سنّت در لغت، معنایی و در اصطلاح فقها، معنایی و در اصطلاح اصولیون، معنایی دیگر دارد:
- در لغت، به معنی روش رایج و معمول است که بر آن محافظت شده، عمل بر مبنای مفهوم آن، تکرار میشود، مانند این قول الهی که میفرماید: ﴿سُنَّهَ ٱللَّهِ فِی ٱلَّذِینَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ ٱللَّهِ تَبۡدِیلٗا۶٢﴾ [الأحزاب: ۶۲]، «این سنّت الهی در مورد پشتیبان جاری بوده است و تو در سنّت خدا دگرگونی نخواهی دید». و سنّت انسان، طریقه و روشی است که انسان در کارهای خود به آن ملتزم است و آن را رعایت میکند، خواه این التزام در آن چیزی باشد که فرد به خاطر آن مورد ستایش قرار میگیرد و خواه در آنچه او بر آن نکوهش خواهد شد.
- در اصطلاح فقها، بنابه تعریف برخی از فقها: هر نوع عبادت نافله (مستحب) نقل شده از پیامبرج است، یعنی عباداتی که انجام آن واجب نیست[۱] لکن چیزی که از کتب فقه برمیآید، این است که: سنّت در نزد فقها، بر عبادات و دیگر چیزهای مندوب (مستحب) اطلاق میشود و گاهی هم، فقها لفظ «سنت» را در چیزی استعمال میکنند که مقابلِ معنای بدعت است و اگر عمل کسی بر طبق عملِ رسول خدا ج باشد، میگویند: فلانی بر سنّت است و اگر عمل وی برخلاف عملِ آن حضرت باشد، میگویند: فلانی بر بدعت است.
- در اصطلاح اصولیون، هرچیز دیگری غیر از قرآن است که از رسول خداج صادر شده است، خواه قول باشد و خواه عمل و خواه تقریر (تأیید)[۲]. سنّت به این معنا یکی از ادلّهی احکام و یکی از مصادرِ تشریع است.
[۱]– شوکانی، ص ۳۳٫ آمدی ۱/ ۲۴۱٫
[۲]– حاشیه الإزمیری ۲/ ۱۹۶؛ آمدی ۱/ ۲۴۱٫ جعفریه اقوال و افعال و تقریرات ائمه خود را نیز جزء سنّت به حساب میآورند. نک: محاضرات فی أصول الفقه الجعفری، ابوزهره، ص ۱۲۲٫