استحسان در لغت، به معنیِ نیک تلقیکردن یک چیز است و نیز، بر آنچه که انسان دوست دارد و به آن میل پیدا میکند، گرچه این امر نزد دیگران هم قبیح باشد، اطلاق میشود.
در اصطلاح، در مورد آن تعاریف زیادی وجود دارد،[۱] از جمله، بزدوی میگوید: «استحسان عدول و انصراف از موجبِ یک قیاس به قیاسی قویتر از آن، یا تخصیص یک قیاس با دلیلی قویتر از آن است».
فقیه حلوانی حنفی میگوید: «استحسان ترک قیاس به خاطر وجود دلیلی قویتر از آن در قرآن یا سنّت و یا اجماع است».
امام کرخی از علمای حنفی میگوید: «استحسان این است که انسان به گونهای که در نظایرِ یک مسأله حکم داده است، برای آن مسأله حکم ندهد، بلکه خلاف حکم آن نظایر را برای آن ثابت کند، با استناد به دلیلی که مقتضیِ عدول از دادنِ آن حکم اولیه است».
ابن العربی مالکی در تعریف آن میگوید: «استحسان به معنی ترجیح ترک مقتضای دلیل از طریق استثنا و رخصت به خاطر وجود دلیلی است که با برخی از مقتضیات دلیل اول تعارض دارد».
برخی از حنابله هم در تعریف آن گفتهاند: «استحسان به معنیِ کنار زدنِ حکم یک مسأله از نظایر آن با توجّه به یک دلیل خاص شرعی است».
[۱]– روضه الناظر ۱/ ۴۰۷ به بعد، آمدی ۴/ ۲۰۹ به بعد. کشف الأسرار ۴/ ۱۱۳۲؛ المسوده، ص ۴۵۵٫