“تصوف و عرفان از دیدگاه اسلام” ۳

برگرفته از ” روش عملی تزکیه در پرتو قرآن و سنت”

 تألیف: دکتر عمر سلیمان عبدالله الاشقر

 ترجمه: رسول ابوالمحمدی

بحث یکم: اهمیت تزکیه نفس‌ها

خداوند با ارسال پیامبران و نازل‌کردن کتاب‌هایش، زمینه‌ای را فراهم کرده تا مردم نفس خود را تزکیه کرده و آن را اصلاح کنند و آن هم تنها از این طریق محقق می‌گردد که وظیفه عبودیت را در برابر خداوند به انجام برسانند.
بندگانی که به تزکیه نفس خود می‌پردازند، از این طریق زمینه‌ای را فراهم می‌آورند تا نفس خود پاک و مطهر و نورانی بماند. همچنان‌که کوتاهی و کم‌کاری در امر تزکیه نفس، افتادن در ورطه فساد، نفس را آلوده، فاسد و تباه می‌گرداند.

از جلوه‌های رحمت خداوند بر بندگانش این است که بوی گند و تعفن نفس‌های آلوده، پلید و متعفن پخش نمی‌شود وگرنه مردم توان معاشرت با یکدیگر را نداشتند و نمی‌توانستند با هم ارتباط داشته باشند. شاعر چه نیکو گفته است که: قد أحسن الله بنا إن الخطایا لا تفوح

به راستی خداوند به ما نیکی کرده است، که بوی گناهان برملا نمی‌شود.
البته این راز پوشیده آشکار می‌گردد. هنگامی که انسان زندگی دنیا را بدرود گفت و وارد عالم برزخ گردید، ارواح پاک و تزکیه‌یافته بوی خوش خود را به اطراف می‌پراکنند و عطر خود را پخش می‌نمایند.

رسول الله به ما خبر داده است که (روح عبد مؤمن هنگام خروج از بدن بوی خوشی از آن بلند می‌شود که همانند بهترین مِسک‌ها و عطرها است. هرگاه روح مذکور توسط ملائکه به جایگاه معنوی و مخصوص برده شود، در حین عبور دسته‌هایی از ملائکه سؤال می‌کنند این روح پاک و مطهر کیست؟ گفته می‌شود: «روح فلانی پسر فلانی است. با بهترین اسم‌هایی که نزد صاحبش محبوب بوده، او را صدا می‌زنند» .

امّا از ارواح پلید و آلوده‌ای که صاحبان‌شان در دنیا آن‌ها را پلید و آلوده به گناه و معصیت نموده‌اند، از آن‌ها بوهای گند و متعفن بلند می‌شود و فرشتگانی را که برای قبض آن‌ها حضور پیدا می‌کنند، از بدی بو و گندیدگی اذیت می‌شوند و هنگام عبور، برای رفتن به جایگاه خودش، ملائکه ی مسیر عبور را هم اذیت می‌نمایند.

تازه هنگامی که خداوند بندگانش را حشر می‌کند، آشکارشدن فساد و صلاح ارواح ظاهرتر و واضح‌تر می‌گردد. هر نوع بویی که از ارواح بندگان بلند می‌شود، نشانه ی پاکی یا آلودگی ارواح است. به طوری که صلاح و فساد، سایه ی خود را بر چهره ی صاحبش می‌افکند. چهره ی صاحب نفس‌های باایمان و تزکیه‌یافته درخشان و نورانی است و چهره ی صاحب نفس‌های آلوده، سیاه و ظلمانی است.

﴿وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَهِ تَرَى ٱلَّذِینَ کَذَبُواْ عَلَى ٱللَّهِ وُجُوهُهُم مُّسۡوَدَّهٌ﴾ [الزمر: ۶۰].  
«کسانی که بر خدا دروغ می‌بندند، روز قیامت آنان را خواهی دید که رویشان سیاه است».
﴿یَوۡمَ تَبۡیَضُّ وُجُوهٞ وَتَسۡوَدُّ وُجُوهٞۚ فَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱسۡوَدَّتۡ وُجُوهُهُمۡ أَکَفَرۡتُم بَعۡدَ إِیمَٰنِکُمۡ فَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَ بِمَا کُنتُمۡ تَکۡفُرُونَ ١٠۶ وَأَمَّا ٱلَّذِینَ ٱبۡیَضَّتۡ وُجُوهُهُمۡ فَفِی رَحۡمَهِ ٱللَّهِۖ هُمۡ فِیهَا خَٰلِدُونَ ١٠٧﴾ [آل‌عمران: ۱-۶-۱۰۷].
«روزی، روهایی سفید و روهایی سیاه می‌گردند. و اما آنان که روهایشان سیاه است آیا بعد از ایمان خود کافر شده‌اند؟ پس به سبب کفری که می‌ورزیده‌اند عذاب را بچشند و امّا آنان که روهایشان سفید است، در رحمت خدا غوطه‌ورند و جاودانه در آن ماندگارند».
﴿وُجُوهٞ یَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَهٌ ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَهٞ ٢٣ وَوُجُوهٞ یَوۡمَئِذِۢ بَاسِرَهٞ ٢۴ تَظُنُّ أَن یُفۡعَلَ بِهَا فَاقِرَهٞ ٢۵﴾ [القیامه: ۲۲-۲۵].
«در آن روز چهره‌های شاداب و شادانند * به پروردگار خود می‌نگرند * و در آن روز، چهره‌هایی درهم کشیده و عبوسند * چرا که آنان می‌دانند که به بلا و عذاب کمرشکنی گرفتار می‌آیند».

گاهی در عالم حیات و قبل از آخرت، پاکی و معطر بودن ارواح و فساد آنها آشکار می‌گردد. بعضی از آنهایی که در عبادت و بندگی به مرحله کمال رسیده‌اند، بوی معطر از آنها بلند می‌شود. اگرچه خودشان احساس نمی‌کنند. همچنان که حال رسول الله چنین بود.
به تواتر رسیده است که از اجساد شهدا هنگام شهادت‌شان و حتی بعد از دفن و از قبرهای‌شان بوهای معطری بلند شده است. این قضیه تنها مختص به شهدا نیست، بلکه از قبر بعضی از علماء مسلمان چنین بویی متصاعد شده است.

همچنانکه بوی بد از اجساد خبیث آنان که گمراه بوده و دیگران را گمراه کرده‌اند و غرق در فساد شده‌اند بلند می‌شود. تا جایی که بعضی از آنان چنان وضعی پیدا می‌کنند که حتی دوستان و نزدیکانشان توان غسل‌دادن و دفنشان را ندارند. اگرچه مدت زیادی از مرگشان سپری نشده باشد.

مدیر۱ گفتمان و هم اندیشی, [۱۰.۰۱.۱۷ ۱۹:۵۸]
کسانی که در دین‌شان بصیرت پیدا می‌کنند، آثار گناه را که بر چهره مرمین نقش بسته است، همچنین سوگندهای شان که بر پلیدی سخن و فساد اعمالشان دلالت دارد، مشاهده می‌کنند، امّا آثاری که بر چهره متقیان ترسیم می‌شود، ظاهرتر از آن است که ذکر شود، زیرا آنها اثاری هستند که اطمینان، آرامش، زیبایی و نور را در چهره صاحبانشان رسم می‌کنند. جلوه‌گاه این آثار نیز در آخرت راضی‌بودن نفس و نورانی‌بودن سیما و نورهایی است که روشنی‌بخشی مسیر حرکت آنان و عبورشان از پل صراط و داخل‌شدن در بهشت است.

شریعت مقدس اسلام، روش «تزکیه» و «تدسیه» و آلوده‌سازی را برای بندگان بارز و برجسته ساخته است و نص صریح آیات و احادیث پیامبر بیانگر این است که علم و اعمال ما در نفسهایمان تأثیر بسزایی دارد. به طوری که یا عامل تزکیه نفس و یا عامل «تدسیه» و پلیدی نفس می‌باشند.

در حدیثی که امام مسلم در صحیحش از حذیفه بن یمان روایت می‌کند، چنین آمده است که پیامبر می‌فرماید:  
«تُعْرَضُ الْفِتَنُ عَلَى الْقُلُوبِ کَالْحَصِیرِ عُودًا عُودًا، فَأَیُّ قَلْبٍ أُشْرِبَهَا نُکِتَ فِیهِ نُکْتَهٌ سَوْدَاءُ، وَأَیُّ قَلْبٍ أَنْکَرَهَا نُکِتَ فِیهِ نُکْتَهٌ بَیْضَاءُ حَتَّى تَصِیرَ عَلَى قَلْبَیْنِ عَلَى أَبْیَضَ مِثْلِ الصَّفَا فَلاَ تَضُرُّهُ فِتْنَهٌ مَا دَامَتْ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ، وَالْآخَرُ أَسْوَدُ مُرْبَادًّا کَالْکُوزِ مُجَخِّیًا، لاَ یَعْرِفُ مَعْرُوفًا وَلاَ یُنْکِرُ مُنْکَرًا إِلاَّ مَا أُشْرِبَ مِنْ هَوَاهُ» .
«فتنه‌ها به جوانب و اطراف قلبها لحظه‌به‌لحظه عارض می‌شوند و تکرار می‌گردند. همان طوری که حصیر تارتار و رشته‌رشته بافته می‌شود و به هم می‌چسبد. هر قلبی در معرض فتنه‌ها قرار گیرد، فتنه‌ها وارد قلب می‌شوند. لکه و خال سیاهی در قلب نقش می‌بندد و هر قلبی که آن را رد کرد، لکه و نقطه‌ای درخشان در آن نمایان می‌شود. تا کار به جایی می‌رسد که قلبها به دو قسم تقسیم می‌شوند، قلبی آن چنان درخشان و سفیدمانند سنگ سخت که تا ادامه آسمان و زمین، هیچ فتنه‌ای در آن مؤثر نیست. دیگری سیاه و خاکستری مانند کوزه سرازیر و سرنگون‌شده که نه معرفی می‌شناسد و نه منکری را انکار می‌کند. مگر چیزی که بر مبنای هوا و آرزو وارد آن گردد».
مصداق این حدیث، در کتاب خدا آمده است که می‌فرماید:  
﴿کَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا کَانُواْ یَکۡسِبُونَ ١۴﴾ [المطففین: ۱۴].
«هرگز! هرگز! اصلاً کردار و تلاش زشت ایشان دل‌هایشان را زنگ زده کرده است».

تمامی باورهایی که به آن اعتقاد داریم و اعمالی که آن را انجام می‌دهیم در نفس ما تأثیر بسزایی دارند و این تأثیر به جایی می‌رسد که قلب‌هایی که خداوند متعال آن را جایگاه عقل، اندیشه، آرامش، ایمان، مهربانی، رحمت و توبه قرار می‌داده! می‌میرد یا مریض می‌شود و به فرموده ی قرآن:  
﴿لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا﴾ [الأعراف: ۱۷۹].
«آنها دل‌هایی دارند که بدانها نمی‌فهمند».
﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ أَمۡ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقۡفَالُهَآ ٢۴﴾ [محمد: ۲۴].
«آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند، یا اینکه بر دل‌هایی قفل‌های ویژه‌ای زده‌اند؟».
﴿هُوَ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ ٱلسَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ [الفتح: ۴].
«خدا است که به دل‌های مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده‌است…».
﴿وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡ﴾ [الحجرات: ۱۴].
«هنوز ایمان به دل‌هایتان راه نیافته… ».
﴿وَجَعَلۡنَا فِی قُلُوبِ ٱلَّذِینَ ٱتَّبَعُوهُ رَأۡفَهٗ وَرَحۡمَهٗ﴾ [الحدید: ۲۷].
«در دل پیروان عیسی مهر و عطوفت را قرار دادیم، پیروان او رهبانیت سختی را پدید آورند».
﴿وَجَآءَ بِقَلۡبٖ مُّنِیبٍ﴾ [ق: ۲۳].
«با دلی توبه‌کار (به محضر او) بیاید».

آری، گاهی قلب‌ها مریض می‌شوند، یا می‌میرند و کار به جایی می‌رسد که قادر به انجام وظیفه‌ای که برای آن خلق شده است، نیستند. در این صورت قلب سلیم و خالی از امراض به و صفت متصف می‌گردد: اوّلی شرم وحیا، دوّمی نور و درخشش.
﴿أَوَ مَن کَانَ مَیۡتٗا فَأَحۡیَیۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا یَمۡشِی بِهِۦ فِی ٱلنَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُۥ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَاۚ کَذَٰلِکَ زُیِّنَ لِلۡکَٰفِرِینَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٢٢﴾ [الأنعام: ۱۲۲].
«آیا کسی که مرده‌ای بوده است و ما او را زنده کرده‌ایم و نوری فرا راه او داشته‌ایم که در پرتو آن، میان مردمان راه می‌رود. مانند کسی است که به مَثَل‌گویی در تاریکی‌ها فرو رفته است و از آن تاریکی‌ها نمی‌تواند بیرون بیاید».

مدیر۱ گفتمان و هم اندیشی, [۱۰.۰۱.۱۷ ۱۹:۵۹]
این قلب زنده و نورانی همان قلب سلیم است. چنان که حضرت ابراهیم می‌فرماید: ﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ ٨٧ یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ ٨٩﴾ [الشعراء: ۸۷-۸۸].  
«و مرا خوار و رسوا مدار در روزی که برانگیخته می‌شوند * آن روزی که اموال سودی نمی‌رساند * بلکه تنها کسیکه با دل سالم به پیشگاه خدا آمده باشد».
و خداوند در مورد مریضی قلب‌ها می‌فرماید:  
﴿فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٞ فَزَادَهُمُ ٱللَّهُ مَرَضٗا﴾ [البقره: ۱۰].
دل دلهایشان بیماری است و خداوند بیماری ایشان را فزونی می‌بخشد».

گاهی مرض قلب شدت پیدا می‌کند، و قلب را کور و نابینا می‌کند و دیگر نور قرآنی را از دست می‌دهد. به فرمایش قرآن:  
﴿فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰکِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِی فِی ٱلصُّدُورِ﴾ [الحج: ۴۶].
«چرا که این چشمها نیستند که کور می‌گردند، بلکه این دل‌های درون سینه‌ها هستند که نابینا می‌شوند».

در چنین شرایطی انسان نه از خیری که به آن امر شده نفع می‌برد، و نه از شرّی که از آن برحذر گردیده، بلکه نسبت به حقایق کور وکر می‌گردد و به قول قرآن:
﴿وَٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَا صُمّٞ وَبُکۡمٞ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ﴾ [الأنعام: ۳۹].
«آنان که آیات ما را تکذیب می‌دارند کرانند و لالانند در تاریکی‌ها».
﴿لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا یَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡیُنٞ لَّا یُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا یَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰئِکَ کَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ أُوْلَٰئِکَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ﴾ [الأعراف: ۱۷۹].
«آنان دل‌هایی دارند که بدانها نمی‌فهمند و چشم‌هایی دارند که بدانها نمی‌بینند و گوش‌هایی دارند که بدانها نمی‌شنوند. اینان همسان چهارپاینند و بلکه سرگشته‌ترند. اینان واقعاً بی‌خبر هستند».

این حالت در مفاهیم قرآنی بیانگر مرگ قلب است، چراکه خداوند قلب را خلق کرده است که با آن تفقّه نماید، عبرت بگیرد و تدبّر کند و با آن خیر را دوست داشته باد و به آن امر کند و شرّ را ناپسند داشته و از آن گریزان باشد. پس هرگاه احوال قلب دگرگون شد و وظیفه‌ای را که در اصل، به خاطر آن خلق شده انجام نداد، آن قلب در مفاهیم قرآنی مرده است.

پس با توجه به اینکه معتقدات و اعمالی که انجام می‌دهیم، در نفس ما تأثیر بسزایی دارند، خداوند – تبارک وتعالی – به ما امر فرموده است که نفس‌های خود را اصلاح کنیم و در راه آن مجاهدت و تلاش نماییم. در مفهوم قرآنی، اصلاح نفس «تزکیه» و تباه ‌کردن آن، «تدسیه» نامیده می‌شود.
تزکیه در لغت یعنی پاکی، رشد و افزایش. به همین خاطر خداوند سهم قابل اخراج از ثروت را که بر مال فرد مسلمان واجب گردیده، «زکات» نامیده است. چون سبب رشد مال و  افزایش آن و تزکیه و تطهیر پرداخت‌کننده می‌باشد. تزکیه نفس – در اصطلاح شرع – از طریق پاک کردن نفس از فسادی که در نفوس نفوذ می‌کنند و پرورش آن با حسنات و نیکیها انجام می‌گیرد. این کار هم با انجام امور خیر و پسندیده و خودداری از زشتیها و منکرات و ایمان به خداوند تحقق پیدا می‌کند.

نفس تزکیه‌یافته‌ای که خود را موافق با قانون خدا پاک نموده است، نفس طیبه‌ای است که دارای صفات پسندیده و شایسته اجر و ثواب آخرت می‌باشد. در مقابلِ «تزکیه»، «تدسیه» به کار برده می‌شود ومراد از آن آلودگی نفس، پلیدی و فساد آن به سبب گناه و معصیت است.
قرآن بارها این واقیعت را اعلان کرده است که فلاح و رستگاری انسان، در گرو تزکیه نفس، و گرفتاری و  اسارت او در اثر تدسیه نفس می‌باشد. سوگندهای هفت‌گانه خداوند در سوره شمس دلیل بر اهمیت این حقیقت است:  
﴿وَٱلشَّمۡسِ وَضُحَىٰهَا ١ وَٱلۡقَمَرِ إِذَا تَلَىٰهَا ٢ وَٱلنَّهَارِ إِذَا جَلَّىٰهَا ٣ وَٱلَّیۡلِ إِذَا یَغۡشَىٰهَا ۴ وَٱلسَّمَآءِ وَمَا بَنَىٰهَا ۵ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا طَحَىٰهَا ۶ وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا ٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا ٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَکَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠﴾ [الشمس: ۱-۱۰].   
«سوگند به خورشید و سوگند به پرتو آن * و سوگند به ماه بدانگاه که از پسِ خورشید برمی‌آید * و سوگند به روز بدانگاه که خورشید را ظاهر و جلوه‌گر می‌سازد * و سوگند به شب بدانگاه که خورشید را می‌پوشاند * و سوگند به آسمان و به آنکه آن‌را ساخته است * و سوگند به زمین و به آن که زمین را پرت کرده است و غلطانده است و پهن نموده است و گسترانیده است * و سوگند به نفس آدمی و به آنکه او را ساخته و پرداخته کرده است * سپس به او گناه و تقوی را الهام کرده است * کسی رستگار و کامیاب می‌گردد که نفس خویش را پاکیزه دارد و بپیراید * و کسی نومید و ناکام می‌گردد که نفس خویشتن را پنهان بدارد و پبوشاند و بیالاید».

مدیر۱ گفتمان و هم اندیشی, [۱۰.۰۱.۱۷ ۱۹:۵۹]
در جای دیگر می‌فرماید:  
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن تَزَکَّىٰ ١۴ وَذَکَرَ ٱسۡمَ رَبِّهِۦ فَصَلَّىٰ ١۵﴾ [الأعلی: ۱۴-۱۵].  
«قطعاً رستگار می‌گردد کسی که خویشتن را پاکیزه دارد * و نام پروردگار خود را ببرد و نماز بگزارد و فروتنی کند».
هنگامی که خداوند حضرت موسی÷ را به سوی فرعون روانه نمود چنین فرمود:  
﴿ٱذۡهَبۡ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ إِنَّهُۥ طَغَىٰ ١٧ فَقُلۡ هَل لَّکَ إِلَىٰٓ أَن تَزَکَّىٰ ١٨ وَأَهۡدِیَکَ إِلَىٰ رَبِّکَ فَتَخۡشَىٰ ١٩﴾ [النازعات: ۱۷-۱۹].
«برو به سوی فرعون که سرکشی و طغیان کرده است * بگو آیا میل داری از آنچه در آن هستی رها و پاک گردی * و تو را به سوی پروردگارت رهبری کند تا تو اندیشناک و بیمناک  گردی».

هنگامی که اسلام به تزکیه نفس و اصلاح آن امر می‌کند، روش و شیوه اصلاح و تزکیه نفس را هم بیان نموده است. اهمیت تزکیه تا حدی است که خداوند «روح» را یکی از صفات قرآن نامیده است:  
﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا کُنتَ تَدۡرِی مَا ٱلۡکِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِیمَٰنُ وَلَٰکِن جَعَلۡنَٰهُ نُورٗا نَّهۡدِی بِهِۦ مَن نَّشَآءُ مِنۡ عِبَادِنَا﴾ [الشوری: ۵۲].
«همان گونه که به پیغمبران پیشین وحی کرده‌ایم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کرده‌ایم (که قرآن نام دارد و مایه‌ی حیات دلها است. پیش از وحی) تو که نمی‌دانستی کتاب چیست و ایمان کدام، ولیکن ما قرآن را نور عظیمی نموده‌ایم که در پرتو آن هر کس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می‌بخشیم. تو قطعاً (مردمان را با این قرآن) به راه راست رهنمود می‌سازی».
خداوند در این آیه وحی را به دو صفت بارز توصیف کرده است: یکی «روح» که مایه حیات و زنده ‌نگهداشتن قلب است و دیگری «نور» که از بین‌برنده ظلمت و تاریکی است. به همین خاطر خداوند درباره کسانی که آنان را به وسیله کتاب خود هدایت نموده می‌فرماید:
﴿أَوَ مَن کَانَ مَیۡتٗا فَأَحۡیَیۡنَٰهُ وَجَعَلۡنَا لَهُۥ نُورٗا یَمۡشِی بِهِۦ فِی ٱلنَّاسِ کَمَن مَّثَلُهُۥ فِی ٱلظُّلُمَٰتِ لَیۡسَ بِخَارِجٖ مِّنۡهَا﴾ [الأنعام: ۱۲۲].  
«آیا کسی که مرده‌ای بوده است ما او را زنده کرده‌ایم و نوری فراراه او داشته‌ایم که در پرتو آن میان مردمان راه می‌رود مانند کسی است که به مَثَل گویی در تاریکیها فرورفته و از آن تاریکیها نمی‌تواند بیرون بیابد».

انسان قبل از اینکه به راهنمایی های اسلام هدایت شود حالت مرده دارد. هنگامی که حق (قرآن) به سوی او آمد، قلبش حیات می‌گیرد. قرآن به منزله ی روح است برای ارواح انسان ها، چون هم حیات‌بخش است و هم روشنی‌بخش. به وسیله آن حق را از باطل و خیر را از شرّ تشخیص می‌دهیم.
در جایی دیگر خداوند، قرآن را شفا بخش امراض قلوب توصیف و معرفی می‌کند و می‌فرماید:
﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَهٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ [الإسراء: ۸۲].
«ما آیاتی از قرآن را فرو می‌فرستیم که مایه بهبودی قلب‌ها و رحمت مؤمنان است».
﴿قَدۡ جَآءَتۡکُم مَّوۡعِظَهٞ مِّن رَّبِّکُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِی ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَهٞ لِّلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ [یونس: ۵۷].
«از سوی پروردگارتان برای شما اندرزی و درمانی برای چیزهایی که در سینه‌ها است آمده است و هدایت و رحمت برای مؤمنان است».

مقاله پیشنهادی

نشانه‌های مرگ

مرگ انسان با افتادن و شل شدن دو طرف گیج‌گاه، کج شدن بینی، افتادن دست‌ها، …