تفکر و عبرت آموزی … خصلت اهل فضل و پندگیری

تفکر و عبرت آموزی … خصلت اهل فضل و پندگیری

بسم الله والحمد لله والصلاه والسلام على رسول الله وعلى آله وصحبه ومن والاه. أما بعد
اندیشه ی انسان به تکاپو نمی افتد مگر آنکه به دانش برسد و کسی دانشی نمی یابد مگر آنکه در عمل آورد و چنانچه مردم به بزرگی خداوند متعال می اندیشیدند، هرگز نافرمانی نمی نمودند. اندیشه آیینه ایست که نیکی ها و زشتی هایت را به نو می نمایاند. به همین جهت اندیشیدن جزو برترین عبادات شمرده می شود. اندیشه حکمت بهمراه آورده و قلب ها را زنده گردانیده و ترس و پروای خداوند را در آن می پروراند.

ابوسلیمان دارانی در این باره چنین می گوید: ” از منزل که بیرون می آیم، و چشمم  به چیزی می افتد بی درنگ در آن نعمتی از جانب خداوند و پندی برای خویش می ببینم.” … ئقتی از ام درداء در مورد برترین عبادت های ابودرداء پرسیدند، پاسخ داد اندیشیدن و پند گرفتن. از محمد بن کعب قرظی نیز روایت است که می گفت: اینکه شب را تا صبح سوره های اذا زلزلت و قارعه را بخوانم و از آن ها عبور ننموده و تکرارشان نمایم و  به اندیشیدن بپردازم دوست تر دارم تا اینکه کل قرآن را در یک شب به تمامی و به سرعت بخوانم (و شاید گفت آنرا به نثر برخوانم). گفته ی طاوس در این باره چنین است: ” حواری های حضرت عیسی (علی نبینا و علیه افضل الصلوه و السلام) به ایشان عرض کردند که: ای روح خدا! آیا بر روی زمین مانند تو امروز کسی هست؟ فرمود: آری. آنکه کلامش ذکر، سکوتش فکر و نگاهش عبرت باشد، همچون من است.”

اندیشه در هر موضوعی از جمله نعمت های خداوند و هرچیز دیگری بجز ذات خداوند متعال جایز است، که می فرماید: {…لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ} (شورى: ۱۱) یعنی: “چیزى مانند او نیست و اوست‏ شنواى بینا ” و در کتاب خداوند سخن از پندگیری و تدبر نمودن و دیدن و اندیشیدن بسیار است، جایی دیگر می فرماید:{ کَذَلِکَ یُبیِّنُ اللّهُ لَکُمُ الآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ } (بقره: ۲۱۹) بمعنی: ” این گونه خداوند آیات [خود را] براى شما روشن مى‏گرداند باشد که [در کار دنیا و آخرت] بیندیشید” و نیز: {أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُوا فِی أَنفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُّسَمًّى وَإِنَّ کَثِیرًا مِّنَ النَّاسِ بِلِقَاء رَبِّهِمْ لَکَافِرُونَ}(روم: ۸) یعنی اینکه: “آیا در خودشان به تفکر نپرداخته‏اند خداوند آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است جز به حق و تا هنگامى معین نیافریده است و [با این همه] بسیارى از مردم لقاى پروردگارشان را سخت منکرند”

عطاء می گوید: ” به همراه عبید بن عمیر نزد حضرت عایشه رضی الله عنها رفتیم، ایشان به عبید بن عمیر گفتند: بالاخره زمان آن رسید که سری به من بزنید؟ پاسخ داد: مادر جان، از قدیم گفته اند: ” دور باش پور باش!”، فرمود: دست از این سخنان نامفهومتان بردارید. ابن عمیر گفت: شگفت ترین چیزی که از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم دیده اید را برایمان تعریف نمایید؟ ایشان اندکی سکوت نموده و سپس گفتند: یکی از شب ها به من گفت: ای عایشه! بگذار تا امشب را به عبادت پروردگارم بپردازم. گفتم: سوگند به خدا که در  کنار شما بودن و  هرچه باعث شادی شما می شود را دوست می دارم. آنگاه آنحضرت صلی الله علیه و سلم برخاسته و به گریه درآمد و از چشمانش اشک سرازیر شد. باز گریه نمود تا انکه ریشش از اشک خیس شد. باز همچنان گریست تا آنکه زمین نیز از اشک هایش خیس گشت. تا آنگاه که بلال آمد و اجازه ی بانگ اذان را خواست. وقتی دید که می گرید، پرسید ای رسول خدا (صلی الله علیه و سلم) برای چه می گریی که خداوند از هرچه پیشتر و در آینده  از تو سربزند درگذشته است؟ فرمود: ” آیا من بنده ای سپاسگذاری نباشم؟”. در مورد آن شب آیه ای نازل شد، بلکه برای هرکس که آن را خوانده و در آن بیاندیشد: {  إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ} ( آل عمران: ۱۹۰) یعنی: مسلما در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز براى خردمندان نشانه‏هایى [قانع کننده] است” همچنین در صحیحین بخاری و مسلم آمده است که در میان هفت گروهی که خداوند آنان را در روزی که هیچ سایه ای جز سایه ی او نیست، در زیر سایه جای می دهد: ” کسی (است) که در تنهایی خویش خداوند را یاد کرده و سرشکش از دیدگان روان شود.”

از ابو عبد الله حذیفه بن یمان رضی الله عنهما در صحیح مسلم روایت شده است که گفت: ” شبی با پیامبر صلی الله علیه وسلم نماز گزاردم، سوره ی بقره را شروع کردند، گفتم بر سر صد آیه رکوع خواهند کرد، از آن گذشتند، گفتم آنرا در یک رکعت تمام می کنند، از آن گذشتند. گفتم: با اتمام آن رکوع می کنند، سوره ی نساء را شروع نموده خواند، باز سوره ی آل عمران را شروع نموده آنرا خواندند که در همه تجوید را رعایت می کردند، چون به آیه ی تسبیح می رسیدند، تسبیح می گفتند و چون به سؤالی می رسیدند سؤال می کردند و چون به پناه جستن می رسیدند، پناه می جستند، سپس رکوع نموده گفتند: «سُبحانَ رَبِّیَ الْعظِیمِ» رکوع شان مانند قیام شان طولانی بود. سپس گفتند: «سمِع اللَّهُ لِمن حمِدَه، ربَّنا لک الْحمدُ». سپس به قومه ایستادند که قومه شان هم مانند رکوع شان طولانی بود، سپس سجده نموده گفتند: «سبحان رَبِّیَ الأعلَى»، سجده شان مانند قیام شان طولانی بود.” و در صحیحین از ابن مسعود رضی الله عنه روایت است که می گوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم به من فرمود: ” قرآن را برای من بخوان” گفتم: ای رسول خدا! چگونه قرآن را بر شما بخوانم، حال آنکه بر شما نازل گردیده است؟! فرمود: ” دوست دارم از غیر خودم آنرا بشنوم.” آنگاه شروع به خواندن سوره ی نساء کردم تا رسیدم به آیه ی و سر برآردم یا مردی که پهلویم بود به من اشاره کرد و سرم را بلند نموده و دیدم که اشک از چشمانش سرازیر گشته است.”

در این زمینه احادیث و روایات بسیاری وجوددارند که همگی بیانر این مطلب می باشند که پیامبر صلی الله علیه وسلم بسیار تاکید می فرمودند. از حسن بصری رحمه الله نقل است که: “یک لحظه اندیشیدن بهتر است یک شب را به عبادت پرداختن.” نیز گفته اند که: ” لقمان حکیم بسیاری اوقات به تنهایی می نشست. خادمش نزد او آمده و می گفت: ای لقمان، شما بسیار به تنهایی می نشینید و اگر با مردم می نشستی بیشتر آرام می گرفتی. لقمان پاسخ داد: تنها نشستن به مدت طولانی اندیشه را فهم بیشتری بخشیده و اندیشه ی طولانی به سوی بهشت رهنمون می شود. از عمر بن عبدالعزیز رحمه الله نقل است که روزی در بین یارانش می گریست. علت را جویا شدند. پاسخ داد: در مورد دنیا و لذت ها و تمایلات آن فکر کرده و از آن عبرتی را دریافتم؛ اینکه شهوت ها وتمایلات آن تا وقتی که تلخی هایش را درنیافته باشد حاصل نمی گردند. حتی اگر عبرتی برای آنکه عبرت می آموزد در آن نباشد، بی شک نصیحت های فراوانی در آن هست برای آنکه می آموزد.”

سودمندترین نوع تفکر، تفکر در مورد آخرت و آفریده های خداوند و نعمت ها و دستوراتش و نیز راهی های شناخت او و نام صفات او می باشد. چنین تفکری محبت و شناخت را بدنبال دارد. با اندیشیدن به آخرت و عظمت و ماندگاری آن و به دنیا و پستی و زودگذری آن، اشتیاق به آخرت و بی رغبتی به دنیا حاصل می گردد. هربار که به کوتاهی دامنه ی آرزوها و محدودیت وقتش می اندیشد، شتاب، جدیت، تلاش و پشتکار را در به غنیمت شماردن عمر را برایش به ارمغان می آورد.

اما اندیشیدن به دنیا و مسائل بیهوده درگاه هرچه بدی و زشتی است. همینطور اندیشیدن درباره ی چیزی که اندیشه ی آن برعهده ی تو نیست. مانند اندیشه درباره ی ذات پروردگار که عقل هیچ راهی به درک آن ندارد. کسی که در یاد و زمینه های اندیشه اش پست و فرومایه باشد، در باقی مسائل نیز جز آن نخواهد بود. مغیث الاسود می گوید: ” هربار که می اندیشید به دیدن اهل قبور بروید، صحنه را با دل هایتان نگریسته و بازگشت هر دو دسته را به سوی بهشت و دوزخ مشاهده نمایید. یاد آتش و گرزهای آتشین و حالات آن را با ر وح و جسم احساس نمایید.”

روزه از جمله وسایل مناسب برای تفکر می باشد. دراین باره گفته اند: ” وقتی شکم پر است، اندیشه خفته است و حکمت گنگ گردد و اعضای بدن از عبادت کردن بازنشینند.”

انسان باید در ابتدای هر تصمیم خویش درنگ کند. اگر برای خداوند بود آن را بپذیرد و اگر برای دیگری باشد، بازایستد. اندیشه در کارها نیکو است مگر آنکه آن کار آخرت باشد… امام شافعی رحمه الله می فرماید: ” بیاندیش پیش از آنکه تصمیم بگیری و تأمل کن قبل از آنکه پای پیش نهی!” ابن مسعود رضی الله عنه به یاران خویش چنین می گوید: :” شما در عصری زندگی می کنید که بهترین فرد پیشتازترین آنان در کارهاست ولی زمانی فرامی رسد که بعلت وجود شبهات بهترین اشخاص کسی است که بازایستاده و درنگ پیشه نماید. ”

حال که به اهمیت تفکر پی برده و به آیات و احادیث و روایات راجع به آن واقف گشتی، شایسته است که لحظاتی بازایستاده و بیاندیشی. اندیشه کن که کیستی؟ تو را که آفریده است؟ و روی سرنوشت تو به کدام سو است؟ می مانی یا رهگذری؟ چناچه رهگذری بیش نیستی، راهت به کدامین مقصد است؛ بهشت یا دوزخ؟ آخر زندگانی بدون خداوند سرابی است که تشنگان آن را آبی گوارا می پندارند! ولی آنگاه که به آن دست یافتند، چیزی نیافته و خدای را در آنجا می یابند و او جزایشان را تمام و کمال می دهد چرا که او زودگیرنده ی حساب است.

به تفکر درباره ی مردن، قبر و آخرت بپرداز. امام احمد رحمع الله می گوید: ” آنکه یاد مرگ و قبر و آخرت او را بازندارد، حتی اگر کوه های مقابل دیدگانش متلاطم گشته و بهم خورند نیز باز نخواهد ایستاد.”

بیاندیش … که نفس هایت محدودند و بارت بسته می گردد امانتی که گرفتی ستانده شده و از آن پس این خاک است که چشم براه رخساره هاست که در خاک کشیده شود و هم بر جای پای گذشتگان قدم خواهند نهاد آیندگان و در پیش رو چیزی باقی نیست مگر آنچه به گذشته ملحق گشت و دیگر چیزی بجز آرزوهایی دست نیافته و اجل و پایانی قطعی باقی نمی ماند.{ کُلُّ نَفْسٍ ذَآئِقَهُ الْمَوْتِ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّهَ فَقَدْ فَازَ وَما الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلاَّ مَتَاعُ الْغُرُورِ } (آل عمران: ۱۸۵) یعنی: (هر جاندارى چشنده [طعم] مرگ است و همانا روز رستاخیز پاداشهایتان به طور کامل به شما داده مى‏شود پس هر که را از آتش به دور دارند و در بهشت درآورند قطعا کامیاب شده است و زندگى دنیا جز مایه فریب نیست.)
روزی عمر بن عبدالعزیز نشسته و به اندیشه و تامل پرداخت و با خود گفت: ” گورها کفن ها را پوسانیده و پاره کردند، بدن ها را از هم گسلانیدند و خون ها مکیده و گوشت ها خورده شدند… می بینی کرم ها چکار کردند؟! رویها محو گشتند، استخوان فقرات درهم شکست، پاره های گوشت کنده و اندام ها گسسته شدند … نمی بینی که شب و روزشان یکی است؟ آیا در سیاهی تاریکی نیستند؟ چه بسیار زنان  و مردان لطیف و تن آسا که رخسارشان پوسیده و تن هایشان از گردن ها جدا گشته و حدقه ی چشمانشان بر گونه ها چون خونی چرکین روان شد، آنگاه به خدا که چندی نمی گذرد تا استخوان ها بپوسند … و ادامه می دهد: کاش می دانستم که چگونه بر درشتی این خاک نمناک صبر کرده و این کهنگی  و پوسیدگی از کدم یک از گونه هایم آغاز می شود؟!!”

درباره ی اوضاع مسلمانان اندیشه کن. کسی که به مسائل مسلمانان اهمیتی ندهد، اصلاً جزو آنان نیست. غم هایت را یکی کن و آن یک همان غم آخرت باشد … و با مشاهده ی زمان طولانی که با فوتبال، سینما، تئاتر یا آهنگ های فارسی یا خارجی و یا دنبال کردن مُدها … سرگرم می گردی، تعجب خواهی کرد. آن هم درست وقتی که دسته دسته مسلمانان را اینجا و آنجای جهان کشتار می نمایند. آنگاه که بسیاری از آنان از داشتن سرپناهی امن بی بهره اند. فکر کن، شاید بخاطر نعمت زندگی که آنرا با ناسپاسی بسر می آوری سپاسگزار گشته، و شاید با دیدن کوتاهی و کم کاری خویش شرمنده شوی، چراکه ایمان و شرم همزاد هم اند و با نبود یکی دیگری نیز محو می شود. بلکه قبل از آنکه دیر شود به تلافی گذشته ات بپردازی. دشمان دیروزی دشمنان امروز هستند و برای آن ها این مسلمان و آن مسلمان فرقی ندارد. {… قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الآیَاتِ إِن کُنتُمْ تَعْقِلُونَ } (آل عمران: ۱۱۸) بدین معنی که: “دشمنى از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینه‏هایشان نهان مى‏دارد بزرگتر است در حقیقت ما نشانه‏ها[ى دشمنى آنان] را براى شما بیان کردیم اگر تعقل کنید.” اینگونه همچون یتیمانی چشم دوخته به کمک فرومایگان نگشتیم مگر بخاطر دلبستگی به دنیا و نفرت از مردن. کسی که دنیا دلمشغولی او باشد، خداوند بسامانی او را پراکنده ساخته و تنگدستیش را جلوی دیدگان او آورد و از دنیا چیزی جز آنچه مقدر است به او نمی رسد. ولی آنکه دلمشغولی آخرت را دارد، خداوند امورش را سامان بخشیده و توانگریش را در دل او نهاده و دنیا خود به سویش می آید و او از آن رویگردان می باشد.

بیاندیش که چگونه می توان معنای واقعی برادری ایمانی و وحدت اسلامی را تحقق بخشید. همین را قبل هرکس ماموریت خویش دانسته و فراموش نکن که تو مرزبان بخشی از مرزهای اسلام هستی پس مراقب باش تا دشمن از جانب تو بر اسلام دست بیابد. سعی کن دعاهای نیکوی نیمه شب ها را از کف ندهی که تیر شبانگاهان به خطا نمی رود، شاید که خداوند باری تعالی دل های مسلمانان را با هم پیوند زده و متحدشان گرداند و روی دشمنی آنان را بسوی دشمنان خدا و دشمانان خودشان قرار دهد. از زیر بار مسئولیت شانه خالی مکن، چرا که باز خواست خواهی شد. {(لِیَسْأَلَ الصَّادِقِینَ عَن صِدْقِهِمْ وَأَعَدَّ لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا أَلِیمًا}(احزاب:۸) یعنی: “تا راستان را از صدقشان باز پرسد و براى کافران عذابى دردناک آماده کرده است.”
درباره ی خود و الطاف بیکران خداوند در حقت اندیشه کن: {وَفِی أَنفُسِکُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ} (ذاریات:۲۱) “و در خود شما پس مگر نمى‏بینید” یگانه نعمت و لطف اسلام از میان تمام نعمت ها ترا کفایت می کند، آیا شکر همین یک نعمت را بجای آورده ای؟ بدنبال کسب علم سودمند باشید و آن را با کردار نیکو پی گیرید.
در تقویت معانی عقیدتی آن در درون خویش تلاش نموده و با دشمنان اسلام در نبردی عقیدتی شرکت داشته باش. به یاد داشته باش که تنها راه برای شمرده شدن جزو گروه آشکار نجات یافته و یاری شده آنست که چنان باشی که پیامبر صلی الله علیه وسلم و یاران بزرگوارش بودند. آیا آن منهج ایمانی را با علم و عمل و اعتقاد در خویش متحقق و جلوه گر ساخته ای؟
شکی نیست که با یادآوری حالات گذشتگان همگی مان بی آبرو می گردیم. لیکن این قضیه مانع آن نیست که به مبارزه با نفس خویش اقدام نماییم. {وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ} (عنکبوت:۶۹) یعنی: ” و کسانى که در راه ما کوشیده‏اند به یقین راه‏هاى خود را بر آنان مى‏نماییم و در حقیقت‏ خدا با نیکوکاران است”. از قدیم گفته اند که مسیر هزاران فرسنگ با اولین قدمی که برداشته می شود، آغاز می گردد. پروردگار متعال ما را به خاطر ناتوانی مان سرزنش می نماید، بنابراین به این نکته باور داشته باش که “لا حول ولا قوه إلا بالله” یعنی (هیچ گردانیدن و هیچ نیرویی نیست مگر بوسیله ی خداوند). اما باید قبل از آراسته شدن به فضایل از پلشتی ها پاک گردی! از ایجاد حفره در کف کشتی برحذر باش، این کار مساوی است با غرق شدن کشتی با تمام مسافرانش در قعر دریا. نافرمانی ها و گناهان نابودگر و تباه کننده هستند و نافرمانی لشگر از شمشیر دشمنان زیان بارتر است.

تامل در ملکوت خداوند
تفکر درباره ی ملکوت آسمانها و زمین می تواند باعث راهنمایی انسان های سرگردان گردد. در هر چیزی نشانه ای ایست که به او می گوید خداوند یکتاست… بنگر و اندیشه نما که به چه سان آسمان ها را برافراشته و برابر ساخت و شب را گسترانیده و روز را از میان آن برآورد و سپس زمین را گرد آفرید و آبی بر آن جاری نمود و سبزه زارهایش را از آن رویانید.
به شگفتی آفرینش مخلوقات خداوند بنگر و ببین که چگونه کائنات با نظم دقیقی در حرکت است. (لا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ)  “یس:۴۰” یعنی: (نه خورشید را سزد که به ماه رسد و نه شب بر روز پیشى جوید و هر کدام در سپهرى شناورند)
در دعوت برترین اولین و آخرین انسان ها بیاندیش و در آن تامل نما! معجزات او از لحاظ طبی، نجومی، معرفتی و بلاغی بسیارند و بزرگترین معجزات قرآن کریم می باشد. همه چیز بر نبوت وی گواه است. اخلاق او، امتش، خبر دادن وی از غیب، دعاهای مستجابش و چیزی که در نزد اهل کتاب در مورد نبوت ایشان هست. { أَوَلَمْ یَتَفَکَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّهٍ إِنْ هُو إِلاَّ نَذِیرٌ مُّبِینٌ } یعنی: (آیا نیندیشیده‏اند که همنشین آنان هیچ جنونى ندارد او جز هشداردهنده‏اى آشکار نیست){اعراف:۱۸۴} با اندیشیدن به این ها ایمان و یقین به بزرگی این دین فزونی یافته و نمی توان بجز دعای زیر چیزی بیان کرد: ” رب توفنی مسلماً و ألحقنی بالصالحین…… اللهم اجعل صمتنا فکراً ونطقناً ذکراً ونظرنا عبراً.” یعنی اینکه: (پروردگارا! مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما… بار الها! سکوت ما را تفکر، و کلام ما را ذکر و یاد تو و نگاه ما را عبرت و پندآموزی قرار بده!)
در پایان تنها سپاس خداوند جهانیان می گوییم و بس!
و أخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین.

ترجمه: مسعود

مقاله پیشنهادی

هدف از کار کردن و رزق حلال به دست آوردن

فرد مسلمان هرکاری که می‌‌‌‌کند، هدفش این باشد که به فرمان و حکم الهی عمل …