أعوذ بالله من الشیطان الرجیــــم
بِسْـــــمِ اللهِ الـرَّحـْمـــنِ الـرَّحِـیــمِ
{وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّهٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ} (۵۹).
بعـد از این گفت وگوی طولانی که خدای عزوجل میان پیامبرش و معاندان دین حق ترتیب داد، اینک سیاق آیات به موضوع علم الهی میپردازد: «و کلیدهای غیب» یعنی: گنجینههای غیب. یا کلیدهای گنجینههای غیب «تنها نزد اوست، هیچ کس جز او آن را نمیداند» یعنی: احدی از خلقش به چیزی از امور غیبیای که او علم آنها را به خودش مخصوص ساخته، آگاهی ندارد.
این آیه، اباطیل و یاوهگوییهای کاهنان، منجمان، رمالان و دیگرانی را که مدعی دانستن اموری فراتر از حد و شأن خویش هستند، دفع میکند. در حدیث شریف آمده است: «هر کس نزد عراف (کاهن، منجم، رمال) برود و از او چیزی را سؤال کند، چهل شب از وی نمازی پذیرفته نمیشود». همچنین درحدیث شریف راجع به «علم غیب» آمده است: «کلیدهای غیب پنج چیز است که جز خدای سبحان کسی به آنها علم ندارد:
کسی جز خدا جلّ جلاله نمیداند که فردا چهکاری انجام میدهد.
کسی جز خدا جلّ جلاله نمیداند که در رحمها چیست «از اوصاف اخلاقی و ایمانیجنین».
کسی جز خدا جلّ جلاله نمیداند که باران چهوقت نازل میشود.
کسی جز خدا جلّ جلاله نمیداند که قیامت چهوقت برپا میشود.
و کسی جز خدا جلّ جلاله نمیداند که در کدام سرزمین میمیرد».
«و آنچه را در خشکی و دریاست» از نبات و حیوان و جماد و جواهر و عناصر وغیره «میداند» به علم تفصیلی «و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر این که آن را میداند» یعنی: هیچ برگی از هیچ درختی فرونمیافتد، مگر این که حق تعالی به آن آگاه است و شمار، زمان و مکان سقوط آن را میداند «و هیچ دانهای» نیست «در تاریکیهای زمین» یعنی: در اماکن تاریک آن، چون بطن زمین «و هیچ تر وخشکی نیست» این تعبیر، شامل تمام موجودات میشود «مگر این که در کتابی روشن ثبت است» که همانا لوح محفوظ، یا علم خداوند متعال میباشد.