ترک یا هَجرِ شرعی بر دو نوع است:

اول: ترک منکرات.

 دوم: عقوبت و مجازات بر انجام گناه.

منظور از مورد اول این است که شخص بدون هدف، در جمع منکرات حاضر نمی‌شود.. بر خلاف کسی که برای تذکر و جلوگیری از انجام منکرات، در جمع آنان حاضر می‌شود یا یکی دیگر او را به اجبار وارد چنین جمعی می‌کند.. این نوع هجر و ترک ارتباط، از جنسِ باز داشتنِ خویش از گناهان توسط خود انسان می‌باشد. هجرت و ترک بلاد کفر و فسق، به سوی دار الاسلام و ایمان، نیز از همین نوع است. زیرا شخص زیستن در میان کفار و منافقین که اجازه‌ی اجرای دستورات الهی به او نمی‌دهند را، ترک می‌کند..

نوع دوم ترک ارتباط از شخص، برای ادب نمودنش می‌باشد. این ترک در حق کسانی است که وارد منکرات می‌شوند. با چنین شخصی قطع ارتباط می‌شود تا از گناهش توبه نماید و باز آید. چنان‌که رسول الله  صلی الله علیه وسلم و مسلمین این کار را با سه نفر از صحابه  رضی الله عنهم که از جنگ تبوک بدون عذر عقب ماندند، انجام دادند. تا این که الله  سبحانه وتعالی از قبول توبه‌ی آنان خبر داد. و با کسانی که خیر و نیکی از آنان مشهود بود، حتی اگر منافق هم بودند ترک ارتباط نشد. پس «هَجر» در این‌جا به منزله‌ی مجازات تعزیری می‌باشد. و تعزیر علیه کسی به کار گرفته می‌شود که واجبات را ترک و مرتکب محرّمات شود. مانند تارک الصلاه و مانع الزکاه و یا آشکارا ظلم و کار خلاف کردن، فرا خواندن به بدعتی که با کتاب الله و سنت و اجماع سلف امت در تضاد است.

و این حقیقتِ سخن سلف و ائمه‌ای است که گفته‌اند: گواهی و شهادتِ داعوتگران به بدعت، پذیرفته نمی‌شود. اقتدای نماز به آنان هم جایز نیست و نباید از آنان علم آموخت و با آنان ازدواج و وصلت هم نباید صورت گیرد. این مجازاتی است برای آنان تا که از کارشان باز آیند. از همین روست که بین مبتدعی که داعی است و بین آن که دعوتگر به بدعت نیست، فرق قایل شده‌اند. چرا که داعیِ به بدعت، منکرات را علنی کرده است و در نتیجه سزاوارِ عقوبت است. بر خلاف کسی که بدعتش مخفی و پنهان است. زیرا او از منافقینی که رسول الله  صلی الله علیه وسلم اکثرشان را می‌شناخت و ظاهر کارشان را قبول می‌کرد و درونشان را به الله  جل جلاله واگذار می‌نمود، بدتر نیستند.. لذا منکراتِ ظاهری را باید انکار و جلوگیری کرد. بر عکس منکراتِ باطنی که عقوبتش فقط دامنگیر صاحبش می‌گردد)[۱].

– (هر کس منکراتی از قبیل، کارهای فاحشه، شراب، دشمنی و غیره را مرتکب شد، بر حسب قدرت و توان باید جلویش گرفته شود.. اگر شخص آن را پنهانی انجام داد و علنی‌اش نکرد، به صورت پنهانی به او اعتراض شود و این اعتراض را علنی‌ نکنند.. مگر این ‌که ضرر کارش دامنگیر دیگران هم بشود. که در این صورت باید جلوی متجاوز گرفته شود. و اگر شخص او را در تنهایی از کارش باز داشت، لیکن او کوتاه نیامد، در صورتی که ترکِ ارتباط و غیره، منفعتِ دینی‌اش زیاد بود، باید با او ترک رابطه کرد.

اما اگر منکرات را آشکارا و نمایان مرتکب شد، باید در ملأ عام جلویش را گرفت؛ و سزاوار تذکّر پنهانی نمی‌شود. چنین شخصی را نباید سلام کرد و جواب سلامش را هم نباید داد. البته اگر تذکر دهنده‌ی به آن شخص، توانایی اجرای این عقوبت را داشت و منجر به مفسده‌ای بزرگتر نمی‌شد، باید به فردِ خاطی تذکر دهد. شایسته است انسان‌های صالح و دیندار چنان‌که در حیاتِ شخص، از او بریدند، بعد از مرگش هم کاری به کارش نداشته باشند. البته اگر چنین رویکردی زمانی باید صورت گیرد که افرادی همانند این مجرم را از کارش باز دارد. لذا نباید در تشییع جنازه‌اش شرکت کنند)[۲].

 

[۱]– همان: ج ۲۸ ص ۲۰۳ – ۲۹۶. ج ۲۸ ص ۲۱۶ – ۲۱۷.

[۲]– همان: ج ۲۸ ص ۲۱۷ – ۲۱۸.

مقاله پیشنهادی

دنیا، اینگونه آفریده شده است

روزی مارکس اویلیوس، یکی از فیلسوفان بزرگ دربار امپراطوری روم، گفت: امروز افرادی را ملاقات …