تصوف در ترازوی قرآن و سنت

حال عقیده و تعالیم تصوف را در ترازوی اسلام نهاده تا دوری و نزدیکی آن را با شریعت اسلام بسنجیم:

۱٫ فرقه های متعددی با نامهای تیجانیه، قادریه، نقشبندیه، شاذلیه، رفاعیه و غیره را اختراع کرده و هر کدام از آنها ادعای برحق بودن خود و ناحق بودن فرقه های دیگر را دارد، در حالیکه شریعت مقدس اسلام از فرقه گرایی و حزب گرایی نهی فرموده و آن را شرک می نامد.﴿وَلَا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (۳۱) مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۱]«و از زمره مشرکان نگردید، از آن کسانیکه آئین خود را پراکنده و بخش بخش کرده و به دسته ها و گروههای گوناگونی تقسیم شده و هر گروهی از روش و آئینی که دارد خوشحال و خرسند است.»

۲٫ تمام فرقه های تصوف، از پیامبران الهی و اولیاء زنده و مرده درخواست کرده و جملاتی همچون [مدد یا رسول الله، یا رسول الله غوثا و یا رسول الله علیک المعتمد] “ای پیامبر کمکم کن، به فریادم برس و ای پیامبر به تو توکل کرده ام” و غیره را ورد زبان خود کرده اند، در حالیکه درخواست کمک و یاری از غیر الله، جز در امورات مادی(آن هم به شرطی که در توان بشر باشد)شرک اکبر است. الله تعالی می فرماید:﴿وَلَا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُکَ وَلَا یَضُرُّکَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّکَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِینَ﴾[۲]«و به جای خدا کس و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی می رسانند و نه زیانی، اگر چنین کنی از ستمکاران(مشرکان) خواهی شد.»[۳]

پیامبر اکرمث می فرماید:٭٭الدُّعَاءُ هُوَ الْعِبَادَهُ٭٭[۴] (طلب یاری عبادت است.) دعا همانند نماز عبادت است و برای غیر الله جایز نیست، حتی اگر آن طلب یاری، از پیامبر یا اولیاء باشد باز شرک اکبر محسوب می شود و(در صورت آگاهی داشتن از شرک بودن آن) اعمال نیک صاحب آن دعاء باطل شده و به ابدی در جهنم خواهد ماند.

۳٫ اهل تصوف معتقدند که در جهان، افراد عالیقدری در میان اولیاء موسوم به اقطاب و ابدال موجودند که الله تعالی تدبیر امر و حق تصرف در امورات جهان هستی را به آنها واگذار کرده، در حالیکه خداوند از زبان مشرکین می فرماید:﴿ وَمَنْ یُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیَقُولُونَ اللَّهُ﴾[۵] «چه کسی امور(جهان و جهانیان) را می گرداند؟ خواهند گفت: الله تعالی.»

اهل تصوف حتی بر خلاف مشرکین، به هنگام سختی و دشواری و مصیبتها نیز به غیر الله تعالی پناه می بردند در حالیکه الله تعالی می فرماید:﴿وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یَمْسَسْکَ بِخَیْرٍ فَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾[۶] «اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچکس جز او نمی تواند آن را برطرف سازد و اگر خیری به تو برساند(هیچکس نمی تواند از آن جلوگیری کند)، چرا که او بر هر چیزی تواناست» همچنین الله تعالی حال مشرکین به هنگام نزول مصیبت و بلا در عهد جاهلیت را اینگونه بیان فرموده:﴿ثُمَّ إِذَا مَسَّکُمُ الضُّرُّ فَإِلَیْهِ تَجْأَرُونَ﴾[۷] «سپس وقتی ضرر و مصیبتی به شما رسد، به الله پناه می برید.»

۴٫ بسیاری از اهل تصوف معتقد به وحدت وجودند و خالق و مخلوق نزد آنان فرقی ندارد، به شیوه ای که می گویند: خداوند در کالبد بندگان خود تجلی می یابد پس همه خالقند و همه مخلوق و خدا نیز هم خالق و هم مخلوق است. همچنین رهبر آنان محی الدین ابن عربی می گوید:[العبد رب و الرب عبد، یا لیت شعری من المکلف ان قلت عبد فذاک عبد، او قلت رب فأنی یکلف][۸] می بینم که این بنده خبیث، خدا و بنده را از هم نمی شناسد و نمی داند عبادت و پرستش، وظیفه خداست یا وظیفه بنده نسبت به خدا.

۵٫ اهل تصوف مردم را به انزوا، گوشه نشینی و ترک دنیا دعوت کرده و اینکار را بعنوان زهد و تزکیه نفس نامگذاری کرده اند، در حالیکه الله تعالی می فرماید:﴿وَابْتَغِ فِیمَا آَتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآَخِرَهَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا﴾[۹]«به وسیله آنچه خداوند به تو داده است، سرای آخرت را بجوی و بهره خود را از دنیا فراموش مکن.»

۶٫ اهل تصوف مرتبه احسان در عبادت را به شیخها و رؤسای طریقتهای خود عطا کرده اند، در حالیکه این مرتبه فقط مخصوص خداوند است. همچنین از مرید و منسوبین خود می خواهند به هنگام ذکر خدا و حتی نماز، چهره شیخ خود را جلوی چشمان خود مصور کرده و او را حاضر و ناظر بدانند و حتی بعضی از مریدان، در آن افراط کرده و عکس شیخ رادر مقابل خود هنگام نماز می گذارند. حال آنکه پیامبرث می فرماید:٭٭الْإِحْسَانِ،أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ ٭٭[۱۰] (مرتبه احسان آن است به گونه ای عبادت کنی که الله تعالی را می بینی، چون اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند.)

۷٫ آنها معتقدند که عبادت الله، نباید از ترس آتش دوزخ یا به امید نعمت بهشت باشد و گرنه بهشت و جهنم شریک خدا می شوند و به قول رابعه عدوی استناد می کنند که می گوید:[اللهم ان کنت اعبدک خوفا من نارک فأحرقنی فیها، و ان کنت اعبدک طمعا فی جنتک فأحرمنی منها] “خداوندا اگر من تو را از ترس آتشت پرستش می کنم مرا با آن بسوزان و اگر به امید بهشت است، مرا از آن محروم گردان.” و همچنین به قول عبدالغنی نابلسی استناد کرده که می گوید:[من کان یعبد الله خوفا من ناره فقد عبدالنار و من عبدالله طلبا للجنه فقد عبدالوثن] “کسیکه خدا را از ترس آتش جهنم پرستش کند، او آتش پرست، و کسیکه او را بخاطر رسیدن به بهشت عبادت کند، او بت پرست است.” در حالیکه الله تعالی در مدح پیامبران خود می فرماید:﴿إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا(ای راغبین فی جنته، خائفین من عذابه)﴾[۱۱]«آنها در انجام کارهای نیک، سرعت به خرج داده و ما را به امید رسیدن به بهشت و ترس از آتش دوزخ عبادت می کنند.» همچنین خطاب به رسول اللهث می فرماید:﴿قُلْ إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ﴾[۱۲] «بگو من اگر از دستورات پروردگارم سرپیچی کنم می ترسم به عذاب روز قیامت دچار گردم.»

۸٫ اهل تصوف ذکر خدا را با رقص، پایکوبی، دف زدن، داد و فریاد و گفتن کلماتی همانند: آه آه، هوهو و غیره در آمیخته اند، در حالیکه الله تعالی کیفیت ذکر را در آیاتی بیان فرموده:﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ﴾[۱۳] «اهل ایمان کسانی هستند که هنگام ذکر خدا، دلهایشان را ترس فرا می گیرد.»﴿ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ﴾[۱۴] «پروردگار خود را با حالت تضرع و پنهانی بخوانید، براستی که الله تعالی تجاوزگران را دوست ندارد.» و پیامبر اکرمث وقتی دید که جمعی از یاران، با صدای بلند از پروردگار خود درخواست و طلب می کنند فرمود:٭٭أَیُّهَا النَّاسُ ارْبَعُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ إِنَّکُمْ لَیْسَ تَدْعُونَ أَصَمَّ وَلَا غَائِبًا إِنَّکُمْ تَدْعُونَ سَمِیعًا قَرِیبًا وَهُوَ مَعَکُمْ٭٭[۱۵] (ای مردم شما ناشنوا و یا غائبی را صدا نمی زنید، بلکه شنوای نزدیکی را می خوانید که همراه شماست.) صفت(معیت) یعنی همراه بودن الله تعالی با بندگان را اهل سنت و جماعت اینگونه تفسیر کرده اند که او همراه شماست، می شنود، می بیند و به احوال بندگان خود آگاه است، نه اینکه ذاتاً با بندگان خود همراه باشد، بدلیل آیه شریفه﴿إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى﴾[۱۶] «من همراه شمایم(موسی و هارون) می شنوم و می بینم.» پس «معیت» همراه بودن با سمع و بصر و علم است نه ذات.

۹٫ شعرای اهل تصوف در شعرهای خود از کلماتی همچون می، مستی، شراب، ساقی، جام، عشق، هوی، لیلی، زلف، معشوقه، محبوبه، دلبر، دلداری و غیره بسیار استفاده کرده و آنها را جایگزین کلمات دینی کرده و ادعا می کنند که این کلمات، معانی دیگری دارند و مجلس ذکرشان پر از این کلمات نامبارک و اعمالی همانند رقص، جیغ کشیدن و کف زدن است که همه از عادات مشرکین بوده و الله تعالی می فرماید:﴿وَمَا کَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَهً﴾[۱۷] «نماز مشرکین در کنار خانه خدا چیزی نیست جز سر و صدا، داد و فریاد و کف زدن.»

۱۰٫ در هنگام ذکر خدا، از دهل، طبل و دف استفاده کرده، در حالیکه این آلات آهنگ و نوای شیطانند. هنگامی که امام ابوبکرط روز عید به منزل پیامبرث تشریف برد، دو دخترک نزد ام المؤمنین عایشهل دف می زدند. امام ابوبکرط دو بار فرمود: آهنگ و نوای شیطان، آن هم در منزل و محضر مبارک رسول اللهث ؟ پیامبر فرمود:٭٭دَعْهُمَا یَا أَبَا بَکْرٍ فَإِنَّهَا أَیَّامُ عِیدٍ٭٭[۱۸] (کارشان نداشته باش چون در روز عید دف زنی می کنند.) پیامبرث نفرمود آهنگ و نوای شیطان نیست بلکه فرمود در روز عید اشکالی ندارد، آن هم برای دختران کوچک. هرگز ثابت نشده یکی از اصحاب و تابعین به هنگام ذکر خدا دف زده باشند، بلکه اینکار از بدعتهای اهل تصوف است و پیامبر اکرمث نیز می فرماید:٭٭مَنْ عَمِلَ عَمَلًا لَیْسَ عَلَیْهِ أَمْرُنَا فَهُوَ رَدٌّ٭٭[۱۹] (هرکس کاری در دین انجام دهد که دستور من بر آن نباشد، کارش مردود است.)

۱۱٫ بعضی از فرقه های آنان سیخ های آهنین را در وجود خود فرو برده و فریاد می زنند یا جداه، یا با کلماتی دیگر از غیر الله کمک می طلبند چون بغیر الله پناه برده فوراً شیاطین آمده و آنها را یاری می کنند. الله تعالی می فرماید:﴿وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ (۳۶) وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۲۰]«هرکس از یاد خدا غافل و روگردان شود، شیطانی را مأمور او می سازیم و چنین شیطانی همواره همدم وی می گردد و آن شیاطین آنها را از راه خدا باز می دارند در حالیکه خود می پندارند هدایت یافته اند.»

با وجود اینکه بسیاری از آن افراد اهل فسق و فجور و گناهان کبیره اند و حتی بعضی تارک الصلاه نیز هستند، باز مردم ساده لوح و فریب خورده ما، کارهایشان را کرامات اولیاء محسوب کرده و آن را از طرف الله تعالی می دانند.

چگونه ما آن را کرامات بپنداریم در حالیکه بغیر از الله تعالی پناه برده و از مرده یا زنده یاری می جویند؟ الله تعالی می فرماید:﴿وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ﴾[۲۱] «چه کسی گمراهتر از آن است که غیر خدا را برای یاری و کمک می طلبد.» پس این کرامات نیست و استدراج است، چون خود، گمراهی را برگزیده و حق را نمی شنوند، الله تعالی به آنها فرصت بیشتری برای بیشتر گمراه شدن می دهد همچنانکه خود می فرماید:﴿قُلْ مَنْ کَانَ فِی الضَّلَالَهِ فَلْیَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا﴾[۲۲] «بگو هرکس به راه گمراهی رفت پروردگار مهربان به او مهلت می دهد.»

۱۲٫ آنها فرقه های بسیاری همچون شاذلیه، قادریه، تیجانیه، نقشبندیه، سهروردیه، کبرویه، چشتیه و غیره دارند، در حالیکه دین اسلام فقط یک راه دارد.

صحابی جلیل القدر پیامبر، عبدالله ابن مسعودط می فرماید: پیامبر اکرم با دست خود خطی کشید و فرمود:٭٭هَذَا سَبِیلُ اللَّهِ مُسْتَقِیمًا إِلَیْهِ ثُمَّ قَرَأَ٭٭ این راه راست خداوند است و سپس خطهایی در دو طرف راست و چپ آن کشیده و فرمود:٭٭هَذِهِ السُّبُلُ وَلَیْسَ مِنْهَا سَبِیلٌ إِلَّا عَلَیْهِ شَیْطَانٌ یَدْعُو٭٭این راهها همان سبل است که الله تعالی در قرآن فرموده و بر هر راهی از این راهها شیطانی ایستاده و مردم را به آن دعوت می کند و سپس این آیه را تلاوت فرمود:﴿وَإِنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ﴾«این راه، راه مستقیم من است از آن پیروی کرده و از راههایی پیروی مکنید که شما را از راه خدا پراکنده می سازد، اینگونه خداوند به شما توصیه می کند تا پرهیزگار شوید.»

۱۳٫ اهل تصوف ادعای آینده نگری و غیب گویی دارند، در حالیکه الله تعالی می فرماید:﴿قُلْ لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ﴾[۲۳]«بگو در آسمانها و زمین جز الله هیچکس بر غیب آگاهی ندارد.» پیامبر اکرمث می فرماید:٭٭لا یعلم الغیب الا الله٭٭[۲۴] (کسی جز الله تعالی غیب نمی داند.)

۱۴٫ آنها می گویند خداوند، محمدث را از نور خود آفریده و هرآنچه در زمین و آسمان است از نور ایشان خلق کرده است. قرآن کریم آنها را تکذیب کرده و می فرماید:﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ﴾[۲۵] «بگو من فقط انسانی همچون شما هستم(و امتیاز من این است که فرستاده خدایم) و به من وحی می شود که معبود شما یکی است و بس.»﴿إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَهِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ﴾[۲۶] «وقتی که پروردگارت به ملائکه گفت: من انسانی را از گِل می آفرینم.»

آنها برای اثبات ادعای خود این جمله عربی را بعنوان حدیث معرفی کرده، که علمای اهل حدیث آن را باطل و موضوع شمرده اند.[اول من خلق الله نور نبیک یا جابر] “ای جابر اولین چیزی که الله تعالی خلق کرده نور پیامبر توست.”

۱۵٫ آنها گمان کرده اند که خداوند، به خاطر پیامبر اکرمث جهان هستی را آفریده است، در حالیکه الله تعالی می فرماید:﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾[۲۷] «من جن و انس را جز برای عبادت نیافریده ام.» و حتی الله تعالی شخص پیامبر اکرمث را نیز برای عبادت و بندگی آفریده همچنانکه خود می فرماید:﴿وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ﴾[۲۸] «تا لحظه ای که مرگ فرا می رسد پروردگار خود را پرستش کن.»

۱۶٫ اهل تصوف ادعای دیدن الله تعالی در دنیا را دارند در حالیکه خداوند در جواب خواسته پیامبر خود موسی÷ می فرماید:﴿رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِی﴾[۲۹] «موسی گفت: پروردگارا(خود را) به من بنمای تا تو را ببینم. فرمود: مرا نمی بینی.» غزالی در کتاب «احیاء علوم الدین باب حکایت المحبین و مکاشفتهم» این داستان دروغین را ذکر کرده که روزی ابوتراب گفت: ای کاش بایزید بسطامی را می دیدی. دوستش گفت: من مشغول دیدن الله تعالی بودم! دیدن خدا مرا از دیدن بایزید بسطامی بی نیاز کرده است. سپس ابوتراب گفت: وای بر تو، دیدن خدا تو را مغرور کرده، اگر فقط یکبار بایزید بسطامی را ببینی بهتر از آن است که هفتاد بار خدا را دیده باشی. سپس غزالی می گوید: اینگونه کشف و کرامتها را انسان مسلمان نباید انکار کند.[۳۰]

۱۷٫ یکی دیگر از ادعاهایشان، ادعای دیدن پیامبرث در حالت بیداری است، در حالیکه هیچکدام از صحابه و تابعین پس از وفات پیامبر چنین ادعایی نکرده و الله تعالی خود نیز می فرماید:﴿وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾[۳۱] «در پیش روی ایشان جهان برزخ است تا روزی که برانگیخته می شوند.»

۱۸٫ اهل تصوف می گویند:ما مستقیماً و بدون واسطه پیامبرث از خداوند دین را می آموزیم و در گفته های بزرگانشان جمله حدثنی قلبی عن ربی بسیار دیده می شود. یعنی دلم از پروردگارم به من خبر داد که… ابن عربی در کتاب فصوص الحکم ادعا می کند که بعضی از آنها از پیامبر اکرمث و بعضی مستقیماً از ذات پروردگار نقل می کنند. او می گوید:[فمنا الخلیفه عن الرسول الذی یأخذ الحکم عنه او بالاجتهاد الذی اصله ایضا، و فینا من یأخذ عن الله فیکون خلیفه الله] “پس بعضی از ما خلیفه رسول است و حکم را از او می گیرد، بعضی اجتهاد می کند و در بین ما کسانی هستند که مستقیماً حکم را از الله می گیرند و خلیفه الله تعالی هستند.” در حالیکه مأمور ابلاغ پیام الهی، پیامبر امت است و هیچ کس نمی تواند بدون واسطه پیامبر، دین را دریافت کند.﴿یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ﴾[۳۲] «ای فرستاده خدا، هر آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، ابلاغ کن.»

۱۹٫ اهل تصوف مجالس و مراسمات عجیب و غریبی بنام مجالس مولودی، مجلس ختم، مجلس ذکر یا مجلس صلوات بر پیامبر برپا کرده، در حالیکه با دستورات و تعالیم پیامبر اکرمث مخالفت و سرپیچی کرده اند. چون در مجالس خود، اشعار و قصیده های مملو از شرک آشکار و انواع صلوات بدعتی و حتی شرکی دسته جمعی می خوانند.

۲۰٫ آنها دسته دسته و گروه گروه، برای زیارت قبور مسافرت کرده، قبرها را طواف و روی آنها نماز می خوانند و حتی روی قبر، حیوان سر بریده و از صاحب قبر برآورده شدن نذر و نیازهای خود را خواستارند، این در حالی است که پیامبر اکرمث می فرماید:٭٭لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَهِ مَسَاجِدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِ الرَّسُولِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَسْجِدِ الْأَقْصَى٭٭[۳۳] (آماده سفر نشوید مگر به قصد سه مسجد؛ مسجد الحرام، مسجد النبی و مسجد الاقصی.)

۲۱٫ آنها تعصب بسیار زیادی برای شیخ و رهبران خود دارند، حتی اگر گفته های او مخالف صریح قرآن و سنت باشد باز به خود اجازه رد اقوال او را نمی دهند، حال آنکه الله تعالی می فرماید:﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ﴾[۳۴] و پیامبر اکرمث می فرماید:٭٭لَا طَاعَهَ فِی مَعْصِیَهِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَهُ فِی الْمَعْرُوفِ٭٭[۳۵] (اطاعت از هیچ بنده ای در نافرمانی الله تعالی جایز نیست، اطاعت از بنده فقط در نیکی اوست.)

۲۲٫ آنها طلسم و نوشته های عجیب و غریبی را بنام دعا با قیمت گزاف به مردم ساده لوح، خصوصاً زنان فروخته و به آنان توصیه می کنند که حتماً نباید باز شود، چون تأثیر خود را از دست می دهد. اما اگر آن را باز کنی می بینی از حروف، ارقام، جدول و اسامی خطرناکی استفاده شده و اگر آیه ای از قرآن در آن نوشته شده باشد، حتماً محل آیه ها عوض شده و یا غلطهای بسیاری دارد و مردم را با دعا و استخاره های نامشروعی مشغول کرده، در حالیکه در سنت پیامبر هم دعا و هم استخاره، موجود و مشهور است. پس چرا از آنها استفاده نمی کنند؟

اهل تصوف از صلوات مشروع و وارده در احادیث صحیح استفاده نکرده و خود، صلواتهای بسیاری را اختراع کرده که حتی بعضی از آنها به شرک نیز آلوده گشته است. در کتاب«افضل الصلوات» شیخ بنانی آمده که:[اللهم صل علی محمد حتی تجعل منه الاحدیه القیومیه] “بار الها بر محمد درود بفرست تا واحد قیومی از او بسازی” در حالیکه احدیت و قیومیت دو صفت از صفات الهی اند.

گرفته شده از کتاب: تصوف در ترازوی قرآن و سنت
تألیف: شیخ محمد بن جمیل زینو (استاد و مدرس دارالحدیث مکه مکرمه)
مترجم:عبدالرحمن حسین پور
سایت نوار اسلام
IslamTape.Com
============
[۱] روم ۳۱-۳۲
[۲] یونس ۱۰۶
[۳] مفسران اهل سنت و جماعت به دلیل آیه شریفه ٭ یَا بُنَیَّ لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ٭ (لقمان ۱۳) ظالمین را به مشرکین تفسیر کرده اند.
[۴] رواه الترمذی و قال حسن صحیح
[۵] یونس ۳۱
[۶] انعام ۱۷
[۷] نحل ۵۳
[۸] الفتوحات المکیه لابن عربی
[۹] قصص ۷۷
[۱۰] رواه مسلم
[۱۱] انبیاء ۹۰
[۱۲] انعام ۱۵
[۱۳] انفال ۲
[۱۴] اعراف ۵۵
[۱۵] رواه مسلم
[۱۶] طه۴۶
[۱۷] انفال ۳۵
[۱۸] رواه البخاری
[۱۹] رواه مسلم
[۲۰] زخرف۳۶-۳۷
[۲۱] احقاف۵
[۲۲] مریم ۷۵
[۲۳] نمل ۶۵
[۲۴] حسن رواه الطبرانی
[۲۵] کهف ۱۱۰
[۲۶] ص۷۱
[۲۷] ذاریات۵۶
[۲۸] حجر۹۹
[۲۹] اعراف ۱۴۳
[۳۰] احیاء علوم الدین ۴/۳۶۵
[۳۱] مؤمنین۱۰۰
[۳۲] مائده ۶۷
[۳۳] متفق علیه
[۳۴] حجرات ۱
[۳۵] متفق علیه

مقاله پیشنهادی

فضیلت قرائت قرآن

الله متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَتۡلُونَ کِتَٰبَ ٱللَّهِ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰهَ وَأَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ سِرّٗا وَعَلَانِیَهٗ …