و البته جانب احتیاط را فرو نگذارند و جنگافزارهاى خود را برگیرند)[۸].
[۱] . مسلم، ابوداود، نسایی و ابن ماجه. به روایت ابوهریره.
[۲] . تبصیر أولی الألباب ببدعه تقسیم الدین إلی قشر و لباب از کتاب، أدله تحریم حلق اللحیه. نوشته ی محمد بن اسماعیل. چاپ نهم، ص: ۱۰۹ – ۱۳۲٫
[۳] . نسل اول با خطرِ مرتدین و مدعیان نبوت مواجه شدند. سپس نبرد با روم و فارس. با این وجود از نشر علم و سنت کوتاه نیامدند. از پژوهش در مسایل علمی، عرضه ی نظریات و پند و ارشاد در مسایل اختلافی معتبر، و از انکار بر مخالف، در مسایل اختلافی نامعتبر خسته و دلتنگ نشدند. لذا شایسته است برنقش قدم آنان گام نهاده و به آنان تأسی جوییم. چرا که این رویکرد باعث ظهور اسلام شده و چنان که شاهد هستید با جهاد در راه الله و برخورد با توطئه های دشمنان اسلام هم منافاتی ندارد.
[۴] . یعنی با مخالفت با آنچه از قرآن و سنت ثابت شده است.
[۵] . برای مثال الله متعال می فرماید:* مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ* قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ* وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ*: (چه چیز شما را در آتش(سقر) در آورد. گویند: ((از نمازگزاران نبودیم و بینوایان را خوراک نمی دادیم))). مدثر/ ۴۲-۴۴٫ و این آیه: *خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ * إِنَّهُ کَانَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ * وَلا یَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْکِینِ*: (بگیرید او را و در غُل کشیدش. سپس به آتشش افکنید. بعد او را به زنجیری که هفتاد ذرع (۳۵متر) است ببندید. چرا که او هرگز به الله عظیم ایمان نمیآورد. و به اطعام مسکین تشویق نمیکرد). حاقه/ ۳۰ -۳۴٫ و در سوره ی فرقان آیهی ۶۸ و ۶۹ می فرماید:
وَالَّذِینَ لاَ یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ( إلى قوله: )یُضاعَف لَهُ العَذابُ یَومَ القِیامهِ ویَخلُد فیه مُهَاناً: (و آنانی که با الله معبود دیگری را نمیخوانند و کسی را که الله (خونش را) حرام کرده جز به حق نمیکشند) تا این که میفرماید: (روز قیامت عذابش مضاعف میشود و در آن جاودانه به خواری میماند). آیه برای کسی که چندین کار محذور را مرتکب شود عذابی مضاعف را وعید داده است.
[۶] . نور / ۵۱٫
[۷] . بقره/ ۲۰۸٫
[۸] . نساء/ ۱۰۲٫