عنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ رضی الله عنه : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلمصلی الله علیه و سلمصلی الله علیه و سلم طَرَقَهُ وَفَاطِمَهَ بِنْتَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و سلم لَیْلَهً، فَقَالَ: «أَلا تُصَلِّیَانِ»؟ فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، أَنْفُسُنَا بِیَدِ اللَّهِ، فَإِذَا شَاءَ أَنْ یَبْعَثَنَا بَعَثَنَا، فَانْصَرَفَ حِینَ قُلْنَا ذَلِکَ وَلَمْ یَرْجِعْ إِلَیَّ شَیْئًا، ثُمَّ سَمِعْتُهُ وَهُوَ مُوَلٍّ یَضْرِبُ فَخِذَهُ وَهُوَ یَقُولُ: ﴿وَکَانَ الإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً﴾. (بخارى:۱۱۲۷)
ترجمه: علی بن ابی طالب رضی الله عنه میگوید: شبی، رسول الله صلی الله علیه و سلم به خانه ما آمد و خطاب به من و فاطمه، فرمود: «آیا نماز شب نمی خوانید»؟ گفتم: یا رسول الله! ارواح ما در اختیار خداوند است. هر وقت، بخواهد، ما را بیدار نماید، بیدار می شویم. آنحضرت صلی الله علیه و سلم با شنیدن سخنان من، بدون اینکه پاسخی بدهد، برگشت. و در حین بازگشت، شنیدم که (با تأسف) با دست، به ران خود می زند و این آیه را می خواند: ﴿وَکَانَ الإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلاً﴾ (حقا که انسان، بیش از هر چیز دیگر، به بحث ومجادله، می پردازد).[سوره الکهف ۵۴]