أعوذ بالله من الشیطان الرجیــــم
بِسْـــــمِ اللهِ الـرَّحـْمـــنِ الـرَّحِـیــم
{وَإِن کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَن تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِی السَّمَاء فَتَأْتِیَهُم بِآیَهٍ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ (۳۵)}.
«و اگر رویگردانی آنان بر تو گران میآید» آری! رویگردانی قوم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از اجابت دعوت حق بر ایشان سخت گران میآمد و آن را بسیار بزرگ انگاشته بر آن سخت اندوهگین میشدند پس خدای سبحان به آن حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم روشنساخت که آنچه از رویگردانی کفار از دعوت حق میبینند، خواهناخواه روی دادنی است، بدان جهت که این کار در علم او سبقت گرفته است لذا اصلاح حالشان قبل از آن که او بدان اذن دهد، از توان آن حضرت صلّی الله علیه و آله و سلّم خارج است.آری! اگر رویگردانی آنان بر تو گران میآید؛ «پس اگر میتوانی که نقبی در زمین بجویی» تا از آن نقب برای آنان نشانه و معجزهای بیاوری «یا نردبانی درآسمان» بجویی «تا برای آنان معجزهای بیاوری» چنین کن! ولی چنین نتوانی کرد پس حزن و اندوه را کنار بگذار. آری! خدای سبحان در این امر که بهپیامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم معجزه حسی دائمی نداد، حکمت روشنی قرار داده است زیرا اگر اوبه پیامبرش معجزهای میداد که بهوسیله آن کفار را به ایمان آوردن ناچار سازد، در آن صورت، برای «تکلیف» که مدار آن بر ابتلا و امتحان بندگان است، هیچ معنی و موضوعیتی باقی نمیماند، به همین دلیل است که فرمود: «و اگر خدا میخواست، قطعا آنان را بر هدایت گرد میآورد» به شیوه اجبار و اکراه ولی او اینکار را نخواست بلکه موضوع را به انتخاب خود آنان وا گذاشت ـ و از آن خداست حکمت بالغه «پس از جاهلان نباش» زیرا شدت اشتیاقت به اجابت کفار و سختی اندوهت بر اعراض آنان ـ قبل از آن که خداوند متعال به ایمانشان اذن دهد ـ از کارکرد اهل جهل است و تو قطعا از آنان نیستی. یا: از کسانی نباش که این حقیقت را نمیدانند و حکمتهای بزرگ حق تعالی را در این کار درنمییابند.