قاضی ابوبکر بن طیب باقلانی و استاد ابواسحاق اسفرائینی و امام الحرمین و غیره بر این باورند که همه ی گناهان کبیره اند و هیچ گناهی صغیره نیست و این دو واژه از امور نسبی هستند، به این معنا که؛ هنگام مقایسه ی دو گناه با همدیگر هر گناهی که آثار ویرانگر و ضرر و زیانش فزونتر باشد گناه کبیره است و آنکه ضرر و زیانش کمتر باشد از گناهان صغیره محسوب می شود، مثلا با وجودیکه زنا از گناهان کبیره است اما در مقایسه با کفر و شرک گناهی صغیره بشمار می رود.
از عبدالله بن عباس رضی الله عنه نیز بیان شده است ایشان فرمودند:
« کل مانهی الله عنه فهو کبیره ».
دست یازیدن به هر عملی که خداوند از آن نهی فرموده گناه کبیره است (اسماعیل قاضی با سند صحیح ۴۰۶۵، و شعب الایمان بیهقی و تفسیر طبری).
{البته از ابن عباس رضی الله عنه قول دیگری ثابت شده و آن : (کل ما توعد الله علیه بالنار کبیره) یعنی: تمامی آنچه که خداوند انجام آنرا به آتش جهنم تهدید کرده باشد را کبیره است.[ابن ابی حاتم ۴۰۶۹]}.
اساس آرای این دسته از علماء بر مقوله ای استوار است که می گوید:
« لا تنظر الی صغر الذنب و لکن انظر من عصیت».
به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه بنگر که از چه ذاتی (باعظمت) نافرمانی کرده ای.
باید به این مطلب توجه داشت که انجام هر عملی که برخلاف رضا و دستور خداوند باشد گناه است و از این دیدگاه گناهانی که بر آن واژه ی صغیره اطلاق می شود در واقع صغیره نیستند، چه نافرمانی و معصیت الله و برخلاف رضای او عمل کردن در هر حال جرمی بس بزرگ و عظیم است و از آنجایی که هر گناه و مصیتی برخلاف رضای الله است این دسته از علما می گویند؛ همه گناهان کبیره اند.