هر ملت و مذهب و هر تفکر و اندیشهای، برای ابراز وجود و اعلام همبستگی و وحدت ملی، قومی و مذهبی خود دارای یک شعار ممتاز و مخصوص است که بدون آن نمیتوان برای آن ملت و مذهب هویت مستقل و کاملی تصور نمود. اسلام نیز برای نشاندادن وحدت و یگانگی ملت خود «قبلۀ نماز» را شعار قرار داد که علاوه بر برآوردن مقصود اصلی، جامع و در برگیرندۀ بسیاری از اسرار و حکمتهای الهی مشخصه بارز و خاص و اسلام، مساوات، مشورت و وحدت عمل است. یعنی تمام مسلمانان یکسان و هم سو به نظر آیند، رکن اعظم دین اسلام، نماز است که بجاآوردن آن در شبانه روز پنج بار فرض گردیده، صورت اصلی نماز اینست که به طور دستجمعی و با جماعت ادا شود، به گونهای که هزاران نفر پشت سر یک فرد ایستاده از وی تبعیت کنند. به همین جهت در نماز جماعت یک نفر به عنوان امام و پیشوا انتخاب میشود و تمام حرکات مقتدیها به او وابسته است، لذا لازم است که مرکز توجه همه یکی باشد. بنابر همین ضابطه، برای نماز یک قبله تعیین گردید و چنان عظمت و اهمیتی به آن داده شد که روکردن به سوی آن آدمی را از دایرۀ کفر و شرک خارج میکند. یهود و مسیحیان بیت المقدس را قبلۀ خود میدانستند، زیرا که وجود ملی و مذهبی آنان به آن مکان وابسته بود، ولی برای جانشینان و پیروان ابراهیم بتشکن، میبایست کعبه که یادگار ابراهیم و بزرگترین مظهر توحید خالص است، قبله قرار میگرفت.
قبل از هجرت به مدینه و تا زمانی که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در مکه اقامت داشتند، دو امر مهم در پیش روی داشتند: نخست، دعوت مردم به دین اسلام و تبلیغ وحدت مسلمین و زدودن آثار شرک و بتپرستی در میان مردم؛ دوم اینکه به منظور تأسیس و تجدید ملت ابراهیمی نیاز بود که «کعبه» قبله قرار گیرد، ولی این مشکل وجود داشت که آنچه هدف اصلی از قبله است یعنی «امتیاز و اختصاص» باقی نماند؛ زیرا که مشرکین و کفار نیز کعبه را قبلۀ خود میدانستند. از این جهت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم روبروی مقام ابراهیم میایستادند و به سوی بیت المقدس نماز میخواندند، بدین طریق روی ایشان به سوی هردو قبله قرار میگرفت. در مدینه قبل از ظهور اسلام و هجرت پیامبر صلی الله علیه و سلم به این شهر دو گروه از مردم زندگی میکردند: گروه اول مشرکین بودند که قبله آنان خانه کعبه بود، دومین گروه اهل کتاب بودند که به سمت بیت المقدس نماز میگزاردند، در مقابل آیین مشرکان، آیین یهود و مسیحیان ترجیح داشت. از این جهت آن حضرت صلی الله علیه و سلم پس از ورود به مدینه تقریباً تا مدت شانزده ماه رو به سوی بیت المقدس کرده نماز میخواندند؛ ولی هنگامی که اسلام در مدینه گسترش یافت، نیازی نبود که قبلۀ اصلی رها شده به سوی بیت المقدس نماز بخوانند. بنابراین، آیۀ ذیل نازل گردید و قبله تغییر یافت:([۱])
﴿وَمِنۡ حَیۡثُ خَرَجۡتَ فَوَلِّ وَجۡهَکَ شَطۡرَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِۚ وَحَیۡثُ مَا کُنتُمۡ فَوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ شَطۡرَهُۥ﴾ [البقره: ۱۵۰].
«پس رویت را به سوی مسجد الحرام بگردان و هرکجا باشید روی خود را به سوی او گردانید».
یهود از تغییر قبله به سمت خانه کعبه سخت خشمگین شدند، آنها در مقابل مشرکان ادعای برتری، مذهبی و دینی داشتند و قبل از اسلام مشرکان نیز به برتری و مقام دینی آنان معترف بودند، حدی که طبق روایت ابوداود: کسانی که فرزندانشان زنده نمیماندند، نذر میکردند که اگر فرزند آنان زنده باقی بماند او را به کیش یهود درآورند، اسلام بر این امتیاز دینی آنان ضربه وارد کرد، اما چون قبلۀ اسلام در وهلۀ اول بیت المقدس بود، آنها فخر میکردند که اسلام نیز به قبلۀ آنها ارج نهاده و مسلمانان به سوی آن روی کرده نماز میگزارند. هنگامی که این امتیار ظاهری نیز از آنان سلب شد و جهت قبله تغییر یافت، کاسۀ خشم و حسادت آنان لبریز گشت و این اتهام را مطرح کردند که چون محمد در هر امری قصد مخالفت با ما را دارد، از این جهت قبله را نیز با همین قصد تغییر داده است. تعدادی از مسلمانان ساده لوح و ضعیف الایمان از تغییر قبله دچار تردید شده و میپنداشتند که قبله باید غیر قابل تغییر باشد تا دلالت بر عدم استقلال و تزلزل اعتقاد نکند. روی این اساس، پیرامون حقیقت قبله و نیاز به آن و مصلحتهای تغییر قبله، آیاتی چند نازل شد و تردیدها و مشکلات را در این باره از بین برد:
﴿۞سَیَقُولُ ٱلسُّفَهَآءُ مِنَ ٱلنَّاسِ مَا وَلَّىٰهُمۡ عَن قِبۡلَتِهِمُ ٱلَّتِی کَانُواْ عَلَیۡهَاۚ قُل لِّلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ یَهۡدِی مَن یَشَآءُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١۴٢ وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّهٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَهَ ٱلَّتِی کُنتَ عَلَیۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن یَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن یَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیۡهِۚ وَإِن کَانَتۡ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِینَ هَدَى ٱللَّهُۗ﴾ [البقره: ۱۴۲].
«افراد نادان اعتراض میکنند که قبله مسلمانان را چه کسی تغییر داد، بگو مشرق و مغرب مال خداست و کعبه را برایت قبله قرار دادیم تا معلوم شود چه کسانی از پیامبر پیروی میکنند؛ و چه کسی به عقب برمیگردد. بدون تردید این امر بسیار سنگین و ناگوار خواهد بود، مگر برای آنانی که خداوند هدایت کرده است».
﴿لَّیۡسَ ٱلۡبِرَّ أَن تُوَلُّواْ وُجُوهَکُمۡ قِبَلَ ٱلۡمَشۡرِقِ وَٱلۡمَغۡرِبِ وَلَٰکِنَّ ٱلۡبِرَّ مَنۡ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَٱلۡمَلَٰٓئِکَهِ وَٱلۡکِتَٰبِ وَٱلنَّبِیِّۧنَ وَءَاتَى ٱلۡمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِۦ ذَوِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡیَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰکِینَ وَٱبۡنَ ٱلسَّبِیلِ وَٱلسَّآئِلِینَ وَفِی ٱلرِّقَابِ﴾ [البقره: ۱۷۷].
«رو کردن به شرق و غرب (به خودی خود) کار ثوابی نیست؛ بلکه ثواب این است که آدمی بر الله، روز آخرت، فرشتگان، کتابهای آسمانی و پیامبران ایمان آورد و مال خود را برای محبت او به خویشاوندان، یتیمان، مساکین، مسافران، سؤالکنندگان و آزادکردن غلامان بدهد».
در آیات نخست خداوند فرمود: قبله به ذات خود مقصود نیست، برای عبادت خداوند جهت شرق و غرب یکسان است، خدا در هرجا و هرسمت و هرجهت موجود است. سپس ضرورت تعیین قبله را بیان فرمود که رو به سوی قبلهکردن شعار ویژهای است که مسلمانان واقعی و نمایشی و تظاهری را از یکدیگر جدا میکند، بسیاری از افراد یهود بودند که منافقانه تظاهر به قبول اسلام میکردند و در صفهای مسلمانان نماز میخواندند، ولی مار آستین اسلام و مسلمانان بودند، وقتی قبله از بیت المقدس به بیت الله تغییر یافت، راز نفاق و دورویی آنان کاملاً آشکار شد، برای هیچ فردی از یهود گوارا و قابل تحمل نبود که رابطهاش با آنچه که اساس ملیت، مذهب و وجود او تلقی میشود، (یعنی بیت المقدس) قطع شود. سپس خداوند به صورتی دیگر این مطلب را روشن و بیان فرمود که: «رو کردن به سوی قبلۀ خاصی، ثواب و نیکی حقیقی نیست، بلکه ثواب و نیکی در حقیقت عبارت است از ایمان و اعمال صالحه».
[۱]– آنچه در این موضوع ذکر شده از صحیح بخاری، حدیث قبله نماز و فتح الباری اخذ گردیده است.