مداهنه یعنی ترک نمودن امر به معروف و نهی از منکر و نرمی و آسانی با کافران و گنهکاران به خاطر دنیا. با اینکار آنچه بر مسلمان از غیرت به خاطر دین واجب است زایل میشود. و مثال برای آن الفت و مهربانی با اهل گناه و کافران و رفت و آمد با آنها در حالیکه آنها بر گناه یا کفر هستند و با اینکه قدرت آن را دارد آنها را انکار نمینماید.
الله تعالی میفرماید: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنۢ بَنِیٓ إِسۡرَٰٓءِیلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِیسَى ٱبۡنِ مَرۡیَمَۚ ذَٰلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّکَانُواْ یَعۡتَدُونَ ٧٨ کَانُواْ لَا یَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنکَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ ٧٩ تَرَىٰ کَثِیرٗا مِّنۡهُمۡ یَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْۚ﴾ [المائده: ۷۸-۸۰]. «از میان بنی اسرائیل آنان که کفر ورزیدند بر زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند این بدان خاطر بود که کفر ورزیدند و تجاوز نمودند. و از کار زشتی که مرتکب میشدند یکدیگر را باز نمیداشتند. آنچه میکردند کار بسیار بدی بود. بسیاری از آنان را میبینی که با کسانی که کفر ورزیدهاند دوستی میکنند».
مدارا کردن یعنی دفع شر و بدی با سخن نرم و ترک کردن غلظت و شدت یا اعراض و دروی از صاحب بدی هنگامی که ترس شر او میرود یا بزرگتر از آن حاصل میشود. مانند نرمی با جاهل در یادگیری علم، با فاسق در نهی از انجام کارش و ترک نمودن غلظت و تندی بر او و با سخن و کار نرم و آسان بر او انکار کردن است خصوصاً هنگامی که نیاز به مدارا کردن با او باشد.
در حدیث عائشه رضی الله عنها آمده است که: «أَنَّ رَجُلًا اسْتَأْذَنَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا رَآهُ قَالَ بِئْسَ أَخُو الْعَشِیرَهِ وَبِئْسَ ابْنُ الْعَشِیرَهِ فَلَمَّا جَلَسَ تَطَلَّقَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی وَجْهِهِ وَانْبَسَطَ إِلَیْهِ فَلَمَّا انْطَلَقَ الرَّجُلُ قَالَتْ لَهُ عَائِشَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ حِینَ رَأَیْتَ الرَّجُلَ قُلْتَ لَهُ کَذَا وَکَذَا ثُمَّ تَطَلَّقْتَ فِی وَجْهِهِ وَانْبَسَطْتَ إِلَیْهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَا عَائِشَهُ مَتَى عَهِدْتِنِی فَحَّاشًا إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْزِلَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ مَنْ تَرَکَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ شَرِّهِ)»[۱] «یک نفر از پیامبر صلی الله علیه وسلم اجازه ورود خواست هنگامی که او را دید، فرمود: از بدترین مردان قبیله است هنگامی که داخل شد پیامبر صلی الله علیه وسلم با ملایمت با او صحبت کرد. وقتی که آن مرد رفت. عائشه گفت: ای رسول خدا آنگاه که آن مرد را دیدی گفتی چنین و چنان است ولی بعداً با ملایمت با او صحبت کردی؟ فرمود: ای عائشه چه وقت از من فحش و ناسزا دیدهای؟ همانا در روز قیامت بدترین مردم کسی است که مردم به خاطر محفوظ ماندن از شرش به او کاری نداشته باشند». پس پیامبر صلی الله علیه وسلم با این مرد هنگامی که بر او داخل شد، بخاطر مصلحت دین با او مدارا نمود با اینکه آن مرد شری بود. این حدیث دلالت دارد بر اینکه مدارا کردن تضادی با دوستی کردن ندارد هنگامی که مصلحت و منفعت آن بیشتر باشد برای محفوظ ماندن از شر او یا برای الفت یا کم کردن شر میباشد. و این از راههای دعوت به سوی الله تعالی است. و از آن جمله مدارا نمودن پیامبر صلی الله علیه وسلم نسبت به منافقین در مدینه از ترس شرشان و الفت با آنها و غیر آنها است.
و این بر خلاف مداهنه است و جایز نمیباشد زیرا هدف از نرمی کردن با اهل شر به خاطر مصلحت دینی نیست بلکه به خاطر دنیا میباشد.
[۱] صحیح البخاری برقم (۶۰۳۲).