بدعت: روشی نوپیدا و خود ساخته ای که شبیه دین است و با زیاده روی در عبادتِ الله اجرا می گردد.
طریقه: راه و روشی که برای حرکتِ بر آن، ترسیم گردد.
دین: عقاید و عبادات و معاملات و اخلاقیاتی که الله متعال بر زبان پیامبر صل الله علیه و سلم شروع گردانده است.
طریقه یا راه، به دین مقیّد شده است تا که آن چه در امور دنیا اختراع می شود از تعریف ما بیرون گردد. چرا که به اختراعات مادی بدعت نمی گویند.
اختراع یعنی: آن چیزی که در اصلِ شریعت جایی نداشته است. با این قید هر آن چه وابسته به دین است و در ابتدای امر چنین به ذهن می آید که بدعت است، از تعریف ما جدا می گردد. مانند علم نحو، اصول فقه و دیگر علوم که در خدمت شرع است. گر چه این علوم در صدر اسلام یافت نمی شد، لیکن چون در اصلِ دین جایی دارد، بدعت نامیده نمی شود.
بدعت نه در حقیقت، بلکه فقط در صورت، شبیه روش شرعی است. مانند خاص نمودن نیمه ی شعبان برای روزه داری و یا قیام اللیل در شعبان که روشی بدعت است اما این روز و شب ها ، شبیه روزها و شبهایی است که خود شریعت آن ها را برای روزه و یا شب زنده داری خاص نموده است؛ همانند: روزه ی عاشورا، روزهای نخست ذی الحجه و یا برپا داشتن شب قدر در آخر ماه مبارک رمضان. مبتدع چنین کاری را از خود ساخته که آن را شبیه سنت نماید، تا بتواند دیگران را بفریبد. یا آن بدعت به اسم سنت بر او پوشیده مانده است. چرا که انسان هرگز دنبال کاری نمی افتد که شبیه عملِ شرعی نباشد. زیرا با این بدعت سودی را جلب نکرده و زیانی را از خود دفع نمی کند و دیگران هم سخنش را اجابت نمی کنند. از این رو مبتدع با اموری که به گمانش موافق با شریعت است، به یاری بدعتش می شتابد. حتی اگر شده ادعا می کند به فلان شخص که جایگاهش در میان اهلِ کمال معروف است، اقتدا کرده است.لذا باید حتماً تلاش نمود که بدعت هم شکلِ امور شرعی باشد، تا بتوان آن را غالب نمود. و باید با بَرَند و مارک دینی تولید و اختراع گردد و مبتدع باید در قانون گذاری، همانند و هم-گونِ شریعت باشد.
با این قید که بدعت (یعنی زیاده روی در عبادتِ الله) می خواهد بگوید: این قید یعنی تمامِ معنا و مفهوم بدعت. زیرا هدف از تشریع و وضع آن هم همین بوده است. به این دلیل که اصل در بدعت این است که پیوسته باید مشغول عبادت بود و به این کار ترغیب و تشویق نمود. یعنی مبتدع همین معنا را در سر می پروراند. او به این نتیجه نرسیده و برایش روشن نشده است که عباداتِ تعریف شده توسطِ شریعت، برای انجام کافی است. پس با عدم درک این مسئله هر آن چه را که خود خواسته است، به عنوان عبادت بر مردم تحمیل می نماید.
با این توضیح، عادت ها در معنای بدعت داخل نیست. پس هر آن چه در غالب برنامه ای جدید که از روش های دینی است و شبیه موارد مشروع است و به قصد عبادت نباشد، بدعت نامیده نمی شود. مانند: تصویب مالیات به مقدار مشخص و نسبت های معین شده که شبیه به وجوب زکات است. ضرورت خاصی هم باعث چنین کاری نشده است. پس این چنین عملی بدعت محسوب نمی شود .
خلاصه: بدعت از منظر شریعت به آن چه بعد از رسول الله نوآوری شده باشد، که بر تأویل نادرست یا شبهه ای نا معتبر، این چیزِ جدید دین و شریعت محسوب شود. لذا مبتدع قانون گذار و پیرو هوای نفس خویش می باشد که خود را شبیه و همتای الله قرار داده است. پس بدعت با این تعریف، صد در صد نکوهیده و مردود است.