علت قادح[۱]:
یعنی بعد از بحث و بررسی در حدیث، سببی یافت میشود که (آن سبب خفی) قبول حدیث را معیوب و مخدوش میکند.[۲] مثلا مشخص شود که سند حدیث منقطع است، یا موقوف است، و یا (در سلسله راویان آن یک یا چند) راوی فاسق یا بد حفظ داشته باشد، یا راوی مبتدع باشد و حدیث، بدعت وی را تقویت میکند، و همانند آنها؛ که در اینصورت بدلیل وجود علتی قادح (معلول بودن حدیث) حکم به صحت حدیث نمیشود.
مثلا در حدیث ابن عمرس که پیامبر ج فرمود: «لا تقرأ الحائض ولا الجنب شیئاً من القرآن».[۳] یعنی: فرد حائض و جنب هیچ چیزی از قرآن تلاوت نکند. این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته: حدیث را نمیشناسیم جز از طریق اسماعیل بن عیاش از موسی بن عقبه از نافع از ابن عمر.
این درحالیست که ظاهر سند حدیث سالم است، اما حدیث معلول گشته است؛ زیرا روایت اسماعیل بن عیاش از اهل حجاز ضعیف است و این حدیث هم از این دسته از روایات اوست[۴]، بنابراین، حدیث به سبب وجود علتی قادح ناصحیح است.
البته اگر در حدیث علتی وجود داشت که قادح نباشد، آنگاه منعی در صحت حدیث یا حسن بودن آن ایجاد نمیکند.
مثلا در حدیث ابو ایوب انصاریس که پیامبر ج فرمود: «مَن صام رمضان ثم أتبعه ستًّا مِن شَوال کان کصیام الدَهر».[۵] یعنی: هرکس روزه ماه رمضان را بگیرد سپس بدنبال آن شش روز از شوال را نیز روزه باشد مانند آنست که یک سال کامل روزه گرفته باشد.
این حدیث را مسلم از طریق سعد بن سعید روایت کرده است و حدیث به سبب وجود سعد معلول گشته است، زیرا امام احمد وی را تضعیف کرده است. اما این علت غیر قادح است، زیرا بعضی از ائمه او را ثقه شمردهاند، و علاوه بر این، حدیث دارای متابعی است (که حدیث را تقویت میکند)، و آوردن حدیث توسط مسلم در کتابش دلیلی بر این است که این حدیث نزد وی صحیح بوده و علت آن غیر قادح است.
[۱]– قادح: عیب دار، فساد.
[۲]– با این وجود در نظر اول حدیث بدون عیب بنظر میرسد و ظاهر آن سالم است و این توهم را ایجاد میکند که حدیث صحیح است، و لذا اینجاست که گفته میشود: علت خفی احادیث را جز محدثان متبحر و تیزبین شناسایی نمیکنند.
[۳]– روایت ترمذی (۱۳۱) کتاب طهارت، ۱۳۱- باب آنچه که در مورد جنب و حائض آمده که آن دو قرآن قرائت نکنند. و حدیث را به سبب وجود «اسماعیل بن عیاش» ضعیف دانسته است. ابن ماجه(۵۹۵) و حافظ ابن حجر نیز در «فتح الباری» (۱/۴۰۹) و ذهبی در «السیر»(۶/۱۱۸) و «المیزان» حدیث را تضعیف کردهاند.
[۴]– ائمهی حدیث فرمودهاند که روایات اسماعیل بن عیاش از اهل حجاز و عراق ضعیف است برخلاف روایات او از اهل شام که مقبول هستند و خود موسی بن عقبه شامی است. امام بخاری/ میگوید: «إذا حدّث إسماعیل عن أهل بلده فصحیح وإذا حدّث عن غیرهم ففیه نظر». یعنی: هرگاه اسماعیل بن عیاش از اهل سرزمین خود – شام – روایت نمود، صحیح است ولی اگراز غیر آنها باشد محل نظر است. و در حدیث مذکور موسی بن عقبه از اهل مدینه است، بنابراین، چون اسماعیل بن عیاش این حدیث را از اهل حجاز نقل کرده، پس مقبول نیست.
[۵]– روایت مسلم (۱۱۶۴) کتاب الصیام، ۳۹- باب استحباب روزهی شش روز از ماه شوال بدنبال رمضان. قرطبی در تفسیر خود (۲/۳۳۱) میگوید: حدیث حسن صحیح است، و از حدیث سعد بن سعید انصاری مدنی است و کسیست که بخاری از او چیزی روایت نکرده است. و ابن ملقن در «تحفه المحتاج» (۲/۱۱۲) گفته: این حدیث دارای شواهدی است. و نگاه کنید به: «خلاصه البدر المنیر» (۱/۳۳۶)، و«سبل السلام».